2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
در درون هر یک از ما سادیست و متجاوز درونی وجود دارد (او همچنین منتقد درونی ، شکارچی روح است). این یک تصویر جمعی از همه بزرگسالانی است که در دوران کودکی ما را احاطه کرده بودند ، از مادر گرفته تا معلمان در مدرسه. همه آنها به طبیعت طبیعی ما ، تجلیات طبیعی ما ، خودانگیختگی و عشق به آزادی ما تجاوز کردند تا ما را به آنچه که می خواستند تبدیل کنند ، تا ما را به موجوداتی با اراده ضعیف و راحت برای خود و جامعه تبدیل کنند.
این ، زمانی آموزش نامیده می شد و با استفاده از خشونت روانی / عاطفی و جسمی انجام می شد. در برخی از خانواده ها ، این هنوز هم تربیت نامیده می شود.
نمونه هایی از سوء استفاده روانی:
• ممنوعیت هر نوع احساسی ("فقط مادرت را می توانی دوست داشته باشی" ، "گریه نکن ، پسر هستی" ، "عصبانی نشو ، دختر هستی") ؛
• باج خواهی و تهدید ("اگر آنچه را که من می گویم انجام ندهید ، این و آن را دریافت نخواهید کرد") ؛
• انتقاد ، توهین ("شما همه کارها را اشتباه انجام می دهید ، دست خود را از الاغ خود بیرون می آورید")
• نادیده گرفتن (عدم واکنش به کودک)؛
• فشار انتظارات ، عدم تحسین ، تقاضا برای نتایج بهتر.
• مقایسه ("ببینید چگونه پتیا خوب غذا می خورد ، نه مثل شما") ؛
• مشکلات خود را روی کودک آویزان کنید ("دوستی" ، گفتن درباره مشکلات خود در روابط ، در محل کار …) ؛
• محرومیت از مرزها / تسلیم شدن به اراده خود (ممنوعیت "نه" ، از احساس شخص جداگانه ، می خواهد همه چیز را به مادر بگوید).
(می توانید لیست را ادامه دهید)
نمونه هایی از سوء استفاده فیزیکی:
• دستبند ، فلیپ فلاپ ؛
• تماس فیزیکی بیش از حد (بغل کردن و بوسیدن برای جبران نیاز شما به محبت ، که با نیازهای کودک مطابقت ندارد) ؛
• عدم محبت ؛
• تهدید به خشونت و ایجاد ترس ؛
• خشونت مستقیم ، ضرب و شتم.
• انتقال مسئولیت مراقبت از بیماران ، جوانترها ، ناتوانان.
شاید ، در بیشتر موارد ، آن ناخودآگاه بود و به نظر آنها تجلی عشق بود ، زیرا در یک زمان با آنها یکسان رفتار می شد.
اما همه اینها باعث می شود ما احساس بی لیاقتی کنیم و در درون ما شکل یک تجاوزگر داخلی را پرورش داده و پرورش می دهد که در طول زندگی ما همان کاری را که این بزرگسالان انجام می دهند با ما انجام می دهد.
اگر ما این سادیست درونی را که اکنون از نظر ذهنی به خود رنج می دهد و عذاب می دهیم ، شروع نکنیم ، دائماً افسردگی ، از دست دادن انرژی و قدرت ، عدم انگیزه ، شکست های مداوم را تجربه می کنیم ، گویی تأیید می کنیم که واقعاً بی ارزش هستیم. علاوه بر این ، ما این دیدگاه تحریف شده از عشق و والدین را بیشتر به فرزندان خود منتقل می کنیم. مهم نیست که چگونه سعی می کنیم نقش والدین زیبا ، شیرین و دوست داشتنی را بازی کنیم ، سادیست در ناخودآگاه ما کار خود را به گونه ای پیچیده انجام می دهد که افشای او بسیار دشوار خواهد بود. کودکان نسبت به ناخودآگاه ما بسیار حساس هستند و اگر والدین بهداشت روانی خود را رعایت نکنند ، ناخودآگاه از کودکان به عنوان سینک ظرفشویی برای زباله های عاطفی خود استفاده می کنند.
تنها راه پایان دادن به سادیست درونی یکبار برای همیشه ملاقات چهره به چهره اوست. در حال حاضر ما این قدرت را داریم که بتوانیم سکوت کنیم.
در اینجا راه های من آمده است:
1. ملاقات: شکل سادیست داخلی خود را در تمام شکوه خود تصور کنید. او چگونه به نظر می رسد ، چه جنسیتی دارد ، چگونه لباس می پوشد ، آیا چیزی در دست دارد. با در نظر گرفتن همه جزئیات با دقت به آن نگاه کنید. حضور در جمع او چه احساسی دارید؟
2. گفتگو: او به شما چه می گوید؟ او معمولاً با شما چه می کند؟ این عبارات اعتقادی را روی کاغذهای جداگانه بنویسید. ممکن است موفق نشوید ، یا اینکه بیش از حد می خواهید و این غیرممکن است ، یا چیزی ندارید که روی آن حساب کنید. اینکه هیچ چیز خاصی در مورد شما وجود ندارد ، شما خیلی باهوش ، زیبا نیستید ، باید روی خودتان کار کنید و غیره….
