2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
من می خواهم به شما بگویم که چگونه با برخی از مشتریان سخت کار می کنم و وقتی خودم نمی دانم چه کار کنم.
اگر مشتری حداقل هدفی دارد و کاملاً مشغول کار ، امور است و سرگرمی مورد علاقه خود را دارد ، خود را خوش شانس بدانید.
من همچنین به عنوان یک روانشناس و به عنوان فردی با تشخیص پزشکی بسیار خوش شانس بودم ، زیرا من هیچ وقت برای حوصله یا دلسردی ندارم:
- قرار کامل در روزهای هفته - از صبح تا عصر من با مشتریان کار می کنم
- من دائماً در دوره های مختلف درس می خوانم و تخصص خود را افزایش می دهم
- من در حال نوشتن پایان نامه در مورد حیله گر هستم
من این را می گویم نه برای نشان دادن "چه دوست خوبی هستم" ، بلکه یک بار دیگر اثبات اثربخشی این رویکرد.
سخت ترین مشتری ، مشتری است که چیزی برای مشغول نگه داشتن خود ندارد!
به او کمک کنید کاری پیدا کند. و مهم نیست که او چه کار می کند - نوشتن پایان نامه یا پرورش گل یا گلدوزی با صلیب ، نکته اصلی این است که فرد باید به زندگی علاقمند باشد در حالی که مشکلی را حل می کند که به نظر می رسد اصلی است
اگر از دخالت در آن آگاه نباشید ، بسیار دشوار است شادتر شوید!
اگر شخصی اصلاً نمی داند چه چیزی برای او جالب است ، سعی کنید برعکس بروید ، دریابید که به چه چیزی علاقه ندارد و چه چیزی را دوست ندارد
بنابراین تمرین:
تکنیک "من دوست ندارم"
- اگر مشتری شما هنوز جوان است و با کارهای ولادیمیر ویسوتسکی آشنا نیست ، اجازه دهید به این آهنگ گوش دهد
- از مشتری بخواهید تا آنجا که ممکن است آنچه را که دوست ندارد بنویسد (معمولاً من می خواهم کمتر از سن مشتری کلمات و مفاهیم بنویسم)
- وقتی شخصی می نویسد ، می توانید از او بخواهید که لیست را بخواند و بپرسید: "و چه چیزی با آن ارتباط دارد. چرا زمستان را دوست نداری؟"
- سپس می توانید صفحه زیر را پر کنید:
- به عنوان یک تکلیف خانگی ، می توانید به مشتری نسخه ای متناقض بدهید: چیزی را بکشید یا مجسمه سازی کنید که او بخصوص دوست ندارد.
- اگر مربوط به یک عمل است ، می توانید آن را به سادگی اجرا کنید. به عنوان مثال ، من از تربیت بدنی متنفرم و وقتی نیاز دارم که با احساساتم کار کنم ، می روم و تمرین می کنم.
- اگر این چیزی انتزاعی تر است ، مانند ولادیمیر سمیونوویچ در مورد مرزها: "هنگامی که آنها وارد روح من می شوند" ، می توانید دستورالعمل متناقضی برای برخورد با آن یا خودتان انجام دهید
همه اینها چه می دهد؟
درک اینکه برخلاف یک شخص ، واقعاً جالب است.
هنگامی که مشتری متوجه همه چیزهایی می شود که دوست ندارد ، می توانید از او بخواهید چیزی را ارائه دهد که با تغییر "منهای" به "بعلاوه" آن را جایگزین کند.
به عنوان مثال ، من به این درک رسیدم که وقتی چیزی ناخوشایند را بعداً به تعویق می اندازم ، بنشینم تا چیزی بنویسم.
و کار از راه دور = تمرین خصوصی وقتی وارد زندگی من شد که فهمیدم سوار شدن در مترو هر روز در ساعت پیک چقدر خشم آور است.
وقتی می توانید مشتری را به آنچه دوست دارد هدایت کنید ، سرگرمی از قبل در دست است!
و وقتی علاقه وجود داشته باشد ، برنامه ریزی برای آینده آسان تر است.
توصیه شده:
همسر نوشت: "من تو را دوست ندارم"
یک روز نامه ای از همسرم دریافت کردم. نه ، من به نقطه جغرافیایی دیگری نرفته ام ، گاهی اوقات زمانی که صحبت کردن به هیچ وجه آسان نیست برای یکدیگر می نویسیم. این نامه شامل کلمات زیر بود: "دوستت ندارم. شما خوب هستید و همه اینها ، به شما مربوط نیست ، من تازه فهمیدم که دوست ندارم و نمی توانم کاری در این مورد انجام دهم ، و مهمتر از همه ، من نمی خواهم.
"من کودکی دوست ندارم " پرتره جمعی
من فرزند مورد علاقه والدین بی محبت هستم. من یک مرد هستم. یا یک زن. من مدیر میانی هستم. یا یک حسابدار با تجربه یک آشپز با استعداد. یا مدیرعامل موفق. من 30 ساله هستم. یا 18. یا 50. مهم نیست. بله ، من بزرگ شدم ، اما هر کسی که می شوم و مهم نیست چند ساله باشم ، در اعماق وجودم یک کودک باقی می مانند ، بی عشق و تشنه عشق.
من شوهرم را بیرون کردم یا "دوست ندارم؟ ترک کردن!!!"
شوهرمو بیرون کردم هنگامی که زنان از یک روانشناس خانواده با شکایت از اینکه شوهرشان رفته است کمک می گیرند ، تقریباً در هر پنجمین مورد به سرعت مشخص می شود که در واقع ، شوهر به اختیار خود ترک نکرده است ، بلکه توسط خود همسرش بیرون رانده شده است. که ، در عین حال ، خود با صداقت شگفت انگیز این را درک نمی کند ، از عواقب اقدامات خود توضیح نمی دهد.
کارگاه آشنایی با خود واقعی "دوست دارم" و "دوست ندارم" به عنوان پارامترهای تعیین کننده زندگی ما هستند
دوستان ، من یک کار مفید و خلاقانه برای شما آماده کرده ام. – کار با شخصی "دوست دارم" - "دوست ندارم" . کار به این صورت انجام می شود … 1 . اول از همه ، ابتدا باید یک تکه کاغذ ، یک مداد ساده ، یک قلم قرمز و یک نشانگر قرمز ذخیره کنید.
"من نام خود را دوست ندارم و می خواهم آن را تغییر دهم!" آیا راه دیگری برای خروج وجود دارد؟
یک بار در مدرسه ، در کلاس روانشناسی ، معلم به ما گفت شیرین ترین کلمات برای یک فرد نام ، نام و نام خانوادگی او است. من به او نه به عنوان یک روانشناس ، بلکه به عنوان یک روانشناس نگاه کردم. چون از اسمم متنفر بودم. و از برخی اشکال آن می خواستم یا ناپدید شوم ، یا به داخل تبدیل شوم.