چرا نمی توانم ازدواج کنم و کار پیدا کنم؟

تصویری: چرا نمی توانم ازدواج کنم و کار پیدا کنم؟

تصویری: چرا نمی توانم ازدواج کنم و کار پیدا کنم؟
تصویری: چرا فرد مناسبی برای ازدواج پیدا نمیکنم؟ 2024, آوریل
چرا نمی توانم ازدواج کنم و کار پیدا کنم؟
چرا نمی توانم ازدواج کنم و کار پیدا کنم؟
Anonim

"من تحصیلات خوبی دارم ، اجتماعی هستم و می دانم که خوب به نظر می رسم ، اما در عین حال به طور مزمن قادر به یافتن مردی نیستم که در نهایت می خواهم با او زندگی کنم و شغلی که دوست دارم در آن کار کنم.. مردانی که من را دوست دارند ، من را دوست ندارند. و آنهایی که دوست دارم در دسترس نیستند. بنابراین ، در 32 سالگی ، من ازدواج نکرده ام و مشاغل عجیب و غریب من را مختل کرده اند ، اگرچه من به دو زبان کاملاً صحبت می کنم. به نظر می رسد که من عصبانی شده ام ، اگرچه به طور کلی من یک فرد عاقل هستم."

ولادا (نام تغییر کرد ، مجوز انتشار دریافت شد) احساس می کند در حرفه خود حرفه ای است ، از کارهایی که انجام می دهد خوشش می آید ، اما این دختر در زمان ارتقاء و افزایش دستمزد شغل قبلی خود را ترک کرد. به دلایلی ، در آن زمان بود که او به طرز مقاومت ناپذیری می خواست این شغل را رها کند و به دنبال کار دیگری باشد. علاوه بر این ، مسئولیت در موقعیت جدید ، همانطور که معلوم شد ، بیشتر از موقعیت قبلی نبود ، خود کار برای او بسیار مناسب بود و دستمزد به طور قابل توجهی بیشتر بود.

در مورد روابط شخصی ، دختر همه مردانی را که رابطه جدی با آنها ممکن است ایجاد شود (همه آنها برای او جالب توجه به نظر نمی رسید) رد کرد. ولادا منحصراً عاشق مردان غیرقابل دسترسی شد (کارفرمایان متاهل ، هنرمندان و خوانندگان).

من از ولاد می خواهم تصور کند که اگر به طور مداوم حقوق بالایی دریافت می کرد یا ازدواج می کرد ، چه چیزی می توانست در زندگی او تغییر کند - و در هر دو مورد به یک شکل تغییر می کرد. دختر بدون تردید پاسخ داد: من از پدر و مادرم جدا می شدم. او گفت که علیرغم این که رابطه با والدینش خوب است و مدتهاست رویای آن را دارد و آنها را دوست دارد. پس از همه ، شما باید در نهایت زندگی مستقل را شروع کنید. اکنون او نمی تواند یک آپارتمان جداگانه اجاره کند ، زیرا هیچ پولی برای این کار وجود ندارد.

سپس از ولاد می خواهم که مادر ، پدر و من را بکشد.

این همان چیزی است که ولادا کشید.

Image
Image

در همان زمان ، خود او از آنچه اتفاق افتاد بسیار شگفت زده شد. او درباره شخصیت های تصویر می گوید: این دو دایناسور هستند. آنها خوب هستند ، اما از یکدیگر عصبانی و عصبانی هستند. بین آنها یک خرس عروسکی قرار دارد. بسیار نرم است مانند بالش.

می پرسم اگر خرس از روی عکس برداشته شود چه اتفاقی می افتد. ولادا ، بدون تردید ، پاسخ می دهد: دایناسورها یکدیگر را خواهند کشت. خرس نرم و کوچک است ، او را ترحم می کنند و به ندرت او را تیز می کنند ، اما او آماده است تا هر چیزی را تحمل کند ، به شرطی که به یکدیگر آسیب نرسانند.

ولادا به یاد می آورد که در دوران کودکی ، والدینش اغلب با هم دعوا می کردند و هر یک از نزاع های آنها به سادگی او را کشت. به نظر می رسید که زمین از زیر پای او می لغزد (خرس در تصویر واقعاً در هوا آویزان است) ، و او دائماً در ترس زندگی می کرد (چشمان تیره خرس یک ترس قوی است) که والدینش طلاق بگیرند. او همچنین مطمئن بود که والدینش به دلیل بد بودن او با هم دعوا می کنند ، و او تمام تلاش خود را می کرد تا برای آنها خوب و راحت باشد ، در حالی که اغلب خواسته های خود را رها می کرد. او به خاطر می آورد که در مقطعی نمی خواست زندگی کند. او تصور می کرد که اگر او برود ، والدین از دعوا دست بر می دارند.

هنوز تصور این که مادر و پدر رابطه خاص خود را دارند ، که به او مربوط نمی شود ، برای یک مرد کوچک دشوار است. او خودش نیمی مادر و نیمی پدر است. بنابراین ، اگر مادر و پدر دعوا کنند ، کودک بسیار دردناک است: به نظر می رسد که از هم جدا شده است.

Image
Image

والدین ولادا مدت ها عملاً نزاع را متوقف کرده اند ، اکنون بین آنها بی طرفی سردی وجود دارد ، اما ترس کودکانه او باقی ماند. او هنوز احساس می کند ضامن شادی و آرامش خاطر والدینش است. او یک خرس نجات کوچک است که آماده است بدن خود را زیر سوزن دایناسورهای بزرگ جایگزین کند ، فقط آنها به یکدیگر آسیبی نرساندند.

بنابراین ، شغلی که حقوق کافی برای اجاره یک آپارتمان و همچنین یک رابطه جدی با یک مرد را پرداخت می کند ، ناخودآگاه توسط او به عنوان تهدیدی برای شادی و آرامش والدینش تلقی می شد: اگر ولادا نقل مکان کرد ، آنها این کار را می کردند. تنها با یکدیگر بدون خرس بافر رها شده اند.

علاوه بر این ، کار ما با ولادا این بود که به او کمک کنیم این واقعیت را بفهمد و بپذیرد که کودک تحت هیچ شرایطی مسئول روابط والدین نیست. آنها افراد بالغ و مستقل هستند که می توانند این مسئله را در بین خود تشخیص دهند.

چند روز پیش ، ولادا به من گفت که او موفق شد به شغل قبلی خود بازگردد ، و موقعیت خوبی را بدست آورد ، و او یک آپارتمان اجاره کرد ، هنوز کوچک و دور از مرکز ، اما آنجا احساس خوبی دارد. انگار کوهی از شانه ها افتاد. و او همچنین دعوت برای قرار ملاقات را از مردی که مدتها عاشق او بود ، پذیرفت ، اما قبلاً برای او بیش از حد جدی و بی علاقه به نظر می رسید ، اما اکنون او را با چشمانی کاملاً متفاوت دید.

توصیه شده: