ترس از سر خوردن. لذت و ترس. تجزیه و تحلیل یک شغل

تصویری: ترس از سر خوردن. لذت و ترس. تجزیه و تحلیل یک شغل

تصویری: ترس از سر خوردن. لذت و ترس. تجزیه و تحلیل یک شغل
تصویری: J. Krishnamurti - گفتگو در مجمع عمومی، جلسۀ اوّل، هلند، آمستردام، 19 سپبامبر 1981 2024, آوریل
ترس از سر خوردن. لذت و ترس. تجزیه و تحلیل یک شغل
ترس از سر خوردن. لذت و ترس. تجزیه و تحلیل یک شغل
Anonim

درخواست مشتری. آلنا ، کمکم کن با ترس کنار بیام! هفته آینده ما با همسرم به پیست اسکی می رویم ، به نظر می رسد همه چیز فوق العاده است - آرامش ، عاشقانه ، زیبایی ، اما من از قبل می دانم: من دوباره می ترسم ، با غلبه بر ترس ناامید کننده و وحشتناک از فرودهای خطرناک ، اگرچه این این اولین باری نیست که من در سفر با شوهرم همراهی می کنم … به طور کلی ، من در اسنوبورد خوب هستم ، اما با تظاهر سوار می شوم ، همیشه چیزی را اشتباه می پذیرم … آیا دلیل خاصی پشت این ترس وجود دارد؟ بیایید به آن فکر کنیم؟

این کار به طرز شگفت انگیزی سازنده و با دسترسی به رنگ های کلاسیک بسیار سازنده بود. یک جلسه یک تصویر آموزشی نیست.

با رعایت محرمانه بودن ، قسمت کار را به شما می گویم.

I. تصویر استعاری از ترس.

به منظور بررسي مشكل مراجعه كننده ، او از زن خواست كه خود را در شيب ، درست قبل از فرود ، تصور كند و احساسات معمول را زنده كند. و سپس - ارتباط وضعیت بوجود آمده با استفاده از یک تصویر مناسب. مشتری بلافاصله به او قیاس کرد: "ترس من مانند یک مرد کوچک در درون من است که در کنار من است و به طرز وحشتناکی من را می ترساند. این مردی است که کلاه دارد ، او حدود 30 سال سن دارد ، و به نظر می رسد که او می گوید موارد زیر: اگر پایین بروید ، بد تمام می شود ، می افتید. سقوط می کنید."

******************************************

Image
Image

********************************

II تجزیه و تحلیل استعاره. یافتن منبع واقعی

از مشتری می خواهم فکر کند آیا مردی که به ذهنش می رسد او را به یاد کسی از گذشته های دور می اندازد؟ بلافاصله او به یاد می آورد: بله ، یک شرور وجود داشت که او را از وحشت ترساند. داستان به شرح زیر است … یک بار ، هنگامی که مشتری هنوز 17 ساله بود (در زمان بکارت ، بی تجربگی مطلق و کمرویی خاص در رابطه با جنس مخالف) ، مردی 30 ساله به دنبال او وارد تاریکی شد ورودی زمستانی او شانه های او را گرفت ، چاقوی بزرگی را نشان داد و تهدید کرد در صورت مقاومت او را خواهد کشت. سپس یکسری شکست ها به وجود آمد - دختر دقیقاً به خاطر نمی آورد که چگونه موفق به کسب توهین غریبه شده است ، اما با نشان دادن احسان و فروتنی مرد ، او را به اعترافات سوق داد. مهاجم تسلیم شد ، روی پله ها نشست و شروع به نشان دادن روح ناراضی خود برای قربانی ترسیده کرد که چگونه از همه زنان متنفر است ، چقدر از همسرش رنج می برد و واقعاً چقدر جدی رنج می برد. دختر با فروتنی گوش می داد ، همدردی می کرد ، حتی گریه می کرد. همسایه ها از آنجا عبور کردند ، گفتگو ساکت شد ، قربانی ترسیده برای کمک گریه نکرد. و بعداً ، با گرفتن لحظه ، او خواست خانه را ترک کند و به طور غیر منتظره آزاد شد - اما فقط برای یک دقیقه ، با شرط بازگشت. البته ، با رسیدن به آپارتمان ، دختر خود را بست و مخفی شد. او دیگر این مرد را ندید.

توصیه شده: