2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
- هی تو ، حالا بیا بیرون!
دختری متخاصم ، با تاجی پیچ خورده روی موهای بی دقتی که داشت ، در زیر کلبه ، در حاشیه جنگل ، با تمام وجود فریاد می زد. در قدیمی با جیر جیر باز شد و از آنجا پیرزن کوچکی با صورت چروکیده و موهای خاکستری پوشیده از کلاه ظاهر شد …
- دوباره تو؟!! من به شما هشدار دادم که آمدن به اینجا بی فایده است. شاهزاده شما اسب خود را از دست داده است - جزئیات بسیار مهمی در انتظارات و تخیلات شما. بنابراین ، شانس برای دخترانی که اصلاً به اسب احتیاج ندارند ، بلکه فقط به داماد نیاز دارند ، افزایش یافته است. پیرزن به صورت شاهزاده خانم نگاه کرد.
- ابرو کشیدی؟ !! او با تعجب گفت - در کدام افسانه شاهزاده خانم با چنین ابروهایی به شکل کرم های شگفت زده بود؟
- بنابراین اکنون بسیاری این کار را انجام می دهند ، این معیار زیبایی است! - شاهزاده خانم با افتخار پاسخ داد. - پاپا یک هنرمند خارج از کشور آورد و او به همه خانمهای دربار ابرو می زند ، شستن با آب غیرممکن است.
"آیا تصمیم گرفته اید که شاهزاده دوست دارد؟" و چرا لب های شما متورم شده است؟ - پیرزن با سردرگمی همچنان به شاهزاده خانم نگاه می کرد.
- زنبوردار محلی چنین مشکلاتی را حل می کند. اکنون نیز مد شده است!.. - شاهزاده خانم با لحنی غرورآلود جواب داد.
- برو ، وگرنه می ترسم ، با دقت بیشتر ، چیز دیگری را به طرز وحشتناکی شیک ببینم …
- گستاخ نباش ، ناگ پیر. این مسابقه برای سخنان طعنه آمیز نیست. تا کی مرا شکنجه خواهی کرد؟ زمان ازدواج من فرا رسیده است. پاپا مسابقه ای برای بهترین داماد از پادشاهی های همسایه اعلام کرد. هفت متقاضی به دست من آمدند ، اما چیزی که انتظار داشتم نبود. دست خط شما در طلسم تحمیل شده به ازدواج در بدو تولد من قابل مشاهده است. بنابراین زمان آن فرا رسیده است - داماد را تعقیب کنید. من یک شاهزاده زیبا می خواهم و او بر روی یک اسب سفید زیبا ، با زره شوالیه ، خوب ، تا ثروتمند باشد ، و نه نوعی سرکش!..
- ایش ، همانطور که لبت را گرد کردی!.. خوب ، ممکن است کسی بگوید ، به معنای واقعی کلمه و مجازی. شما هربار چیزی را تقاضا می کنید. من برای شما ماهی قرمز نیستم!.. شما چه هستید ، جز این که عنوان شاهزاده خانم را بر تن دارید؟ چرا تصمیم گرفتید شاهزاده شما را دوست داشته باشد؟ !! چه چیزی در شما وجود دارد که می توانید به آن عشق بورزید؟
- بنابراین آنها به طور کلی عشق می ورزند ، و نه برای یک چیز! شاهزاده خانم با افتخار گفت:
- آیا شما به طور کامل به من آمده اید؟ !! آیا حتی فکر می کنید که شما یک چیز کامل هستید؟ !!
- من هرگز به آن فکر نکرده بودم … یک بار وارد این بیابان شدم ، بنابراین دست ها و پاهایم در جای خود هستند.
- من بدون پرسیدن به اینجا آمدم ، بار دیگر به جنگل حمله کردم!.. شما خواسته های خود را مطرح کردید. و من قبل از طلسم شما ناتوانم!.. من نمی توانم چیزی را برطرف کنم ، زیرا همه چیز در دستان شما بود و هست!.. و مهم نیست چه کسی این طلسم را بیست سال پیش انجام داده است ، مهم این است که بر چه کسی غلبه کرده اید سالها ؟!
- شما مثلاً چگونه جهان اطراف خود را درک می کنید؟ !! آیا به این نکته عادت کرده اید که همه در همه جا بر شما مکلفند!.. اعلیحضرت ، لطف شما! … آیا دست کم کاری سبک و عالی در زندگی خود انجام داده اید؟ تو سکوت می کنی … اینگونه بود که به این دنیا آمدی و بس!.. تصمیم گرفتی که مال توست؟ !!
- جهان درونی خود را چگونه درک می کنید؟ !! تو حتی نگاهش هم نمی کنی شما فقط به آینه نگاه کنید و بس!..
- برو!.. و به آنچه گفتی فکر کن. هنوز فرصت هست. همه چیز در جهان معنایی را که به آن نسبت داده می شود ندارند. در اینجا شما یک شاهزاده خانم هستید و ذات درونی شما بی معنا و محتوا است. من بابا یاگا هستم. و برای قرن ها از اقامت من در اینجا ، من هرگز کسی را نخوردم ، و مردم همچنان از من می ترسند و از من متنفرند … اما روزی روزگاری من نیز یک شاهزاده خانم بودم ، اما چه کسی این را اکنون به خاطر می آورد؟.. من نیز ، یک زن و شوهر هستم قرنها پیش من به همان شیوه به دنبال شاهزاده بودم. و جادوگر شرور مرا برای مراسم تدارک دید که متأسفانه موفق به گذراندن آن نشدم. بنابراین ، من سالها اینجا به عنوان یک پیرزن یا بابا یاگا اینجا می نشینم ، حالا چه فرقی می کند؟.. نام ، اصل را تغییر نمی دهد ، یکسان ، در لبه جنگل. اما در حقیقت ، من همچنین یک شاهزاده خانم هستم ، فقط خیلی پیر شده ام …
- آیا بابا یاگا در زندگی شما دخالت می کند؟ تو بدون من خوب مدیریت می کنی درست است ، منظور شما چیزهایی تحت عنوان خوب است!..شما همچنین تصویری از بی گناهی عجیب را پرورش می دهید. چهره این معصومیت خیلی زود بدتر از من خواهد شد!.. لب و ابرو به تنهایی چیست؟! و در حال حاضر آنها ارزش زیادی دارند … هنگامی که سعی می کنید لحظه اقامت خود را روی زمین ثبت کنید ، برخی از صورت ها را ایجاد کنید. همه سعی می کنند از کسی کپی کنند …
- شما فکر می کنید ، حتی برای یک لحظه … بالاخره ، شما ، در ذات خود ، تنها هستید!.. و چنین دیگری در این دنیا وجود ندارد! حیف است که این کلمات را به شیوه خود درک کنید. و شما به زودی معنای واقعی آنها را درک نخواهید کرد!..
توصیه شده:
بابا یاگا یا واسیلیسا زیبا؟
بابا یاگا همان زن واسیلیسا زیبا است ، درست برعکس. منظورم قسمت تاریک آن است. او کسانی را که مرزهایش را نقض می کنند می ترساند ، بدون پرسیدن به خانه نفوذ می کند و خواستار اطاعت می شود. فراتر از استانداردها و چارچوب است. به دنبال جلب رضایت همه نیست ، در گفتار و عمل غیرقابل پیش بینی است.
من به دنبال یک شاهزاده / شاهزاده خانم هستم. لطفاً برای افراد فانی ، مزاحم نشوید
اغلب ، ناتوانی در ایجاد ازدواج یا خانواده با یک چیز ساده و پیش پا افتاده همراه است - ناتوانی فرد در برقراری رابطه نزدیک. هیچ کس به او نگفت که رابطه نزدیک نه تنها شادی و درک متقابل ، بلکه کار زیاد است. ابتدا با سازگاری با ویژگی های یکدیگر.
داستان شاهزاده خانم مرده یا برنامه مادر طرد کننده
مادر سرد. پوشکین را به خاطر بسپاریم … برای مدت طولانی پادشاه تسلی ناپذیر بود ، اما چه باید کرد؟ و او گناهکار بود. سال مانند یک رویای خالی گذشت ، شاه با دیگری ازدواج کرد. راستش را بخواهید ، زن جوان واقعاً یک ملکه بود: بلند ، باریک ، سفید ، و او آن را با ذهن خود و همه گرفت.
داستان در مورد یک شاهزاده مدرن و حفظ جاودانه (قسمت Lll)
داستان در مورد یک شاهزاده مدرن و حفظ جاودانه (قسمت lll) - آیا شما کشچی جاودان هستید؟ شاهزاده خانم با لرزش در صدایش پرسید. - آیا تو ترسیدی؟ - کشچی با چشمک زدن پرسید. - نه چندان ترسناک ، اما به طور غیر منتظره من از گنوم فرار کردم ، - دختر کلمات خود را با دقت انتخاب کرد.
داستان درباره شاهزاده مدرن (قسمت دوم)
داستان درباره شاهزاده مدرن (قسمت دوم) و شاهزاده خانم به جایی رفت که چشم ها به دنبالش بودند. زیر لب زیر لب غر زدن ، از اخلاق و انتقاد بابا یاگا خشمگین شد. او مدت زیادی راه رفت ، بدون اینکه فکر کند کجا می رود. و من گم شدم … دختر مدت طولانی در جنگل سرگردان بود.