3. نه گفتن به او را بیاموزید.
می توانید در مکانی تمرین کنید که توانایی بلند کردن صدای کافی را دارید. شکل او را تصور کنید که در مقابل او ایستاده است و ظاهری مهم به خود گرفته است. در حالت رزمنده بایستید ، زانوها را کمی خم کنید ، یک مشت کنید و در ابتدا بی سر و صدا شروع به گفتن "نه" به او کنید ، سپس می توانید همانطور که برای شما مناسب است فریاد بزنید.
شما می توانید هر عبارت را به این مورد اضافه کنید.
هر آنچه سادیست داخلی شما به شما می گوید واقعیت ندارد.
4- خلاقیت:
به عنوان مثال ، من گاهی برای او شعر می گویم. می توانید آن را بکشید یا خیره کنید. خلاقیت به ما کمک می کند تا انرژی راکد را هدایت کنیم.
هدف: این تمرینات ساده به شما کمک می کند تا این انرژی مخرب را در زندگی روزمره خود تشخیص داده و با آن مبارزه کنید. یکبار برای همیشه ، رهایی از زنجیرهایی که با شما درگیر است ، قدرت و زیبایی خود را بدست می آورد ، عزت درونی و استعدادهای ذاتی خود را به دست می آورد ، به خود حق می دهد تا به رویاهای بزرگ و تحقق آنها برسد ، و به خود اجازه می دهد در این مورد خود را بیان کند دنیا آنطور که شما می خواهید
توصیه شده:
خیانت. باید باهاش چکار کنم؟ چه باید کرد؟ نحوه برخاستن و رفتن
آیا می دانید سخت ترین قسمت خیانت چیست؟ اینها احساسات لطیفی نسبت به یک خیانتکار است. چقدر ساده خواهد بود اگر آن ناامیدی باورنکردنی ، که پس از شوک اخبار بسیار دردناک سقوط کرد ، تمام احساسات گرم را به هیچ وجه نسوزاند. هیچ عشقی وجود ندارد ، عصبانیت و ناامیدی باقی ماند ، آنها صفحه را ورق زدند و رفتند.
جزئیات داخلی چشم انداز داخلی
فردی به درمان می آید. یک سال کار می کند ، سال دیگر. با درخواست اولیه سروکار دارد ، مراحل بعدی را مشخص می کند. مشکلاتی که قبلاً حل ناپذیر به نظر می رسید ، ساده تر و واضح تر می شوند ، زیرا برای هر کدام یک راه حل وجود دارد - البته نه همیشه آسان ، اما امکان پذیر و در حد توان.
زنده ماندن: در صورت گم شدن در جنگل چه باید کرد و از قبل چه چیزی را پیش بینی کرد
اکثر مردم در پاسخ به چنین س questionsالاتی تمایل به پاسخ دارند: این هرگز برای من اتفاق نخواهد افتاد. احتمالاً ، در میان کسانی که در جنگل گم شده ام ، چنین افرادی نیز وجود دارند. غرور بیش از حد ، اعتماد به دانش خوب فرد در مورد منطقه ، توانایی حرکت کامل در جنگل ، گاهی اوقات آمادگی روبرو شدن با مشکل در واقعیت را مختل می کند.
منبع: کجا باید آن را پیدا کرد و چگونه آن را دوباره پر کرد
مفهوم "منبع" در بسیاری از زمینه ها استفاده می شود ، اما در زمینه بهزیستی روانشناختی ، معنای این کلمه برای بسیاری همچنان یک راز باقی مانده است ، تا حد زیادی به این دلیل که به یک اصطلاح عامیانه تبدیل شده است. به معنای وسیع ، یک منبع در روانشناسی به معنای مقدار مشخصی از انرژی حیاتی و قدرت ذهنی است ، یا بهتر است بگویم نسبت این انرژی ، که در آن میزان انرژی دریافتی از منابع داخلی و خارجی انرژی بیش از مقدار هزینه شده برای حل کارهای روزمره است.
آیا باید شریک زندگی خود را ترک کنم؟ همیشه در موردش فکر میکنم. دلایل و چکار باید کرد؟ روانشناسی رابطه و روانشناسی شخصیت
چرا یکی از شرکا می تواند بین انتخاب ترک شریک یا ماندن عجله کند؟ در این صورت چه باید کرد؟ در واقع ، این پدیده غیر معمول نیست - بسیاری از افراد با درخواست مشابهی به مشورت شخصی می آیند. و در اینجا ارزش درک جزئیات بیشتر را دارد. گاهی اوقات یک فرد می تواند چندین شریک خود را تغییر دهد ، اما مدام روی یک چنگک یکسان قدم بگذارد ، او دائماً در یک رابطه بسیار ناراحت می شود.