2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
با یادآوری اولین سال زندگی ام با یک کودک ، من شگفت زده شدم و نفهمیدم چرا تجربیات من شبیه مراحل کلاسیک غم و اندوه است. کار با مشتریان ، برقراری ارتباط با آشنایان ، دوست دختران در مورد مشکلات مادری ، اطمینان حاصل کردم که احساسات من مرا فریب نمی دهد.
با اندیشیدن بر تجربیاتم ، این فکر بیشتر و بیشتر در من تقویت شد که مانند گذشته برای خودم غصه می خورم ، قبل از مادر شدن.
1. انکار. شوک - من مادر شدم. آیا همه اینها برای من اتفاق می افتد؟ به نظر می رسد همه چیز را از یک طرف نگاه می کنم.
2. پرخاشگری. چطور شد که من وارد این الاغ شدم؟! چگونه من هماهنگ و شاد زندگی کردم. متأسفم که فرزندی به دنیا آوردم.
3. چانه زنی. آیا هنوز می توانید آن را برگردانید؟ اگر بروم و به خانه برنگردم چطور؟ آیا به زندگی قبلی خود برمی گردم؟
4. افسردگی. ناامیدی ناامیدی تحریک کودک و شوهر. به نظر می رسد من برای همیشه در این الاغ هستم! خودکشی منو نجات نمیده ناتوانی جنسی غمگینی. اشک ، اشک زیاد. مه غم انگیز.
5. پذیرش. تواضع. من چاره ای ندارم جز اینکه بپذیرم که مادر شده ام. احساس یگانگی با همه مادران جهان. همه ما متفاوت هستیم ، اما هرکدام با سرعت خاص خود ، شدت مشابهی را تجربه می کنند. زودتر یا دیرتر. تجربه من از مادری حجیم ، ملموس ، چند رنگ و بخشی از من می شود. تجربه من را به عنوان یک فرد و به عنوان یک متخصص غنی می کند. شکرگزاری از خدا و از خود وجود دارد.
اگر هر یک از این تجربیات را تجربه می کنید ، به یاد داشته باشید که این یک واکنش طبیعی است. بنابراین من اکنون به زنانی که منتظر بچه هستند یا برای مادر شدن آماده می شوند هشدار می دهم.
البته ، همه زنان همه این مراحل را طی نمی کنند - و این نیز اشکالی ندارد. یا آنها عبور می کنند ، اما نه در یک دنباله. محل اقامت غم و اندوه فردی است.
اما همه ما واقعاً به حمایت نیاز داریم. در حمایت از مراقبت از زندگی برای اندوه خود. تیم لارنس همه ما باید غصه بخوریم. چگونه می توان به شخص در اندوه کمک کرد و آنچه را نمی توان انجام داد »می نویسد:
وقتی فردی از اندوه ویران می شود ، آخرین چیزی که او نیاز دارد مشاوره است.
اگر بخواهید چیزی را در او "برطرف کنید" ، غم او را تصحیح یا منطقی کنید ، یا درد او را بشویید ، فقط کابوسی را که فرد در آن زندگی می کند تشدید می کنید.
بهترین کار این است که درد او را بپذیریم.
به معنای واقعی کلمه: "من درد شما را می بینم ، درد شما را تصدیق می کنم. و من با تو هستم"
فقط در کنار شخص عزیز خود باشید ، درد و رنج او را به اشتراک بگذارید ، به حرف او گوش دهید.
هیچ چیز از نظر قدرت نفوذ قوی تر از پذیرش عظمت غم یک فرد نیست.
از آنجا که در این کابوس ، که ما به ندرت جرات داریم به آن نگاه کنیم ، است که شروع می شود. شفا زمانی آغاز می شود که در کنار فرد داغدار شخص دیگری باشد که می خواهد این کابوس را با او تجربه کند."
و در این روند زندگی با اندوه ، مادری متولد می شود …
توصیه شده:
چه کسی را دوست دارم ، برای چه کسی دلتنگ هستم؟ عشق بی جواب ، به عنوان فرصتی برای ملاقات با خود
ما عاشق شدیم! فتنه ، عاشقانه و شور ، گرما و لطافت ، خلاقیت ، شادی زیاد و انتظار لذت! زندگی پر از معناست ، با انواع رنگهای روشن شکوفا می شود ، امید خوشبختی بیدار می شود! احساس نیاز و ارزش خود! اما ، عشق ما رد شد … این می تواند بسیار دشوار باشد ، درست مثل این که دوست داشتن را متوقف و متوقف کنید.
من یک مرد آزاد هستم ، اما با پدر ، مادر برای همیشه هستم
موضوعات نامرئی ما را با افراد دیگر مرتبط می کند: شریک ، فرزندان ، بستگان ، دوستان. اولین و قوی ترین پیوند بدون شک پیوند با مادر است. ابتدا ، کودک توسط بند ناف به مادر متصل می شود ، این یک ارتباط فیزیکی واقعی است ، سپس ارتباط فیزیکی با یک رابطه عاطفی و پر انرژی جایگزین می شود.
خودشیفتگی در مادر شدن یا اینکه مادر بودن "ایده آل" یا "ناقص" چقدر سخت است
مامان آنها بسیار متفاوت هستند. برخی "ایده آل" هستند ، دیگران خیلی … و برخی دیگر ، بنابراین به طور کلی - شما نمی توانید بدون اشک نگاه کنید. اما ، همه آنها مادر هستند. امروز می خواهم صحبت کنم ، در مورد "ایده آل" و "
آیا من یک مادر بد هستم؟ من یک مادر معمولی و خوب هستم
چرا چنین اهمیتی در روانشناسی به نوزادان و سن 6 سال داده می شود؟ در این سن چه اشکالی دارد؟ چرا اینقدر بر رابطه مادر و فرزند تأکید می شود؟ چگونه می توان مادر بد یا خوب را تشخیص داد ؟؟؟ آیا اصطلاح بهتری بین این دو قطب وجود ندارد؟ آیا تا به حال تصویری را دیده اید:
"آیا من مادر بدی هستم؟ !!" چقدر سخت است مادر کامل بودن
ظاهر یک کودک در خانواده شیوه زندگی را تغییر می دهد. ما در این باره چیزهای زیادی می شنویم ، اما تا زمانی که خودمان با آن روبرو نشویم ، به سختی متوجه تغییر آن نمی شویم. کودکان یک لحظه بسیار مهم در زندگی هر بزرگسال هستند. این مرحله مسئولیت بزرگی است.