"50 سایه خاکستری" - تجزیه و تحلیل روانشناسی آسان

فهرست مطالب:

تصویری: "50 سایه خاکستری" - تجزیه و تحلیل روانشناسی آسان

تصویری: "50 سایه خاکستری" - تجزیه و تحلیل روانشناسی آسان
تصویری: راز شماره 1 کریستین گری برای اینکه زنان شما را بخواهند (از 50 سایه خاکستری) 2024, مارس
"50 سایه خاکستری" - تجزیه و تحلیل روانشناسی آسان
"50 سایه خاکستری" - تجزیه و تحلیل روانشناسی آسان
Anonim

تغییر شکل حرفه ای کار خودش را می کند و گاهی اوقات من به عنوان روان درمانگر فیلم می بینم. بنابراین ، تصمیم گرفتم گاه به گاه افکار خود را در مورد برخی از آنها بنویسم

همین الان ، من و دوستانم تصمیم گرفتیم "50 رنگ خاکستری" را تماشا کنیم. شخصیت های اصلی به عنوان الگوها ، صادقانه ، مرا ناراحت و وحشت زده کردند ، در عین حال باعث ناراحتی و همدردی عمیق شدند. آنها بسیار مشتری هستند !!!

و من با او و او همدرد بودم ، زیرا قهرمان به روان درمانی عمیق تر از قهرمان نیاز ندارد.

حالا به سراغ شخصیت های اصلی و اتفاقاتی که افتاده است:

او: فوراً و کاملاً به احساسات می افتد (متأسفانه عشق و علاقه در نگاه اول در فضای رسانه ای مدرن به عنوان معیار عشق واقعی ارائه می شود ، که نمی تواند افسرده کننده باشد ، اما بسیاری از مردم در این مورد می نویسند). در واقع ، عشق در نگاه اول اغلب روان رنجور است ، یعنی "سوسک های" شما عاشق تصویری می شوند که دوست دارند. عشق روان رنجور فوراً به طور کامل جذب می شود و این جذابیت بی پایان آن است. حیف است که مدت زیادی دوام نیاورد.

این قهرمان عاشق شخصیتی می شود که بلافاصله انواع جلوه های روان پریشی را نشان می دهد: یک نگاه ثابت ، بدون چشمک زدن ، نشکن ، نقض فوری همه مرزهای شخصی او (که فقط ارزش تعمیر غیرمجاز لپ تاپش را دارد).

متأسفانه ، این فیلم دوران کودکی قهرمان را نشان نمی دهد - همه چیز از کجا نشأت گرفته است. آنها نه به طور تصادفی بلکه با لوکوموتیو طولانی آسیب های رشدی عاشق چنین شخصیت هایی می شوند.

او: شخصیت "ضد وابسته" - بسته ، دفاعی ، مایل به ظاهر شدن از طرف آسیب پذیر ، به طوری که دوباره مجروح نشود. ظاهرا ، در گذشته ، او چنین تجربه کافی را داشت. از این رو تمام قراردادها و بیگانگی های دیگر.

چه اتفاقی افتاد: در برخی موارد من مشکوک بودم که فیلم با یک درمان معجزه آسا به پایان می رسد ، هنگامی که او به او گفت "با وجود سلیقه های منحرفت به هر حال دوستت دارم" و او به طرز معجزه آسایی درمان می شود. که به طور کلی راهی برای رهایی از اعتیاد است ، اما طی چندین سال درمان یا به لطف یک شریک خوب در زندگی. شما باید یاد بگیرید که اعتماد کنید و افرادی را انتخاب کنید که می توانید قسمت آسیب پذیر خود را به آنها نشان دهید ، و این بسیار دشوار است.

در فیلم ، او او را تحریک می کند تا او باز شود و خود واقعی خود را نشان دهد. و در اینجا اعتقاد او تأیید می شود - او بد است ، یک حرومزاده و غیره. او از او متنفر است ، اگرچه خود او را وادار به افشای خود کرد. متعاقباً ، او شروع به دستکاری او از موقعیت قربانی می کند زیرا او ظاهراً او را بسیار آزرده است (اگرچه او به او هشدار داد و او خودش گفت: نشان بده که کیستی). موضع قربانی "من به خاطر تو بسیار ناراضی هستم ، من تمام عمرم را صرف تو کردم ، و تو …" برای دستکاری احساس گناه بسیار مناسب است و به خودی خود نسبت به شخص دستکاری شده بی رحمانه است.

بنابراین ، درمان شگفت انگیز اتفاق نیفتاد ، و در عوض قهرمانان شروع به بازی در "مثلث کارپمن" کردند-این دو به ترتیب نقش های "قربانی-ناجی-آزار کننده" را تغییر می دهند. این می تواند برای مدت بسیار طولانی ادامه یابد. او گاهی او را (متجاوز) سرزنش می کند ، او (قربانی) را سرزنش می کند ، سپس آنها نقش ها را تغییر می دهند: به عنوان مثال ، او "نجات دهنده" می شود و دوباره شروع به ترحم می کند ، دیر یا زود او را دوباره دور می کند (متجاوز). خوب ، به طور کلی ، همه چیز جالب خواهد بود:).

"و همه چیز برمی گردد و همه چیز برعکس می شود ، ابتدا عاشق می شوید ، سپس خود را (ها) به دار می زنید."

من شنیدم که دو قسمت دیگر خواهد بود. شاید آنها این بازی را توصیف کنند. قربانی به متجاوز و نجات دهنده به قربانی نیاز دارد.

توصیه شده: