2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
به صورت دوره ای ، در مجمع و مشورت ها ، این سوال وجود دارد که قدرت ، انرژی ، در صورت لزوم ، برای کار ، انجام وظایف خود در قبال اعضای خانواده وجود ندارد. منابع را از کجا تهیه کنیم؟ من یک طرح را به شما توجه می کنم.
صبح. بلند شدن سخت است ، دیروز دیر به رختخواب رفتم. بلکه من معمولاً به رختخواب می رفتم ، اما نمی توانستم بخوابم. خلق و خوی متوسط کثیف. به نظر بد نیست ، اما بدون جرقه. من نمی خواهم کارهایی انجام دهم. این انرژی که هنوز اخیراً بود کجا رفته است؟ از کجا می توان قدرت کسب و کار را کسب کرد؟ غیر واضح. من نمی خواهم ورزش صبحگاهی انجام دهم. اگرچه تمرین معمول صبح است. من نمی خواهم ، اما مجبورم. و همچنین تخت را مرتب نکرده ام. بله ، و شما باید یک صبحانه معمولی برای خود درست کنید ، فرنی بپزید. من هم نمی خواهم. من چیزی نمی خواهم. هه.. و شادی وجود ندارد ، هیچ چیز در روز آینده انگیزه ای ندارد. چه باید کرد؟ HM…
- ولی من تو را مجبور نمی کنم انجام تمرینات!
- خوب. البته خوب است ، اما باید آن را انجام دهید.
- نه لازم نیست امروز این کار را انجام دهید. اجازه بده!
- …
- لازم نیست فرنی بپزید. من شما را مجبور به این کار نمی کنم. چند ساندویچ درست کنید!
- می توان؟
- می توان!
معاینه. دو "بوت" آماده هستند ، بخورید. چه اتفاقی می افتد؟ احساسات تغییر کرده است. انرژی سیل زد! شادی در داخل پخش می شود: "من مجبور نیستم!" نمی توانم انجام دهم! ها! من در حال حاضر بدون هیچ تلاشی برای تختخواب می دویم ، حتی بدون فکر کردن در مورد آن. دیگر چه باید کرد ؟! من موسیقی را روشن می کنم و شروع به انجام ژیمناستیک می کنم. آماده. دیگر چه باید کرد؟ چه چیز دیگری؟!
همه چيز. منبعی هست:))
تکنیک ساده "من تو را مجبور نمی کنم" در درمان تصویرسازی احساسی در طول زندگی کاملاً کاربردی است. اگر در کودکی به کودک اجازه داده نشود آنچه را که می خواهد انجام دهد ، بسیار مجبور می شود ، انرژی خود را مسدود می کند و به بازی "خارج از راه" عادت می کند. سپس بزرگ می شود ، هیچ پدر یا مادری وجود ندارد که او را مجبور کند. و اگر وجود داشته باشد ، آنها دیگر نمی توانند آن را به طور فیزیکی مجبور کنند - او بزرگ شد. با این حال ، والد بیرونی درونی می شود و به زور ادامه می دهد. از بیرون می چرخد "لازم است!" یک فرد منطقی می گوید: به نظر می رسد همه چیز درست است ، به شیوه ای بالغ. اجبار کار می کند ، کارها انجام می شود ، اما داخل خالی است ، انرژی به طور ضعیفی دوباره پر می شود و در طول زمان تخلیه می شود. این کودک درونی همچنان سرکوب می شود ، به این معنی که هیچگونه دوباره پر کردن انرژی وجود ندارد. کلمات ساده برای خودم:
"من تو را مجبور نمی کنم" " من به شما اجازه می دهم استراحت کنید / لذت ببرید / در اطراف تنبل شوید"(بخوانید ، هیچ کار سازنده ای انجام ندهید)" می توان!"
- معجزه کنید ، کودک درونی و انرژی او را آزاد کنید. شروع به جریان آزادانه و طبیعی در داخل می کند و به هر چیزی که واقعاً مورد نیاز است نیرو می بخشد.
به طور متناقض ، اگر به خود اجازه دهیم آنچه را که باید انجام دهیم انجام ندهیم ، اما آنچه را که می خواهیم انجام دهیم ، این فرصت را به دست می آوریم که هر دو را انجام دهیم!
اگر آنچه نوشته اید به شما پاسخ می دهد ، سعی کنید این تکنیک را برای خود به کار بگیرید. شاید این قبلاً کمک کند.
توصیه شده:
انرژی حیاتی به کجا می رود و منابع را از کجا بدست می آورد؟
برنامه هایی وجود دارد ، اهدافی وجود دارد ، دانش چگونگی وجود دارد. اما افسوس ، در حال حاضر هیچ قدرتی برای تجسم تغییرات در زندگی وجود ندارد. خستگی جسمی ، بیماریهای مکرر ، خلق افسرده افسرده ، شیوه زندگی منزوی ، عدم تمایل به انجام کار و شروع کارهای مهم ، اما از آنجا که باید شروع کرد ، کنار آمدن با موارد موجود دشوار است … انرژی به کجا می رود؟ هرکسی یک منبع انرژی حیاتی (حیاتی) دارد و هرکسی آن را به روش خود مصرف می کند.
منابع را از کجا تهیه کنیم
منابع را از کجا باید تهیه کرد؟ بخش اول. مثل "عصای جادویی" فقط یک نفر در جهان وجود داشت و او از بچگی بدبخت بود. نمی توانستم بایستم ، راه بروم و حتی یک قاشق را در دستانم بگیرم. او تمام روز روی اجاق دراز کشید و به سختی سخت خود فکر کرد.
وابستگی به هم: "من هر کاری می کنم تا او احساس خوبی داشته باشد ، نمی توانم چیزی را از او دریغ کنم"
قطعه ای از کتاب من "عشق را با چه چیزی اشتباه می گیریم ، یا عشق است". به خودی خود ، تمایل به انجام کاری دلپذیر برای یک عزیز فوق العاده است. در صورت رعایت تعدادی از شرایط: برای یکی از عزیزان ، این واقعاً خوب است. یعنی ، از موقعیت "
دلتنگ نمی شوم ، زنگ نمی زنم ، گریه نمی کنم
چنین معجزه ای در جهان وجود دارد - روان درمانی. خاصیت معجزه آسای اصلی آن این است که شما با یک هدف خاص به درمان می روید: بیرون ریختن همه "زباله ها" ، برای درمان. اما کل ترفند این است که شما زمانی شفا می یابید که "زباله" شما برای شما تبدیل به یک گنج می شود.
چرا نمی توانم ازدواج کنم و کار پیدا کنم؟
"من تحصیلات خوبی دارم ، اجتماعی هستم و می دانم که خوب به نظر می رسم ، اما در عین حال به طور مزمن قادر به یافتن مردی نیستم که در نهایت می خواهم با او زندگی کنم و شغلی که دوست دارم در آن کار کنم. . مردانی که من را دوست دارند ، من را دوست ندارند.