"فعال کردن حفاظت" چیست؟

فهرست مطالب:

تصویری: "فعال کردن حفاظت" چیست؟

تصویری:
تصویری: فعال کردن iPlayer حفاظتی 2024, ممکن است
"فعال کردن حفاظت" چیست؟
"فعال کردن حفاظت" چیست؟
Anonim

نکته اصلی این است که دفاع روانی یک فرایند ناخودآگاه است. دفاع بدون اطلاع ما روشن می شود - پس اینطور است. اگر متوجه شویم که اکنون در حال حفاظت هستیم ، این دیگر حفاظت نیست ، بلکه یک انتخاب است.

با توجه به روش رایج حفاظت ، نوع شخصیت تشخیص داده می شود. هرچه محدوده حفاظت کوچکتر باشد ، مشکلات بیشتری وجود دارد. طیف گسترده ای از حفاظت - سلامت روان.

اما همه چیز به این سادگی نیست.

بیایید نقش دفاع را در زندگی خود با مثال در نظر بگیریم.

آسانسور خراب شده و شما با پای پیاده به طبقه 9 می روید. در طبقه 5 ، یک پاشنه پا می شکند و شما با پای برهنه به راه خود ادامه می دهید. در طبقه هشتم با یک همسایه جوان مست ملاقات می کنید. او از دیدن شما خوشحال است و می گوید که تنفس جنسی دارید. می ترسید ، طبقه دیگری از کنار او می گذرید و پشت در خود پنهان می شوید. پس از به نفس کشیدن ، خود را در آینه نگاه کنید و فکر کنید که واقعاً یک زن سکسی هستید ، اما فکر کردن به همسایه شما نفرت انگیز است. عصر ، همه اینها را به شوهر خود می گویید و در لحظات دراماتیک و خنده دار اغراق می کنید. سرانجام پس از بحث در مورد این ماجراجویی با یکی از عزیزان ، در نهایت آرامش خود را بازیابی می کنید.

اجازه دهید ما به ترتیب همه دفاع هایی را که در این قسمت کار می کردند ، بررسی کنیم.

1. ترجمه تأثیر. خرابی آسانسور شما را عصبانی کرد ، شما می خواهید مسئولان را پیدا کنید و مجازات کنید. اما عصبانیت بر پاشنه و پای برهنه ای افتاد که برای دویدن در امتداد راه پله های کثیف "مجازات" شدند. خشم از یک جسم (آسانسور و مقصر) به شی دیگر (پاشنه و پاها) منتقل می شود.

خوب است که بیشتر از احساسات خود آگاه باشید و به وجود حالات ناخوشایند خود (خصومت ، حسادت ، مخرب بودن) اعتراف کنید. در غیر این صورت ، شما باید همه اینها را به عزیزان خود منتقل کنید ، بشکنید ، نابود کنید و خود را کاملاً بیهوده در معرض آزمایش قرار دهید. و از آنچه مزخرف در جریان است کاملاً بی خبر باشید.

2. جابجایی. از طبقه دوم عصبانیت خود را فراموش کرده اید. و در پشت سرکوب عقلانیت قرار گرفت (نگاه کنید به ص 5). خوب شکست و شکست. منطقی نیست که هوا را تکان دهید و روحیه خود را خراب کنید. و همه انگیزه های مخرب به پاشنه و پاها منتقل شد (به بند 1 مراجعه کنید). اما روحیه کم و بیش خوب و بی دغدغه باقی ماند. گاهی اوقات اینطور باشد! اما اگر همیشه نباشد بهتر است. شاید وقت آن رسیده است که برنامه را راه اندازی کرده و جایگزینی آسانسور را بدست آورید؟ یا شاید - همه را با آتش بسوزانید. آرامش گرانتر است.

ترفند این است که این دقیقاً آن چیزی نیست که ما تصمیم می گیریم. این توسط ساختارهای مغزی ما تعیین می شود. آنها بهترین حالت بقا را برای ما انتخاب می کنند. اما گاهی اوقات به دلیل چنین عواملی (هورمون ها ، ضربه های روحی ، اخبار در تلویزیون ، فشار مقامات و غیره) که اگر همه ما از "منطق بقا" مغز خود اطلاع داشته باشیم ، هرگز به این توده خاکستری اعتماد نمی کنیم.

3. تفکیک. وقتی همسایه مست شما فکر می کرد شما سکسی هستید ، ممکن است خوشحال باشید ، اما به خود اجازه نمی دهید این احساس را داشته باشد. شما احساس جذاب بودن را در طبقه 8 کاملاً از دست دادید ، زیرا از نظر ذهنی خطرناک بود (شما فرار کردید). اما هنگامی که ایمن شد ، احساس دوباره برگشت. حفاظت از تجزیه در برابر خطر برای مدت طولانی مورد نیاز نبود. او از احساس جذابیت خود نجات یافت ، که در آن لحظه خطرناک تلقی می شد.

در افرادی که در دوران کودکی مورد سوء استفاده قرار گرفته اند (و نه تنها از نظر جنسی) ، احساس جذابیت و خوبی آنها آنقدر قابل اعتماد است که به هیچ وجه برنمی گردد. یک فرد می ترسد و عادت ندارد با همه لایه های بعدی (رفتارهای اجتماعی ، به عنوان مثال ، یا اختلالات خوردن) خوب و جذاب باشد. و تنها در فرایند روانکاوی می توان تلاش کرد تا به نحوی با این انشعاب ارتباط برقرار کند.

4. فرافکنی سخت ترین دفاع برای آگاهی حتی باور کردن به آن ، و ادغام نکردن آن در روان کار سختی است. این کار نیاز به اعتماد و زمان زیادی دارد.

اینجا چه چیزی پیش بینی شده است؟ فرار از همسایه از ترس بود.ترس از چی؟ خوب ، آن مرد هر چیزی را نوشید و بافت ، اما او چه خواهد کرد؟ خطر واقعی در آنجا چه بود؟ یک روز در حیاط است ، او و خانواده اش را می شناسید ، در موارد شدید ، با پاشنه کفش برداشته شده به سر او ضربه می زنید. آیا ترس احساس خطر از جانب خود شما بود؟ آیا روان شما از انگیزه های مخرب و جنسی خود می ترسید؟ - از این همسایه هیجان زده شوید یا آن را با عصبانیت بیرون بیاورید؟ خودم را ترساندم. اما همسایه خطرناک شد (نه یک فرشته ، اما من حتی بدتر از این بودم).

و باز هم تکرار می کنم. فرافکنی سخت ترین دفاع است که باید از آن آگاه بود. ما کاملاً به صحت ادراک خود ایمان داریم. او است ، اما من نیستم! علاوه بر این ، شیء برای طرح همیشه "صحت" ما را تأیید می کند.

از دیدگاه نظریه روابط شیء ، فرافکنی فرایندی است که من از طریق دیگری با شیء درونی خود وارد رابطه می شوم (بدون در نظر گرفتن بازتاب خود و دیدن فقط "او"). این یعنی چی؟ - اما این واقعیت است که درگیری در هر رابطه دقیقاً همین روند است. اگر از اجسام مخرب و ناخوشایند درونی خود آگاه باشیم ، رابطه ما آسان و زیبا می شود.

5. عایق کاری. بنابراین می خواستم هر چه زودتر فرار کنم. خود را در جایی احساس کنید که هیچ کس مزاحم شما نخواهد شد. هنگامی که می خواهید تنها بمانید ، تا انگیزه های کاملاً بیگانه و ترسناک را در درون خود احساس نکنید (به بند 4 مراجعه کنید)

6. عقلانیت خود ارضایی است (به بند 2 مراجعه کنید). به تجربیات خود در قالب داستانی فکر کنید که از سانسور روان عبور کرده و تا آنجا که ممکن است روشن و لذت بخش باشد. "من واقعا خوبم! تف بر روی آسانسور و پاها ، و با عجله از کنار این احمق عبور کرد! زن دیوانه! " - اینگونه است که احترام به خود باز می گردد. حضور این فرایند ثابت می کند که در واقع ، شرایط آسان نبود.

کل جهان ما غالباً به خود ارضی متوسل می شود. این نیز بقای ماست.

در دفتر روانکاو ، می توانید (و باید) پشت این دیوار را نگاه کنید. اما مراقب باشید. از دست دادن عزت نفس چیزی نیست که برای روانکاوی با کیفیت مفید باشد.

7. طعنه و آرامش ، به عنوان دفاعی ، در مسخره کردن موقعیت موثر بود. و در "بازنویسی" آن را بیشتر سرگرم کننده و خنده دار می کند.

8. ایجاد kaolitsiya. با روایت داستانی در مورد تجربه خود ، شوهر را به طرف خود جذب کنید تا برای او خنده دار و خنده دار باشد. بنابراین ، با دریافت حمایت و تأیید "شیب" و کفایت فرد ، سرانجام تعادل روانی بازیابی می شود.

آیا استفاده از دفاع روانی بسیار بد است؟

من هرگز نخواهم گفت که این خوب است یا بد. با این حال ، من طرفدار تمسخر و تمسخر شرایط ناامید کننده (!) برای آموزش کودکان هستم. اگر بیمار اولین کسی باشد که این کار را انجام می دهد ، این کار را در روان درمانی انجام می دهم. همچنین ، من همیشه به خاطر دارم که تا آنجا که ممکن است به آنچه که در برابر آن دفاع می کنیم نگاه کنیم.

وجود دفاع های روانی ناشی از تکامل است. ما زنده ماندیم زیرا یاد گرفتیم چگونه این کار را انجام دهیم. و اگر ما سرسختانه متوجه آنچه در برابر آن دفاع می کنیم ، نباشیم ، می توانیم با همان موفقیت هلاک شویم.

کودک قادر به دیدن و درک چه قسمتی از واقعیت است؟ یک بزرگسال رنج دیده یا ترسیده چه قسمتی از واقعیت را می تواند ببیند؟ - اینها همیشه س questionsالات است.

ناخودآگاه ما گاهی عاقل تر از ماست. آیا همیشه؟ انگیزه او چیست؟ نکته اصلی برای مغز این است که وجود فیزیکی خود را طولانی کند ، نه این که ما را به افراد مطرود تبدیل کند (زیرا فرد نمی تواند زنده بماند) یا ما را دگرگون کند ، اما در نتیجه اجازه نمی دهد که ما در اثر درد روحی یا وحشت از ملاقات با واقعیت بمیریم.

ما همچنین از خود نه تنها در برابر واقعیت خارجی ، بلکه در برابر واقعیت داخلی نیز دفاع می کنیم.

محافظت می تواند زندگی را بهبود بخشد. و می توانند ما را از نظر ذهنی کور کنند. بنابراین ، هیچ قانونی در اینجا وجود ندارد. اما عقل سلیم و مسئولیت وجود دارد.

توصیه شده: