من یک بار عادت داشتم که تحمل کنم

تصویری: من یک بار عادت داشتم که تحمل کنم

تصویری: من یک بار عادت داشتم که تحمل کنم
تصویری: چطور #شکست #عشقی را فراموش و درمان کنیم 2024, آوریل
من یک بار عادت داشتم که تحمل کنم
من یک بار عادت داشتم که تحمل کنم
Anonim

کمی بیشتر صبور باشید - خودتان را مجبور کنید ، کاری را که دوست ندارید انجام دهید. بالاخره همه این کار را می کنند ، آیا شما خاص هستید؟ اکنون با جسارت می گویم: شما نمی توانید این کار را با من انجام دهید!

فقط کسی که می خوابد اشتباه نمی کند

همه ما می خواهیم دوست داشته شویم ، خوشحال باشیم و بدانیم که ما سزاوار بهترین ها هستیم. و برای این کار آنها آماده انجام هر کاری هستند ، حتی برای رهایی از خود. از کودکی ، ما متقاعد شده ایم که عشق باید به دست آید ، و برای به دست آوردن آن ، به این معنی است که ما باید آنچه را که خود می خواهیم ، رها کنیم. و ما این ایده احمقانه را به بزرگسالی منتقل می کنیم و به اشتباه فکر می کنیم دیگران به ما خوشبختی می دهند. و فقط با گذشت زمان می فهمیم که تلاش برای خوب بودن چقدر برای ما گران تمام شده است … من رویای این را داشتم که مورد پسند همه قرار بگیرم ، من زندگی کردم تا رضایت و محبت دیگران را جلب کنم.

حالا دیگر این را نمی خواهم.

اول از همه ، من می خواهم خودم را دوست داشته باشم ، در صلح و هماهنگی با عمیق ترین ارزشهایم زندگی کنم. بله ، برای دیگران ناراحت کننده است - اما هزینه معقولی است که باید برای حق خود بودن پرداخت کنید. روزی روزگاری می خواستم قدردانی کنم. من همه کارها را برای همه انجام دادم ، خجالت می کشیدم نه بگویم یا برای آن پول بگیرم.

چگونه می توانید؟

اکنون من به وضوح احساساتم را دنبال می کنم و به مرزهای خودم احترام می گذارم. بله ، ممکن است خودخواهانه باشد ، اما من ترجیح می دهم به یک مانیکور برنامه ریزی شده بروم تا اینکه کاری را برای کسی انجام دهم که خودش می تواند انجام دهد ، او فقط نمی خواهد باسن خود را بالا بیاورد. در اینجا استثنا وجود دارد. اما آنها همچنین هوشیار هستند. اگر کاری را برای کسی انجام می دهم ، نه از ترس ، بلکه از روی عشق است. این انتخاب من است.

یکبار فکر کردم شرم آور است که بهتر از دیگران زندگی کنید ، و اگر کمی راحت تر زندگی می کنید ، قطعاً صلیب سنگین شما و وظیفه ای مستقیم برای خوشحال کردن دیگران است. تمام پول را به کسی که سخت تر است بدهید. لباسهایی را که هنوز خودم به آنها احتیاج دارم ، توزیع کنید. تسلیم چیزی شوید که دوست دارم. چیزی نپرسید ، از آنچه به من پیشنهاد می دهند خودداری کنید. در لیست آرزوهای آن زمان من ، احتمالاً 70 درصد مربوط به "صلح جهانی" بود. چرا اینطور است؟ ناخودآگاه منتظر غرامت دیگران ، جهان ، خدا بودم …

من خیلی خوبم ، برای خودم چیزی نمی خواهم. بنابراین آنها باید بیش از دیگران به من بدهند ، زیرا من لیاقت آن را دارم.

اکنون من جسارت این را دارم که دیگر از خواسته هایم شرمنده نشوم. من نیازهای واقعی خود را برای خودم و دیگران بیان می کنم. اگر چیزی به من بدهند ، احساس تکلیف نمی کنم. قبول میکنم. با سپاس صادقانه.

خسته شده ام که در وهله اول جلوی خودم تظاهر کنم که همه چیز مادی برایم بیگانه است.

این اشتباه است. من واقعاً می خواهم زیبا ، راحت زندگی کنم ، خودم را با چیزهای ارزشمند شگفت انگیز احاطه کنم و فکر نکنم که بهتر است از آن محصولاتی که امروز تخفیف دارند برای شام استفاده کنم.

من از ساختن نمای شیک خسته شده ام و تلاش زیادی برای حفظ آن صرف کرده ام. بعضی ها فکر می کنند زندگی من کامل است - اصلاً اینطور نیست. من همان شخص زنده هستم ، احساساتی دارم ، خیلی مرا آزار می دهد ، رنج می برم ، گریه می کنم و شب نمی خوابم.

یکبار برای همه چیزهایی که در زندگی دارم بهانه آوردم ، گفتم که فقط خوش شانس هستم.

الان اینطور نیست. اکنون به یقین می دانم که این نتیجه انتخاب آگاهانه من است. و فقط من به تنهایی می دانم که چقدر باید تلاش می کردم ، چه خارجی و چه حتی داخلی ، برای رسیدن به این هدف. من دیگر به خودم یا شخص دیگری اجازه نمی دهم که نتایج من را تخفیف دهد. این زندگی من است و من آن را همانطور که هست دوست دارم.

یک بار می خواستم همه را نجات دهم ، "بگیر و خوشحالشان کن".

اکنون درک می کنم که تغییر یک روند ناراحت کننده و نسبتاً دردناک است و هرکسی برای خودش تصمیم می گیرد که آیا آماده این کار است یا خیر. و هیچ کس مجبور نیست تغییر کند فقط برای اینکه راحت تر باشد ، تا من از شادی و رفاه خود شرمنده نباشم. اگر انتخاب آنها این است که همچنان ناراضی باشند ، من آن را می پذیرم. اما برای خودم ، چیز دیگری را انتخاب می کنم.

روزی روزگاری عادت داشتم که تحمل کنم.

کمی بیشتر صبور باشید - خودتان را مجبور کنید ، کاری را که دوست ندارید انجام دهید.بالاخره همه این کار را می کنند ، آیا شما خاص هستید؟ اکنون با جسارت می گویم: شما نمی توانید این کار را با من انجام دهید! اول از همه به خودم.

یک بار من به خودم این حق را ندادم که اشتباه کنم ، خود را در موقعیت احمقانه و ناراحت کننده ای بیابم ، چیزی را اشتباه ببندم ، افکارم را به طور نامناسب بیان کنم برایم ترسناک بود. در حال حاضر من یاد می گیرم که به خودم حق زندگی در چنین تجربه ای را بدهم. فقط کسی که می خوابد اشتباه نمی کند.

من قبلاً از جدایی می ترسیدم و ترجیح می دادم تا جایی که ممکن است در ارتباط باشم. این کار خسته کننده بود ، به زمان و نیروی ذهنی زیادی نیاز داشت.

حالا می دانم که اینطور نیست. اکنون متوجه شده ام که کلید یک رابطه شاد احترام به یکدیگر و آزادی درونی شریک زندگی است. در ابتدا دشوار و ترسناک است ، اما به محض اینکه گیره آهنی خود را رها کنید ، زیباتر و زیباتر می شود. و با شگفتی شما در شریک زندگی خود نه تنها یک فیلم اضافی اضافی ، بلکه یک شخصیت زیبا جداگانه می بینید که هر روز رشد می کند ، شکوفا می شود و در جلوی چشم شما زیبا تر و عمیق تر می شود.

یکبار می خواستم حق با من باشد. من معتقدم که اجرای یک سری قوانین خاص چیزی است که برای من در برابر تمام مشکلات و بی عدالتی های جهان بیمه می شود ، در این صورت هیچ اتفاق بدی برای من نخواهد افتاد. حالا فهمیدم که اینطور نیست. همیشه در زندگی درس و آزمایش وجود دارد. و اگر آنها را به درستی رد کنید ، آنها به منبع من تبدیل می شوند.

روزی روزگاری می خواستم خوب ارزیابی شوم ، دائماً بازخورد مثبت داشته باشم ، تحسین کنم و به من یک A بدهند. اکنون من خودم یاد می گیرم که ارزش درونی خود را احساس کنم و بدانم - صرف نظر از شرایط خارجی …

روزی روزگاری عادت داشتم تحمل کنم …

زمانی معتقد بودم که برای موفقیت ، باید مدام به چیزی دست پیدا کنم. اکنون ترجیح می دهم شاد باشم و وضعیت خاصی را حفظ کنم.

روزی روزگاری بسیار نگران بودم که چگونه در چشم دیگران نگاه می کنم. در حال حاضر تمرکزم بر این است که چقدر خودم را قبول دارم و دوست دارم.

حالا من می خواهم زنده باشم ، کمی هیستریک ، کمی "با سوسک" ، در برخی از نقاط بیش از حد فعال ، و در برخی نقاط - تنبل ، بی ادب و کمی خشن و خشن ، گاهی اوقات - براق و تحسین خودم ، گاهی غمگین و گیج. …

من می خواهم نه به نظر برسم ، بلکه باشم. هر روز زنده ، شاد و واقعی باشید.

توصیه شده: