روانگردان و روانگردان جمعی

فهرست مطالب:

تصویری: روانگردان و روانگردان جمعی

تصویری: روانگردان و روانگردان جمعی
تصویری: تجربه استفاده از مواد مخدر و روانگردان ها با حضور کارشناسان روانشناسی ۱ 2024, آوریل
روانگردان و روانگردان جمعی
روانگردان و روانگردان جمعی
Anonim

در کتب درسی روانپزشکی ، در میان انواع مختلف بیماریهای روانی ، موردی وجود دارد که از جایگاه ویژه ای برخوردار است. از آنجا که علائم دردناک وجود دارد ، اما خود بیمار سالم است. نام این بیماری روان پریشی القایی است.

708
708

به عنوان مثال ، بیایید خانواده ای از دو همسر میانسال را تصور کنیم. آنها با خوشحالی زندگی می کردند ، اما یک روز خوب یکی از همسران مبتلا به اسکیزوفرنی می شود. این بیماری طبق کتابهای درسی کلاسیک پیش می رود: او شروع به مشکلات کوچک ، انواع اختلالات توجه می کند و در پس زمینه این علائم کوچک در داخل سر ، صدایی بیشتر و واضح تر شروع به شنیدن می کند. بیمار نمی داند صدای کیست. اما این صدا غریبه است و در گوش ها شنیده نمی شود ، بلکه گویی داخل جمجمه است. یعنی سندرم کلاسیک کاندینسکی-کلرامبولت. صدا چیزهای عجیبی می گوید. در ابتدا ، بیمار گیج می شود ، حتی می فهمد که بیمار است ، درخواست کمک می کند و نمی داند چه باید بکند. اما صدا قوی تر می شود و بسیار واقعی تر از عقل سلیم و جهان پیرامون ما می شود. و سپس سردرگمی جایگزین چیزی می شود که در روانپزشکی "تبلور هذیان" نامیده می شود. در تلاش برای توضیح آنچه در حال رخ دادن است ، بیمار نقشه ای را اختراع می کند. ممکن است پرتوهای رادیواکتیو سیا یا گازهای سمی نامرئی از FSB ، بیگانگان ، خزندگان ، سندیکای هیپنوتیزم های جنایتکار یا ارواح باستانی مایاها را در خود داشته باشد. هذیان قوی تر می شود ، با جزئیات بیش از حد رشد می کند ، و اکنون بیمار با قاطعیت در مورد روحیه سرخپوستان قدیم که از خاکستر برخاسته صحبت می کند. چه کسی او را به عنوان راهنمایی انتخاب کرد تا بشر را از طریق تصمیم قاطع خود برای سوزاندن زمین در صورت عدم توقف فوری جنگ ، پدوفیلی و شکار غیرقانونی بایکال ، به مردم اطلاع دهد.

71186-27
71186-27

پس از مدتی ، پلیس فردی را که به دلیل ناکافی بودن در مکان عمومی منتقل شده است به اورژانس بیمارستان روانی شهر می آورد. این مرد خود را به طرف گفتگوهای خود پرتاب کرد ، بحث کرد ، خواستار توجه شد و در مورد ارواح مایایی که زنده شده اند و سعی می کنند برای آخرین بار با بشریت صحبت کنند ، حرفهای مزخرفی را به زبان بیاورد.

نکته ظریف وضعیت این است که این فرد ناکافی یک فرد بیمار نیست ، بلکه همسر او است. فقط او دارای روان پریشی القا شده است و ایده هایی را بیان می کند که در ذهن بیمار دیگری متولد شده است. وظیفه روانپزشک آسان نیست. او باید این را تعیین کند و دریابد که با چه نوع توهمی روبرو است - کلاسیک یا ناشی از. برای درمان توهمات ناشی از همسران ، کافی است که تعامل آنها را جدا کرده و کاملاً متوقف کنید. به زودی ، همسر سالم بهبود می یابد و بیمار یک دوره طولانی و دشوار درمان اسکیزوفرنی را آغاز می کند.

توهمات ناشی از روانپزشکی چندان نادر نیست. مکانیسم وقوع آن ساده است: اگر افراد به اندازه کافی نزدیک یا حتی خویشاوند باشند ، اگر بیمار از احترام و اقتدار در یک فرد سالم برخوردار باشد ، انرژی متقاعدسازی او گاهی اوقات به اندازه کافی برای تحت الشعاع قرار دادن واقعیت و عقل سلیم با صدای او است - درست مانند صدای بیماری قبلا شنیده می شد.

آیا واقعاً به این راحتی می توان وادار کرد که شخص به مزخرفات آشکار اعتقاد داشته باشد؟ افسوس که به آسانی گلابی گلابی می شود. علاوه بر این ، هذیان می تواند نه توسط یک فرد ، بلکه توسط چندین نفر ایجاد شود. تاریخ مواردی را می داند که حاکم دولت ، مبتلا به پارانویا یا شیدایی ، کل ملتها را با هذیان خود تحریک کرد: آلمانی ها فرار کردند تا جهان را به بردگی بگیرند ، زیرا هیتلر را در برتری ملت خود باور داشتند ، روسها با شلیک به همسایگان و کارمندان خود شلیک کردند. ، اعتقاد استالین به تسلط گسترده جاسوسان خارجی. توهم القا شده که به جمعیت زیادی سرایت کرده است دارای نام خاصی است - روان پریشی جمعی.

نباید خود را با این امید که درک انتقادی از واقعیت ذاتاً در شخص ذاتی است سرگرم کرد. انسانی نیست. انسان در انبوه خود همیشه محصول ایمان است. اکثر شهروندان هر کشوری می توانند هر چیزی را باور کنند. برتری نژاد آنها بر بقیه. در عدالت انقلاب اکتبر.نیاز به سوزاندن زنان جوان مشکوک به جادوگری در خطر. این واقعیت که کره شمالی شادترین کشور جهان است و همه مردم جهان به ما حسادت می کنند. خواص درمانی آهنربا در درمان آب ، با ارتعاشات مثبت روانپزشکی شارژ می شود. در زیارت نماد Matryonushka مسکو ، درمان ناباروری و پروستاتیت. این واقعیت که همسایه ، قفل ساز ، ویتیا ، جاسوس اطلاعات انگلیس است. و در عدالت بزرگ پرولتری ، که در تیراندازی جاسوس ویتی به همراه همسرش ورا و فرزندانش بیان شد. اینکه استالین انسانی ترین است. و این که هیتلر انسانی ترین است. برخلاف منطق. بدون مدرک. با وجود عکس آن. و در صورت نیاز به منطق ، فرد یک "واقعیت" مناسب پیدا می کند که به طور غیرقابل انکاری ثابت می کند که هیتلر به بچه ها آب نبات داده است ، نماد واقعاً کارمند را شفا می دهد ، آب می تواند موسیقی را حفظ کند (دانشمند آن را بررسی کرد!) ، و یک بشقاب پرنده یکبار توسط خلبانان نظامی سرنگون شد ، آنها در برنامه تلویزیونی 100٪ نشان دادند.

تقریباً 45 درصد از مردم جهان به خدا اعتقاد دارند ، اگرچه به نظر من این تعداد دو برابر کمتر است. آنها معتقد به ایجاد زن از دنده مرد هستند. و سیل. اگرچه شواهد این امر مربوط به ارواح مایایی است که به نام اومول تهدید به نابودی بشریت کردند. بقیه بشریت به نظریه رشته و بیگ بنگ اعتقاد دارند. اگرچه در اینجا نیز شواهد بیشتری وجود ندارد. 100 all از همه مردم جهان معتقدند که به حقیقت واقعی اعتقاد دارند و بقیه احمق ، زامبی و بی ایمان هستند.

کل تاریخ بشر داستان اعتقاد صادقانه به یک هذیان دیگر است. بشریت از روان پریشی ناشی از آنفولانزا رنج می برد - دسته جمعی ، در جمعیت میلیونی و برای دهه های طولانی بدون بهبود. آیا شگفت انگیز است که برخی افراد مبتلا به اسکیزوفرنی همسر سالم خود را با ایده اسکیزوفرنی آلوده کرده اند؟ این وضعیت برای اکثر مردم یک وضعیت کاملاً طبیعی است.

هر یک از ما در میان بیمارانی با متفاوت ترین هذیان های ناشی از آن (در صورت یکسان خطرناک تر) زندگی می کنیم و خود او نیز بیمار است. این کاملا طبیعی است فقط فرزندان دور متوجه خواهند شد که کدام یک از باورها و عادات روزمره ما هذیان بوده است. و آنها تعجب خواهند کرد که چگونه ما بر خلاف منطق ، عقل سلیم و همه آمارهای موجود به این ایده ها اعتقاد داریم.

با این وجود ، منطق و عقل سلیم وجود دارد و برخی ایده ها کافی است. چگونه می توان فهمید کدام یک از آنها؟ اگر فرض کنیم که در دنیایی پر از هذیان ، هنوز درک کافی از واقعیت (یا حداقل بخشی از آن) وجود دارد ، پس چگونه و با چه نشانه هایی می توان این امر را از هذیان و روان پریشی جمعی تشخیص داد؟

واضح است که معیار اصلی منطق درونی نظریه و ثبات آن است. اگر مشکوک به روان پریشی جمعی وجود دارد ، منطقی است که تلویزیون و سایر وسایل القای توده را کنار بگذارید و در عوض از منابع کاملاً متفاوت استفاده کنید ، و دائماً قابلیت اطمینان اطلاعات را مقایسه و ارزیابی کنید. یک مهارت مفید جداگانه ، مقایسه مداوم نظریه با داده های مختلف آمار است. و نه با یک حادثه جداگانه که برای یک کارمند اتفاق افتاده است. مردی که تصویر دو کودک مرده برای او از همه داده های آمار جهانی قانع کننده تر به نظر می رسد ، قربانی احتمالی توهم ناشی از آن و طرفدار آماده هیستری دسته جمعی در مورد ممنوعیت دوچرخه سواران ، حیاط بالکن و کنسرو قارچ در خانه است.

اما یک معیار کمکی نیز وجود دارد که به ما امکان می دهد با درجه بالایی از احتمال فرض کنیم که ما با هذیان های القایی در قالب روان پریشی جمعی سروکار داریم: این آمار شرکت کنندگان در آن است. زیرا اگر با توهم القایی روبرو باشیم ، در درجه اول بر دسته هایی از افراد تأثیر می گذارد که بیشتر از سایرین مستعد این امر هستند. حتی ویکی پدیا ، با صراحت فریبنده ، دسته بندی افرادی را که بیشتر مستعد ابتلا به روان پریشی جمعی هستند فهرست می کند: هیستری ، پیشنهاد پذیری ، هوش پایین. اگر این تئوری از نظر شخصیت هایی در جرم آنها پشتیبانی می شود ، این دلیل خوبی برای مشکوک به روان پریشی جمعی است. بیایید آنها را با جزئیات بیشتری در نظر بگیریم.

1. هیستری

هیستری و پرخاشگری معیارهای تشخیصی ارزشمندی هستند. همه می دانند که تجاوز زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که سرکوب فیزیکی مخالفان آخرین راه برای اثبات حرف آنها باشد. اگر طرفداران یک ایده خاص شروع به تنبیه مخالفان خود به صورت دسته جمعی (نه مجرد) کنند ، به احتمال زیاد آنها بیمار هستند. اگر طرفداران این ایده جنایات عمدی (شکنجه ، اعدام ، سرکوب ، اخراج ، اردوگاه های کار اجباری ، حبس های طولانی مدت) را تأیید کنند ، و آنها را با اهداف مقدس توجیه کنند ، قطعاً بیمار هستند. هذیان روزی به پایان می رسد و فرزندان از این دوران شرمنده می شوند.

2. پیشنهاد پذیری

پیشنهاد ، خرافات و دین داری اصطلاحات مشابهی هستند ، اما یکسان نیستند. در هر صورت ، آخرین چیزی که من در اینجا می خواهم این است که با دین و الحاد مخالفت کنم - اینها مسائل پیچیده ای است که من خودم در هیچ یک از دو طرف مشترک نیستم و نظریه ترکیبی خود را در مورد خدا ابراز می کنم. من معتقدم که در جهان ما خدایی وجود ندارد ، اما وجود خواهد داشت زیرا ایجاد آن وظیفه نهایی پیشرفت فنی و اخلاقی بشر است (شاید در ابتدا توسط خود خدا اختراع و مطرح شده باشد ، به عنوان مثال ، با استفاده از پارادوکس در قوانین کیهانی زمان). از این نظریه به ویژه بر می آید که خدا کمک نمی کند ، بلکه همه چیز را می بیند (همه وقایع جهان که اتفاق افتاده در دسترس خدا است ، اما او بر آنها به صورت عقب گرد تأثیر نمی گذارد). در این مرحله نیازی به انتظار معجزه و عدالت نیست ، اما این دلیل نمی شود که بنشینید و وحشی باشید. این که دعا سرانجام به مخاطب می رسد و اعمال نیک به حساب می آید. و حتی ادامه حیات پس از مرگ ، این نظریه وعده می دهد - هرچند به نصف این خطر که بشریت با این وظیفه کنار نیاید ، بدون خداوند متعال و تمام نعمت هایی که می تواند به کسانی که به او در برخاستن کمک کرده اند پاداش دهد ، و حتی کسانی که دخالت کردند (رحمت و بخشش از ویژگیهای خداست). بنابراین ، هر یک از افراد ، با اقدامات خود ، احتمال موفقیت ماموریت را کمی تغییر می دهند ، و این معنی اصلی ، ریسک ، کار و انتخاب اخلاقی است: این کار آسان نخواهد بود ، اما موفقیت تضمین نمی شود. در هر صورت ، این نظریه نظم جهانی را کاملاً توضیح می دهد ، یک هدف اصیل از زندگی را تعیین می کند و ایده خدمت به خدا را به سطح مدرن می رساند ، بدون این که با ادیان سنتی ، یا با علم و یا با الحاد درگیری داشته باشد.

اما خرافات در وسیع ترین معیار ، یک معیار تشخیصی ارزشمند است که نشان می دهد تمایل به پذیرش انواع نظریه های واهی بدون نیاز به تأیید حقایق را نشان می دهد. خرافات شامل اعتقادات گوناگونی است که ذات آنها با واقعیت و آزمایش تأیید نمی شود: پیشگویی ، فال ، کتابهای رویایی ، طالع بینی ، جادو ، نظریه های غیرحرفه ای در مورد خوددرمانی ، و در واقع ، خرافات روزمره ، مانند به عنوان خطر عبور گربه های سیاه از جاده. اگر در انبوه حامیان یک ایده خاص در انبوه افراد فقط چنین شخصیت هایی وجود داشته باشد - این یک سیگنال واضح است که ما با توهم ناشی از آن سر و کار داریم. اما ، البته ، گروهی از م believersمنان که رفتار آنها با آموزه های دینی خود مغایرت دارد ، می توانند همان معیار تشخیصی روشن باشند (حتی مسیحیت را نادیده نگیریم ، هر دینی بی ادبی ، خشونت ، تجاوز ، شکنجه ، اعدام ، قتل عام و آزار و شکنجه را انکار می کند).

3. هوش پایین

هوش ، سطح تحصیلات و شغل مترادف نیستند ، اما به شدت با یکدیگر مرتبط هستند ، اگرچه فقط به وسیله آمار. بنابراین ، اگر بخش قابل توجهی از حامیان این ایده دانشجویان و دانشگاهیان باشند ، این به سختی یک روان پریشی جمعی است. و برعکس: اگر این ایده عمدتا توسط کارگران و دهقانان مطرح شود و اعلام کنند که دشمنان آنها طبقه افسران باسواد ، کارآفرینان و روشنفکران هستند ، این نشانه واضحی از هذیان است (که به هر حال می تواند 70 سال به طول انجامد. ، همانطور که تاریخ اتحاد جماهیر شوروی نشان داده است). و به همین ترتیب ، می توان فرض کرد که جامعه دچار روان پریشی جمعی شده است ، هنگامی که عمدتا کارکنان ، بیکاران ، کارگران و کارمندان دولتی به تظاهرات می روند ، که خود را با یک حلقه نامحدود "دشمنان" با سطح عمدی بالاتر مخالف می دانند. آموزش و هوش: طبقه خلاق ، کارآفرینان ، موسیقیدانان ، هنرمندان ، نویسندگان ، دانشمندان کامپیوتر.

توصیه شده: