تکنیک "من دوست ندارم"

فهرست مطالب:

تصویری: تکنیک "من دوست ندارم"

تصویری: تکنیک
تصویری: مبهم بودن در طول رابطه چگونه شما را جذاب میکند؟ روانشناسی رابطه 2024, آوریل
تکنیک "من دوست ندارم"
تکنیک "من دوست ندارم"
Anonim

من می خواهم به شما بگویم که چگونه با برخی از مشتریان سخت کار می کنم و وقتی خودم نمی دانم چه کار کنم.

اگر مشتری حداقل هدفی دارد و کاملاً مشغول کار ، امور است و سرگرمی مورد علاقه خود را دارد ، خود را خوش شانس بدانید.

من همچنین به عنوان یک روانشناس و به عنوان فردی با تشخیص پزشکی بسیار خوش شانس بودم ، زیرا من هیچ وقت برای حوصله یا دلسردی ندارم:

  • قرار کامل در روزهای هفته - از صبح تا عصر من با مشتریان کار می کنم
  • من دائماً در دوره های مختلف درس می خوانم و تخصص خود را افزایش می دهم
  • من در حال نوشتن پایان نامه در مورد حیله گر هستم

من این را می گویم نه برای نشان دادن "چه دوست خوبی هستم" ، بلکه یک بار دیگر اثبات اثربخشی این رویکرد.

سخت ترین مشتری ، مشتری است که چیزی برای مشغول نگه داشتن خود ندارد!

به او کمک کنید کاری پیدا کند. و مهم نیست که او چه کار می کند - نوشتن پایان نامه یا پرورش گل یا گلدوزی با صلیب ، نکته اصلی این است که فرد باید به زندگی علاقمند باشد در حالی که مشکلی را حل می کند که به نظر می رسد اصلی است

اگر از دخالت در آن آگاه نباشید ، بسیار دشوار است شادتر شوید!

اگر شخصی اصلاً نمی داند چه چیزی برای او جالب است ، سعی کنید برعکس بروید ، دریابید که به چه چیزی علاقه ندارد و چه چیزی را دوست ندارد

بنابراین تمرین:

تکنیک "من دوست ندارم"

  1. اگر مشتری شما هنوز جوان است و با کارهای ولادیمیر ویسوتسکی آشنا نیست ، اجازه دهید به این آهنگ گوش دهد
  2. از مشتری بخواهید تا آنجا که ممکن است آنچه را که دوست ندارد بنویسد (معمولاً من می خواهم کمتر از سن مشتری کلمات و مفاهیم بنویسم)
  3. وقتی شخصی می نویسد ، می توانید از او بخواهید که لیست را بخواند و بپرسید: "و چه چیزی با آن ارتباط دارد. چرا زمستان را دوست نداری؟"
  4. سپس می توانید صفحه زیر را پر کنید:
  • به عنوان یک تکلیف خانگی ، می توانید به مشتری نسخه ای متناقض بدهید: چیزی را بکشید یا مجسمه سازی کنید که او بخصوص دوست ندارد.
  • اگر مربوط به یک عمل است ، می توانید آن را به سادگی اجرا کنید. به عنوان مثال ، من از تربیت بدنی متنفرم و وقتی نیاز دارم که با احساساتم کار کنم ، می روم و تمرین می کنم.
  • اگر این چیزی انتزاعی تر است ، مانند ولادیمیر سمیونوویچ در مورد مرزها: "هنگامی که آنها وارد روح من می شوند" ، می توانید دستورالعمل متناقضی برای برخورد با آن یا خودتان انجام دهید

همه اینها چه می دهد؟

درک اینکه برخلاف یک شخص ، واقعاً جالب است.

هنگامی که مشتری متوجه همه چیزهایی می شود که دوست ندارد ، می توانید از او بخواهید چیزی را ارائه دهد که با تغییر "منهای" به "بعلاوه" آن را جایگزین کند.

به عنوان مثال ، من به این درک رسیدم که وقتی چیزی ناخوشایند را بعداً به تعویق می اندازم ، بنشینم تا چیزی بنویسم.

و کار از راه دور = تمرین خصوصی وقتی وارد زندگی من شد که فهمیدم سوار شدن در مترو هر روز در ساعت پیک چقدر خشم آور است.

وقتی می توانید مشتری را به آنچه دوست دارد هدایت کنید ، سرگرمی از قبل در دست است!

و وقتی علاقه وجود داشته باشد ، برنامه ریزی برای آینده آسان تر است.

توصیه شده: