آیا وقت آن فرا نرسیده است که ما جدا شویم آقا؟

تصویری: آیا وقت آن فرا نرسیده است که ما جدا شویم آقا؟

تصویری: آیا وقت آن فرا نرسیده است که ما جدا شویم آقا؟
تصویری: آغاز شد! تهدید سیاره ما! وضعیت آب و هوایی ما چیست؟ 2024, ممکن است
آیا وقت آن فرا نرسیده است که ما جدا شویم آقا؟
آیا وقت آن فرا نرسیده است که ما جدا شویم آقا؟
Anonim

بیایید به عنوان نقطه شروع یک زوج عاشق را در نظر بگیریم که برای مدتی با هم بوده اند و اکنون به هر دلیلی در حال جدا شدن هستند.

یک فرد همیشه سناریوی زندگی خود را بازی می کند ، بنابراین ، در جزئیات جدایی ، به روش های مختلف اتفاق می افتد. و در عین حال چیزی وجود دارد که مانند یک نخ قرمز در همه گزینه ها به طور همزمان اجرا می شود.

برخی بدون رنجش ، درگیری و ادعا به راه حل متقابل می رسند. زماني فرا مي رسد كه ديگر بودن در اطراف معنا ندارد ، هر دو از اين موضوع آگاه هستند و رابطه بر سطح اعتماد و صراحت بنا شده است كه به شما اين امكان را مي دهد تا با آرامش و سازنده گزينه هاي احتمالي براي خروج از موقعيت را در نظر بگيريد.. شرکای سابق دارای احساس عزت ، همدلی ، احترام به یکدیگر هستند ، می دانند چگونه نه تنها گوش دهند ، بلکه باید بشنوند. در چنین فضایی ، آنها می توانند آنچه را که اتفاق افتاده است به خوبی بررسی کنند ، خلاصه کنند ، و آنچه را که مشترکاً بدست آورده اند صادقانه به اشتراک بگذارند. هم زن و هم مرد می فهمند که هر دو مدتهاست از لانه خانواده بیرون آمده اند. در صورت وجود کودکان ، آنها به هیچ وجه به عنوان چسب استفاده نمی شوند. این جدایی افراد بالغ است. و می تواند بسیار زیبا باشد: احساس قدردانی عمیق ، رضایت و غنی سازی متقابل درونی را به ارمغان می آورد. تصمیم از ذهن می آید ، توافق از قلب می آید. این همان چیزی است که به شما امکان می دهد با ادامه احساسات گرم انسانی ، حرکت کنید. اکنون زندگی مشترک مانند ماندن در اتاق کودک است ، جایی که قبلاً در هر طاقچه پنجره ، زیر هر فرش ماجراها و احساسات زیادی وجود داشت! … اما اکنون این کار خفه شده است. شخص احساس می کند که آماده پرواز است. این از نظر ژنتیکی ذاتی است - ما باید تکامل پیدا کنیم. هر دو در همان زمان و بدون تاسف طناب مشترک خود را ترک می کنند ، که قبلاً آنها را محکم بست.

این نوع جداسازی بدون تنش بیجا صورت می گیرد و 100٪ کامل است. طعم و مزه بعد از آن احساس خوشبختی و آزادی است ، و همچنین میل صادقانه ای است که سابق و همسر سابق نیز شاد باشند. این افراد فرزندان را تقسیم نمی کنند. آنها ، مانند گذشته ، همچنان به آنها عشق می ورزند ، با خوشحالی فرزندشان را در خانواده های جدید می پذیرند و به کودک این فرصت را می دهند که آزادانه بین مادر و پدر مانور دهد. با یکدیگر ، شرکای سابق همیشه فاصله سالم و بی طرفی احساسی را حفظ می کنند.

متأسفانه این نوع جدایی نادر است. معمولاً عکس مخالف مشاهده می شود: فریاد ، رسوایی ، اشک ، دعوا. آنها پراکنده شدند ، سپس دوباره دویدند. دوست دارند و متنفرند این شرکا هرگز برای همیشه جدا نمی شوند. روابط آنها بسیار زیاد است. احساس "من" خود شخص کاملاً بر اساس دیگری است. آنها مانند رگهای ارتباطی هستند که از طریق آنها احساسات بین افراد جریان می یابد. و این خیلی خوب است! اگرچه گاهی اوقات درد می کند. آنها هرگز طناب خود را رها نمی کنند ، حتی اگر بگویند این است. آنها نسبت به روحیات یکدیگر بسیار حساس هستند و هنگامی که سیگنالی از یک سر رشته می آید ، به طرز ظریفی می فهمند: "من ناراحت هستم و از شما عکس العمل می خواهم! حالا من وانمود می کنم که می روم ، و شما باید با من برخورد کنید و مرا نگه دارید. این کار دشواری نیست ، زیرا در واقع ، اینگونه است که من به شما پیامی می دهم: شما نسبت به من بی توجه شده اید ، من دیگر احساس نمی کنم ارتباط ما را احساس می کنم! میخواهم بازی کنم! هی! هنوز اینجا هستی؟ رشته را بکشید!"

از آنجا که در چنین جفتی شرکا به شدت به هم وابسته هستند ، دومی ناخودآگاه سیگنال را می گیرد و با شرایط بازی موافقت می کند. احساس مالکیت و ترس از دست دادن در او فعال می شود. خوب ، چه کسی می خواهد با خلأ در داخل رها شود؟ مقدار زیادی آدرنالین در جریان خون آزاد می شود و طبیعتاً فرد این چالش را می پذیرد.فتح شروع می شود: او ، مانند یک نور جدید ، شریکی را می بیند ، علاقه ، هیجان ، نگرانی را نشان می دهد ، التماس می کند ، می گوید ، گریه می کند ، پیراهن خود را با عبارت "بله ، من برای شما هستم!"

و اولی آرام می شود ، فرود می آید و حکمی صادر می کند: "بخشیده شد. بی ارزش است ، اما من می مانم. " و اگرچه چرخه کامل است ، اما در فواصل منظم ، توسط یکی از طرفین شروع می شود. میزان انرژی منتشر شده در این درام با عشق اشتباه گرفته می شود و همه چیز ادامه دارد. جدا شدن واقعاً اتفاق نمی افتد ، اما تنها یک روش خاص برای دستکاری است ، توپخانه سنگین ، هنگامی که خستگی احساسی ایجاد می شود و می خواهید روزهای قدیمی را متزلزل کنید. این ماهیت روابط عصبی است. برای هر دوی آنها مفید است ، هر از گاهی تکان دادن ، طناب خود را بیشتر بکشید ، زیرا بسیار هیجان انگیز است - عصب ها را قلقلک دهید و احساس زنده بودن کنید! گاهی اوقات آنها از هم جدا می شوند ، اما نه چندان دور و نه برای مدت طولانی. آنها جذب یک رابطه ناتمام می شوند ، طیف وسیعی از احساسات را تجربه می کنند: از کینه تا تمایل به انتقام. اغلب ، مردان و زنان این زوج ها "از هم جدا می شوند" ، گویی یک توافق ناگفته را امضا می کنند: "اگر چیزی باشد ، من در گوشه و کنار هستم". و اکنون یک یا دو هفته می گذرد و سرنوشت آنها به طرز جادویی و البته "تصادفی" آنها را زیر یک پتو می اندازد. چه نوع عاشقانه ای در اینجا شروع می شود! - ماه عسل دوم.. اما دومی چیست؟ - ماه عسل دو نفره !!! به طور کلی ، - و من خوشحالم که فریب خورده ام.

جالب ترین چیز این است که هر شخصی به طور شهودی می داند که چگونه و در چه مواردی واقعا وقفه رخ می دهد ، به این معنی که می داند چگونه از ناخودآگاه جلوگیری می کند ، اگر در واقع این هدف واقعی نیست ، یا برعکس ، تولید کافی اگر هدف دقیقاً همین باشد اما در پشت نوسان و رویارویی ، معمولاً برخی از مزایای پنهان پنهان می شوند.

اما گزینه های در نظر گرفته شده با تنها گزینه های ممکن فاصله دارد. گاهی اوقات فردی با رها کردن طناب زیر پای شریک زندگی خود رابطه را ترک می کند. با وجدان و روشن ، چیزی شبیه به این را می اندازد: «تمام شد. تماس نگیرید ، ننویسید ، نگاه نکنید و به طور کلی - خداحافظ! یخچال و جوراب خود را نیز نگه دارید. من یک زندگی روشن جدید را شروع می کنم . خوب ، همه چیز با او روشن است - چشم اندازی در پیش رو داشت ، پارچه های قدیمی را کنار گذاشت ، بالهایش را باز کرد و مورد اول اکنون بار آشکاری است.

و در این زمان مورد دوم چه می شود؟ او این جدایی را چگونه می بیند؟ و پاهایش زمین خود را از دست می دهند ، انواع نشانه ها از بین می روند ، شکمش شروع به درد می کند ، قلبش افسرده می شود.. دستمال ها در همه جا پراکنده شده اند: روی یخچال ، زیر بالش ، در جوراب هایش.

تاریکی محض. برای تمام دنیا رنج می کشد. دوستان دوست دختر از شنیدن نام "شرور" یا "عوضی فاسد" خسته شده اند. عکس های مشترک یا از بین می روند یا با حساسیت خاصی از آنها مراقبت می شود. مرد بدبخت به شدت در تلاش است تا طناب خود را تکان دهد: او تماس می گیرد ، می نویسد ، شب را روی نیمکت زیر پنجره معشوقش ، در شبکه های اجتماعی نظارت می کند. اما همه بیهوده است. دیگر تماسی وجود ندارد. طناب را انداخت و فراموش کرد.

شخصی که خود را در موقعیت مشابهی می بیند ، کاملاً درمانده است ، او معتقد است که تنها راه نجات از آن این است که همه کارها را انجام دهید تا مجرم بازگردد ، زیرا نقطه اتکا در او بود. تمام منابع داخلی با نرخ فوق العاده ای مصرف می شود. و این راه ، متأسفانه ، هیچ جا نیست: افسردگی شدید ، بی تفاوتی ، خود شکنجه و تلاش برای خودکشی ، الکلیسم ، اختلالات هورمونی ، بیماریهای روانی ، عصبانیت از کودکان ، خروج زودهنگام از زندگی. این مهم است که به خاطر داشته باشید که اولین قدم برای درمان خود شما دقیقاً درک عدم پذیرش واقعیت و تلاش های ناموفق برای تغییر آن است.

البته ، برای وضوح ، من شکل شدید تجلیات را توصیف می کنم ، اما این نوع جدایی همیشه بسیار دردناک است.

همچنین گزینه ای وجود دارد که در ابتدای توسعه رویدادها مشابه است ، اما با نتیجه ای کاملاً متفاوت: اولین طناب را پرتاب کرد ، دومی در تلاش برای بازگرداندن ارتباط رنج می برد.اما وقتی می فهمد که همه چیز به طور برگشت ناپذیری از دست رفته است ، با تلاش اراده به وضعیت فعلی روی می آورد و به نظر می رسد که از خاکستر دوباره متولد شده است. در دریای احساساتی که او را غرق کرده است ، هنوز جزیره کوچکی از عقل وجود دارد ، که به شما اجازه می دهد ، هر چند با سختی ، اما بتوانید خود را کنار هم جمع کنید ، مسئولیت زندگی خود را بر عهده بگیرید و یک قدم به جلو بردارید. چنین فردی انگیزه درونی خود را ایجاد می کند ، چرا باید حرکت کند: به خاطر کودکان ، به منظور روشنگری ، برای نجات جهان از گرسنگی یا دیدن نورهای شمالی. و او ، مانند بارون مونچوزن ، خود را از باتلاق بیرون می کشد. رنج این افراد مانند داستان قبلی شدید است ، اما هنوز چیزی اجازه نمی دهد که آنها تجزیه شوند. آنها به لطف چه قدرتی قادر به ایجاد خط تیره و فرار از باتلاق هستند؟ - به لطف درک عمیقی که من به خودی خود یک ارزش هستم و بقیه چیزها فرعی هستند.

از این حس خود ، مانند یک دانه ، جوانه کوچکی از ایمان بیرون می آید: اما من می توانم! بلند می شوم ، زخم ها را التیام می دهم ، نتیجه گیری می کنم و با بلوغ و عاقلانه ادامه می دهم. این بدان معناست که روزی ، من قطعاً یک رابطه کامل ایجاد خواهم کرد. بله ، این ریشه های قوی در زمان حال است به علاوه یک دیدگاه روشن از آینده که به فرد اجازه می دهد از آنجا خارج شود.

بنابراین ، من سعی کردم گزینه های احتمالی برای قطع رابطه را آشکار کنم.

البته هر فردی به دلیل ماهیت درونی ، تربیت و تجربه شخصی خود ، تمایل دارد مشکلات زندگی را به شیوه های مختلف تجربه کند. و در این مقاله می خواستم به کسانی که به دنبال راهی برای برون رفت از شرایط فعلی هستند ، امیدوار باشم. می خواستم نشان دهم که گاهی اوقات جدایی بهترین کاری است که می توانید برای خودتان انجام دهید. اما چگونه؟ چه زمانی؟ آیا حتی منطقی است؟ چگونه می توان از جدایی عبور کرد در صورتی که قبلاً اتفاق افتاده و دور از مکمل بوده است؟ - این س questionsالات را باز می گذارم.

آیا در صورتی که ناگهان با طناب در دستان خود پرتاب شوید ، می توانید کاری انجام دهید؟ - البته که بله! برای شروع ، منطقی است که احساسات واقعی خود را بفهمید و بپذیرید ، به طوری که با یک قلب باز تمام نمک آنچه اتفاق افتاده را احساس کنید ، بفهمید چه چیزی را در دست گرفته اید و آن را رها کنید. بسته به میزان شوکه شدن شما ، می توانید هر روز قطره به قطره خود را از طریق منفی نجات دهید. از مراقبه های بخشش و رها کردن این کار استفاده کنید. رقص خود به خودی ؛ پاسخ دادن به احساسات با فریاد ، گریه یا خنده ؛ از تکنیک های هنردرمانی مانند نقاشی ترس ، مجسمه سازی خشم و غیره استفاده کنید. یا می توانید مسیر متفاوتی را انتخاب کنید و خود را راهنما ، متخصصی بیابید که به شما کمک می کند به سرعت با شرایط کنار بیایید ، پایه ای محکم برای زندگی آینده خود ایجاد کنید و به سطح کیفی جدیدی از درک خود در این جهان برسید.

به هر حال ، آنچه باید به خاطر بسپارید مهم است ، و من می خواهم توجه شما را بر آن متمرکز کنم - هرگز و به هیچ وجه بدون تجربه کامل و تجدید نظر در روابط قبلی وارد رابطه جدیدی نشوید. افتادن در یک دور باطل آسان است و این دقیقاً راه است. رنج بعدی فراهم می شود و با گذشت زمان آنها فقط زخم بهبود نیافته را عمیق می کنند. اگر پاهای شما با خون مالیده شده است ، احمقانه است که یک گچ زیبا در بالا مجسمه کرده و به دیسکو بروید. اگر هنوز درد دارد ، چه خوشحالی ، درست است؟

عجله نکن. به خودتان این فرصت را بدهید که روح خود را مرتب کنید. زندگی خود را تجزیه و تحلیل کنید ، حمایت را در درون خود احساس کنید ، یاد بگیرید که اعتماد کنید و باز باشید.

و سپس یک روز معجزه ای رخ می دهد ، و دوباره زمان عشق فرا می رسد.

توصیه شده: