2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
شروع داستان را در نشریات قبلی من ببینید ، و امروز - چهارم ، آخرین قسمت اسطوره.
در جستجوی زیبایی غیرطبیعی ، روان جعبه ای را باز می کند ، که با چنین مشکلی از پادشاهی هادس آورده شده و در خواب مانند مرگ فرو می رود. احمقانه رفتار می کند ، تقریباً مانند اورفئوس ، که یوریدیس را در آخرین لحظه از دست داد. اما سرنوشت برای او بسیار مطلوب تر از Orpheus است. به هر حال ، این اقدام است که دوباره اروس را به روی صحنه می آورد (معروف به کوپید ، معروف به کوپید). بار دیگر او را به سمت روان جذب می کند.
چرا کوپید پوچ و لمس ناگهان به کمک همسر نافرمان شتافت؟ به نظر نمی رسد یک پسر دمدمی مزاج باشد که در اولین مشکلات به سراغ مادرش فرار کرده است. به مادرش ، که او را فریب داد ، عاشقانه خود را از او پنهان کرد. او تصمیم گرفت که تنها به این دلیل به او خیانت شده است که روان می خواهد چهره او را ببیند. پسر اصلاً اهمیت نمی دهد که در این لحظه است که عشق روان آگاه می شود. کوپید از این واقعیت که روان "توافق" را نقض کرده و از او اطاعت نکرد ، بسیار ناراحت است.
این یک لحظه مهم در رابطه است. شرکای غیر بالغ - "پسران" (و "دختران" نیز نیازی به آگاهی ما ندارند. او آنقدر آنها را می ترساند که آماده اند بدون نگاه به عقب بدوند. به این می گویند "من آمادگی یک رابطه جدی را ندارم". زیرا در یک رابطه جدی ، هر اتفاقی می تواند بیفتد. به عنوان مثال ، شاهزادگان می ترسند و مشکوک هستند ، و شاهزاده خانم ها عرق می کنند و رسوایی می کنند. پسران و دختران آمادگی برقراری ارتباط در سطح روح برهنه را ندارند ، فقط در سطح بسته بندی آب نبات که در مهد کودک رد و بدل می شود. "چه نوع موسیقی را دوست دارید؟" ، "آخرین پلوین را چگونه دوست دارید؟" ، "و این ماشین جدید من است" …
در اولین مرحله از رابطه بین کوپید و روان در قصر جادویی از بسته بندی آب نبات تا آنجا که می خواهید. و به سختی می توانید آنها را از تزئینات درخت کریسمس واقعی تشخیص دهید. و همه چیز به این شکل پیش می رفت اگر روان تحت فشار جامعه نبود ، غریزه باستانی تجسم یافته در توصیه خواهران ، اشتیاق زنان برای حرکت رو به جلو و تمایل غیر قابل لمس برای لمس روح ، نه فقط بدن.
سپس همه چیز خراب شد و همه چیز همزمان شروع شد. غالباً ، وقفه جایگزینی برای توسعه بیشتر روابط می شود و اغلب توسط یک زن آغاز می شود. در ساده ترین نسخه ، "یا ازدواج می کنیم ، یا فرار می کنیم". برای این کار ، او گاهی مجبور است برای مدت طولانی به دنبال چراغی بگردد و جرات پیدا کند تا چاقویی در دست بگیرد ، اما مردان به ندرت "عامل تغییر" هستند. آنها اغلب از بحران متحیر می شوند - "بالاخره همه چیز خوب بود."
روان تنها در تغییر نیست. به وضوح اتفاقی در حال رخ دادن با اروس است. در واقع ، در پایان داستان ما ، اروس کاملاً متفاوت برمی گردد. او آماده جانبداری از روان است ، او را از رویایی مانند مرگ نجات می دهد و او را به المپ می برد. در آنجا ، اروس ، در مقابل همه خدایان و الهه ها ، در نور روشن و با هوشیاری کامل ، اعلام می کند که این رابطه ای است که او می خواهد. المپیکی ها جشن عروسی باشکوهی را جشن می گیرند. اکنون این دیگر یک عاشقانه مخفی نیست ، نه یک رابطه ناخودآگاه عشق با روح ، هر دو آنها با نام مناسب خود نامیده می شوند.
مردان اغلب پس از جدایی تغییر می کنند. آنها بزرگ می شوند ، بسیار تجدید نظر می کنند ، می فهمند که همه چیز "عادی نبود". درست است ، بر خلاف افسانه ، در زندگی اغلب "ما مردی را برای زن دیگری تربیت می کنیم." یعنی ، یک مرد ، به احتمال زیاد ، بینش های خود را ، تمام دانش و مهارت های کسب شده را در روابط زیر پیاده می کند. با ما نیست. و کسی که توسط زن دیگری آموزش داده شده است به ما می آید))
نمی توانم به شما یادآوری کنم که در تمام ماجراهای خود ، روان یک بچه را نیز حمل می کند. بارداری در نمادگرایی یونگی نمادی از مسیر محسوب می شود. یک نوزاد تازه متولد شده در رویاهای ما زمانی ظاهر می شود که برای مرحله جدیدی از زندگی آماده هستیم. گاهی اوقات رویاپرداز واقعاً باردار است ، اما اغلب در رویاهایی که درمانگران می شنوند ، یک کودک خاص و خارق العاده ظاهر می شود. به عنوان مثال ، او شبیه سینه است ، اما در حال صحبت کردن یا راه رفتن است. رشد سریع این کودک معجزه گر می تواند نماد حرکت به مرحله جدیدی از سرنوشت ما باشد.
از این ازدواج ، که در Olympus اعلام و جشن گرفته شد ، فرزندی متولد شد. حتی قبل از کل این داستان ، کوپید اعلام کرد که اگر روان این راز را حفظ کند ، کودک خدا می شود و اگر نه ، فانی می شود. دختری متولد شد که نامش لذت بود. و این اولین فانی در اساطیر یونان است که جاودانه شده است. روح (روان) به المپ صعود کرد و همچنین یک موجود الهی شد. در اصل ، پانتئون المپیک جهان کهن الگویی از خدایان و الهه ها در روح ما است و با پیشرفت ، روح ما تغییرات زیادی را پشت سر می گذارد تا به پروانه ای مانند گل داوودی تبدیل شود. پس از همه ، "روان" به عنوان یک پروانه ترجمه می شود.
اغلب ، مسیر تحول با از دست دادن عشق یا حتی توانایی عشق ورزیدن در ارتباط با از دست دادن رابطه یا حتی بدون هیچ گونه ارتباط با یک رابطه آغاز می شود. ما خود را در بیابانی از بی تفاوتی ، افسردگی ، بیماری می بینیم و بدون هیچ حسی در آن سرگردان می شویم ، یا حتی در یک تابوت کریستالی در خوابی که شبیه مرگ است به خود دروغ می گوییم. هر کدام داستان خاص خود را دارند - چه کسی روان است ، چه سفید برفی است و چه کسی در مسیر چندین قهرمان قصه ها قرار دارد.
ما ، مانند روان در ابتدا و انتها ، مانند سفید برفی ، توسط عشق نجات می یابیم. چیزی ظاهر می شود که دوباره روح را با اروس وصل می کند. با اشتیاق نه حتی برای شخص دیگری ، بلکه برای خود زندگی. این بسیار مهم است که این بوی نور را از دست ندهید زیرا پروانه روح شما طعم بالهای خود را می چشد. لحظه ای که شما ، شاید ناخودآگاه ، احساس می کنید که با قدرت ها و توانایی های معمول خود یک فانی چقدر می توانید به دست آورید.
توصیه شده:
درباره عشق .. درباره روابط .. درباره ارتباط
عشق به معنای کامل کلمه را تنها می توان در نظر گرفت که به نظر می رسد تجسم ایده آل آن است - یعنی ارتباط با شخص دیگری ، به شرط اینکه تمامیت "من" شخص حفظ شود. همه اشکال دیگر جذب عشق نابالغ هستند ، می توان آنها را رابطه همزیستی ، یعنی رابطه همزیستی نامید.
چگونه می توان به یک رابطه پایان یافته پایان داد
نویسنده: کومکوف الکساندر منبع: www.prozhivoe.com اشتباهات خود را تکرار می کنیم. با نظم قابل رشک و حساس ، مسیر پله پله شکست ها را طی می کنیم ، بارها و بارها در چیزهای مختلف از یک چیز غوطه ور می شویم. و ما متعجب می شویم … چرا !!! چرا من اینقدر بدشانس هستم؟ علاوه بر این ، هر مورد بعدی تندتر از مورد قبلی است.
مسیر یک زن (کوپید و روان). ادامه -2
شروع داستان و اولین ادامه آن را در نشریات قبلی من ببینید) بنابراین ، وظیفه سوم برای روان روان مجبور بود یک بطری کریستال را از یک منبع اسرارآمیز پر کند ، که در یک حلقه پیوسته از Styx به یک صخره بلند و عقب رفت. آب زندگی ، آب خلاقیت و تجدید.
کوپید و روان. وقایع نگاری روان درمانی
از داستانهای مشتریانم: "من دیگر نمی توانستم در چنین بلاتکلیفی زندگی کنم. می دانید ، این" آنها غذا نمی دهند و دفن نمی کنند. "ما چهار سال" ملاقات "کردیم ، و سپس چه؟ من منتظر بودم تا او "بالغ" شود ، "
چگونه می توان به یک رابطه پایان یافته برای همیشه پایان داد؟
وقتی دیگر عشقی نیست به احتمال زیاد ، به امید خداحافظی … و بعد از گذشته اشک نریزید ، برای محکم گرفتنش چگونه گاهی اوقات پایان دادن به رابطه ای که در واقع به پایان رسیده است آسان نیست! چندان آسان نیست. و بسیار حیاتی بیا با هم امتحان کنیم؟ پایان دادن به یک رابطه به این معنی است که آن را به طور کامل در گذشته ترک کنید و برای اولین بار در چند ماه گذشته ، با اطمینان به آینده خود نگاه کنید.