بحران میانسالی پرسش و پاسخ

فهرست مطالب:

تصویری: بحران میانسالی پرسش و پاسخ

تصویری: بحران میانسالی پرسش و پاسخ
تصویری: وبینار رایگان پرسش و پاسخ زنده - یکشنبه ۲۳ ژوئن ۲۰۱۹ 2024, ممکن است
بحران میانسالی پرسش و پاسخ
بحران میانسالی پرسش و پاسخ
Anonim

1. بحران میانسالی چیست؟ آیا می توان آن را نوعی افسردگی نامید؟

چندین بحران اجتناب ناپذیر در زندگی وجود دارد. یعنی دوره هایی که شرایط تغییر کرده و نیاز به تغییر در قوانین و شیوه های زندگی دارد. این اصل بحران است. مکانی برای حرکت به سطح جدید. پس از دوره انباشت و رشد ، زمان تجدید نظر در روش ها فرا می رسد. و این را می توان بحران نامید. این یک رویداد نیست ، بلکه یک فرایند است. با این حال ، فرایند محدود به زمان بی بعد نیست. این زمانی است که ما باید در زندگی خود اصلاحاتی را انجام دهیم. همانطور که در ایالت. طبقات پایین نمی توانند ، طبقات بالا نمی خواهند ، و این بدان معناست که انقلابی در راه است. برای جلوگیری از آن اصلاحات لازم است. هرچه بیشتر تأخیر کنید ، احتمال بروز شورش و انقلاب بیشتر است. و این به معنی خون و فداکاری است. و سپس ، همانطور که انتظار می رفت ، پس از انقلاب ، سرکوب و افسردگی.

2. آیا فکر می کنید بحران میانسالی برای همه یک دوره اجتناب ناپذیر است یا این که ناشی از برخی اشتباهات گذشته است ، که این ایده را القا می کند که اگر "درست زندگی کنید" می توان از این امر جلوگیری کرد؟

اگر "درست زندگی کنید" ، بحران به طور نامحسوس عبور می کند. اما از آنجا که کلمه "بحران" اغلب دارای معنای منفی است ، ما این توهم را داریم. این توهم که اگر کاری را درست انجام دهید ، می توانید از عواقب آن جلوگیری کنید. چرا توهم؟ پس از همه ، اصل اساساً صحیح است. و چون محتویات کلمه "درست" است که مانع است. این بحران ویژگی های خاص خود را دارد. به عنوان مثال ، این واقعیت که این عملاً آخرین بحران است ، به معنی آخرین فرصت برای انجام اصلاحات است. تصور کنید ، ما تنها یک فرصت برای تکمیل فرایندهای مهم داریم ، که نه 5 ، 10 ، بلکه نیمی از زندگی ما به آن بستگی دارد؟ علاوه بر این ، نیمه اول شامل سالهای زیادی از دوران کودکی وابسته بود ، به این معنی که ما نه نصف ، بلکه بیشتر سالهای معنادار زندگی بزرگسالان را در پیش داریم. با توجه به اینکه پزشکی و جهان به فرد کمک کرده است که طول عمر خود را افزایش داده و کیفیت آن را بهبود بخشد ، همه اینها یک بخش بسیار مهم از زندگی به نظر می رسد.

ویژگی دیگر این بحران این است که ما مقدار زیادی انباشته کرده ایم. "سطل های زباله ما" از این بار می ترکند. بدیهی است که کمیت باید به کیفیت تبدیل شود. علاوه بر این ، بخواهیم یا نخواهیم ، این اتفاق می افتد. منظور از انباشته ، به هیچ وجه فقط مثبت نیست: تجربه ، حرفه ای بودن ، روابط ، ارزشهای مادی. اما همچنین منفی: احساسات ناگفته انباشته ، بدهی ها ، خستگی ، مشکلات. ما می توانیم همه اینها را برای مدت طولانی بدون درک درک کنیم. و در اینجا نقطه بی بازگشت می آید. کوله پشتی ما آنقدر پر است که دیگر هیچ قدرتی برای کشیدن بیشتر آن وجود ندارد. زمان استراحت و تجدید نظر در محتوا فرا رسیده است. حالا تصور کنید که موارد منفی بیشتری در آن وجود دارد. شکایات قدیمی ، ضربه ، سستی ، اشکهای فریاد زده و موارد دیگر. آیا دوست دارید این کوله پشتی را باز کنید؟ البته که نه! شما می خواهید از شر آن خلاص شوید و یک مورد جدید بخرید. و بسیاری این تلاش مأیوس کننده را برای شروع زندگی جدید انجام می دهند. در یک مکان جدید ، با یک شریک جدید ، در یک کار جدید. سرخوشی خیلی زود از بین می رود. تغییرات سریع بندرت در بلندمدت مثر است. پس از مدتی ، شخص متوجه می شود که در حال حاضر دو کوله پشتی حمل می کند. بینگو!

3. شایع ترین علامت میانسالی در مردان وجود دارد ، به اصطلاح حالت "موهای سفید در ریش ، شیطان در دنده". و دیگر علائم خارجی و داخلی نشان دهنده بحران در مردان و زنان است؟

من هرگز از تکرار این موضوع خسته نمی شوم که در جهان مدرن زنده ماندن عاطفی برای یک مرد دشوارتر از یک زن است. زندگی برای زن مطلوب تر است. او دستورات روشنی به او داد. ما می دانیم چه زمانی از یک دختر به یک دختر تبدیل می شویم ، وقتی یک زن می شویم ، وقتی مادر می شویم ، وقتی به بزرگسالی می رسیم. بدن ما این را به وضوح به ما اعلام می کند. مردان چنین مکانیزمی ندارند. آنها بسیار اجتماعی هستند و وابستگی زیادی به جامعه و جامعه دارند. از خواسته های او ، ارزیابی ها. و این معیارها همیشه تغییر می کنند. و ما هم زایمان می کنیم و هم زایمان می کنیم.و پس از زایمان ، در سطحی بسیار عمیق که حداقل خود را برآورده کرده ایم ، آرام می شویم. علاوه بر این ، ما درک می کنیم که وظیفه ما تربیت فرزند است. و در سنین میانسالی فرض می کنیم که بیشتر به عنوان مادربزرگ برای نوه ها و همسران برای شوهرانشان تقاضا داریم. اما آنجا نبود. کودکان مدرن اکنون جوانی خود را افزایش داده اند. آنها قرار نیست مانند والدین خود در 20-25 سالگی تشکیل خانواده دهند. آنها به دنبال خود و لذت هستند. اغلب هنوز به والدین خود وابسته هستند. درست است ، آنها ترجیح می دهند به راحتی وابسته باشند: آنچه را که می خواهید انجام دهید ، حمایت مالی دریافت کنید ، اما انتظارات را برآورده نکنید. روی پای خود نایستید یا جدا نشوید.

و "سندرم لانه خالی" در برخی موارد باعث علائم آشنا و "ملاقات جدید" همسران می شود که می تواند هر دو را بسیار شگفت زده کند. دیگران در ادامه تغذیه این جوجه بزرگ که رشد کرده است ، تا زمانی که لانه خالی نشود ، نکته ای را می دانند. اما همه با نیاز به بازنگری در مسئولیت های خود روبرو هستند. اهداف جدیدی لازم است. اما کدام ها؟ تصمیم گیری در مورد وقت آزاد برای زن آسان تر است ، به ویژه برای زنی که در این سن تنها ، بدون همسر است. جهان گزینه های زیادی به او داد: می توانید برای تحصیل ، آواز خواندن ، نقاشی ، قلاب بافی و غیره بروید. او خودش را تغذیه می کند و جوجه اش را گرسنه نمی گذارد. ساده ترین راه برای غلبه بر این بحران زنانی هستند که با روح خود در تماس هستند و می فهمند که زمان مقابله با آن فرا رسیده است. و زمان برای سازماندهی فرصت ها باقی مانده است.

مردها چطور؟ مردان شاغل متوجه خواهند شد که کودکان بزرگسال عملاً با ارزشهای خود بیگانه هستند. و آنها قصد ندارند به کار خود ادامه دهند یا از توصیه های آنها پیروی کنند. همسر ، که در این سالها بیشتر مادر فرزندان معمولی بود تا یک زن محبوب ، نیز غریبه شد. و اگر مشکلات کار به این اضافه شود (و هیچ کس بحران جهانی را لغو نکرد) ، پس یک مرد با مشکلات خود تنها می ماند. او خسته ، ناامید ، از دست رفته است. ارزش ها شروع به فروپاشی کردند ، اما هیچ حمایتی نشد. و جهان همچنان تقاضا می کند قوی و موفق باشد. به نظر می رسد این کار برای کسانی که در جامعه به موفقیت رسیده اند و دارای بالشتک ایمنی مادی هستند ، آسان تر باشد. اما هیچ چیز از این دست. نیازهای روح با پول ارضا نمی شود.

آمارها خشن است: تعداد خودکشی مردان در 40 سالگی در دهه های گذشته به میزان قابل توجهی افزایش یافته است. مردان در بن بست هستند: آنها احساس بدی دارند ، واقعاً نمی دانند چرا ، نمی توانند راهی برای خروج پیدا کنند و نمی توانند شکایت کنند. من 25 سال است که در این حرفه فعالیت می کنم و می توانم بگویم که در حال حاضر مردان بیشتری به دنبال کمک هستند ، اما نه به صورت تصاعدی. حتی حسابی هم نیست. طلب کمک به معنی پذیرش درد ، ضعیف شدن در نظر خود و جامعه است. و حتی اگر مردی بر این مشکل غلبه کند ، متوجه می شود که باید تغییرات زیادی را انجام دهد. و بسیاری از مواردی که به طور سنتی مردانه به عنوان مسلم تلقی می شد. یعنی تغییر به عنوان یک مرد. واکنش زنان بلافاصله دنبال می شود. آنها چنین مردی را رد می کنند ، با وجود این واقعیت که قبلاً حتی می توانستند او را متهم کنند که در غم خود شریک نیست. و بیش از یک تناقض از این دست وجود دارد.

شاید به همین دلیل است که تغییرات سریع که در بالا توضیح داده شد را در مردان بیشتر می بینیم. چنین تلاشهای مأیوس کننده ای برای طولانی کردن عمر آنها بدون تکان دادن تجربیات انباشته ، زیرا مشخص نیست که چگونه و چگونه پایان می یابد.

من همیشه به مراجعانم (بیشتر افراد میانسال بحران زده و نیمی از آنها مرد هستند) می گویم که نمی دانم درمان ما چگونه به پایان می رسد. تفاوت در این است که این تغییرات آگاهانه ، برنامه ریزی شده و کنترل شده خواهند بود.

4. چه کسی سخت ترین فرد برای زنده ماندن از این بحران است؟

زنان بی فرزند و مردان نابود شده. افرادی که بدون تردید زندگی می کردند ، یک روز یا کورکورانه از قوانین پیروی کردند. کسانی که مشکلات سلامتی را به تاخیر انداخته اند. برای کسانی که نمی خواهند بزرگ شوند. افرادی که حرفه ای ندارند. کار امری متزلزل است ، اما حرفه و حرفه شما همیشه با شماست. کسانی که با همکاران ، والدین یا فرزندان خود در همزیستی عاطفی شدید هستند. کسانی که با تلفات زیادی روبرو شده اند ، اما عزاداری نکرده اند.

5. بنابراین نکته اصلی درک این بحران چیست؟

طبیعی است که در نیمه اول زندگی سعی می کنیم انتظارات والدین خود را برآورده کنیم. در اینجا برعکس عمل می کند. و انجام آن هیچ اشکالی ندارد. انتظارات به ما دستورالعمل ها ، اهداف می دهد. تا زمانی که ما آمادگی خود را نداریم ، به آن نیاز داریم. ما به راهنمایی والدین نیاز داریم. در اصل ، می توان گفت که والدین برای این کار مورد نیاز هستند. جهت جهت دهی به ما در این جهان و آموزش مفید ، چه خوب و چه بد است. جایی که خطرناک است ، اما ممکن است ، و جایی که نباید باشد. اما این مستلزم وجود یک شرط است - والدین باید هوشیار باشند. ما به والدین کامل نیاز نداریم. ما به اندازه کافی خوب نیاز داریم. شرط ، همانطور که فهمیده اید ، تحقق آن دشوار است. همه خوش شانس نیستند.

ما باید کارهای ناتمام را انجام دهیم تا فرزندانمان بتوانند وظایف خود را حتی در سطح بالاتری انجام دهند. در غیر این صورت ، زندگی متوقف می شود.

تا زمانی که انتظارات را برآورده می کنیم ، رشد می کنیم ، تجربه و مهارت کسب می کنیم. اگر ما با والدین خود خوش شانس باشیم ، انتظارات آنها با خواسته ها و نیازهای ما همزمان می شود. اما حتی اگر همه چیز به خوبی پیش نرفته باشد ، تجربه "چگونه انجام ندهیم" نیز بسیار ارزشمند است. در نیمه دوم زندگی خود ، ما باید از انتظارات خود دست برداریم و برای کسی یا برای دیگری زندگی کنیم. زمان ما فرا رسیده است. و فقط این را با خودخواهی اشتباه نگیرید. خودخواهی فقط میل به تغذیه نفس خود (و یک کلمه از آن) ، تغذیه آن با لذت ها ، و سرگرم کردن آن است. علاوه بر این ، با وجود آسیب و دیگران.

من در مورد چیز کاملاً متفاوتی صحبت می کنم. اینکه زمان آن رسیده است که ما زندگی روح خود را آغاز کنیم. به روح فکر کنید. زیرا اکنون مرگ نزدیکتر است. از ارتفاع کوهی ، که بر روی آن نیمه اول زندگی خود را صعود کردیم ، قله را فتح کردیم ، اکنون می توانیم فرود و پایان را مشاهده کنیم. این دیدگاه باید ما را هوشیار کند. این ایده که همه چیز در پیش است برای یک بزرگسال غیر طبیعی است. او باید بفهمد که مرگ در پیش است و زمان دارد تا با وقار با آن روبرو شود. او زمان (به اندازه کافی) برای زندگی خود دارد. زمان آن رسیده است که بدانید چه کسی هستید ، وظایف شما در این زندگی چیست ، شخصیت شما چیست. طراحی جهان برای شما چگونه بود؟

و در اینجا ما از چارچوب روانشناسی به حوزه دانش معنوی می رویم. "تسلیم شبح" کافی نیست ، لازم است که او به قشرهای بالاتر برود و برای اصلاح اشتباهات باز نگردد. و کارهای معنوی زیادی در پیش داریم. اگر از درس های روح پروری صرف نظر کنیم ، در این صورت تحت فشار مضاعف قرار داریم. ما باید همه چیز را در روح خود مرتب کنیم ، و این کار روانی است. مرحله بعدی کار معنوی است.

من از معلمان معنوی نان نخواهم گرفت ، به ویژه اینکه من هیچ حقی ندارم ، بنابراین توصیه ای از من نخواهد بود. فقط یک تشخیص واضح از این واقعیت است که بدون کار معنوی یک فرد در این جهان نمی تواند کنار بیاید.

روانشناسی با مفاهیم "عشق" و "مرگ" کار نمی کند. او می تواند به ایجاد روابط کمک کند ، اما درک عشق را ارائه نمی دهد. این می تواند به شما در گذراندن مراحل زندگی از دست رفته کمک کند ، اما به آن معنایی نمی دهد که واقعاً به شما آرامش می بخشد. یعنی عشق و مرگ به دو معنی اصلی نیمه دوم زندگی تبدیل خواهند شد. ما خواهیم فهمید که زندگی بدون عشق بی معنی است و ترس از مرگ می تواند قبل از مرگ خود را بکشد. بنابراین چگونه می توان بدون دانش معنوی کار کرد؟

6. شما گفتید که این یک فرایند است. منظور از چه مراحلی است؟

باید در نظر داشت که عبور از بحران به معنای گذراندن مراحل خاصی است. کدام؟ خوب ، اول از همه ، باید اعتراف کنیم که زندگی به میانه خود رسیده است. کار چندان آسانی نیست. اکثر مردم ترجیح می دهند خود را فریب داده و از خود راضی باشند و بگویند "همه چیز در پیش است" ، "من هنوز جوان هستم" ، "کجا باید عجله کنم" و غیره. برگردید و میلیون ها جوان را خواهید دید که از واقعیتی که پنهان کردن آن بسیار دشوار است می ترسند. ما گذرنامه خود را با خود حمل می کنیم و ما را به یاد او می اندازد. ما مادربزرگ های 90 ساله را آشکارا درباره زندگی جنسی خود تحسین می کنیم ، افراد 80 ساله ماهیچه های خود را پمپاژ می کنند. اما به من بگویید ، این چگونه با مفهوم خردی که از بزرگان خود انتظار داریم مطابقت دارد؟ بنابراین ما دیگر به حرف پیران گوش ندادیم. آنها چیزی برای آموزش به ما ندارند. تعداد کمی از افراد قدیمی و خردمند وجود دارد ، آنها به معلم تبدیل شدند.اما آیا راحت تر نخواهد بود که با مادربزرگ یا پدربزرگ خود سوالاتی درباره نحوه درک خود داشته باشید؟ و ما باید به دنبال یک روانشناس ، یک معلم باشیم. برعکس ، پدربزرگ و مادربزرگ ها به نوه های خود می روند تا به آنها در حرکت در تلفن همراه یا اینترنت کمک کنند. اگر شرط اول برآورده می شد ، در مورد دوم اشکالی وجود نداشت. بچه ها بیشتر تکنیکی هستند. اما نه در زندگی! و مادربزرگ ها و مادربزرگ ها در صورتی که زندگی آنها برای کودکان و نوه ها جذاب نباشد ، اقتدار خود را از دست داده اند ، اگر چشم آنها خیره باشد ، بدن آنها در اثر بی توجهی به خود از بین می رود و روح آنها سرشار از کینه و تلخی است. چرا اینقدر ارشد هستند؟ من می خواهم از آنها فرار کنم. و می دویم. و در راه به دام های مختلفی می افتیم که برای ما ایجاد شده است. بزرگترین شعار دنیای مدرن "مصرف و سکوت" است. قسمت دوم ساکت است ، اما قابل درک است. جویندگان مورد تمسخر قرار می گیرند و دیوانه خوانده می شوند. آنها شروع به تبدیل شدن به این شکل می کنند.

ارتباط ما با خدا ، با بالاترین معنی ، قطع شده است. ادیان کار خود را کرده اند. و اکنون ما میلیون ها معنی را ارائه می دهیم تا به نوعی افسرده نشویم. خوب کار نمی کند. 90 درصد مردم به نوعی به افسردگی مبتلا هستند. و این در مورد پول یا دوران کودکی دشوار نیست. همانطور که دختر کوچک در تبلیغات به پدرش می گوید: "شما باید رویاهای بلند را در خواب ببینید." حیف است که از چنین کلمات ارزشمندی در تبلیغات سس مایونز استفاده شود. اما این نمونه بارز دنیای مدرن است. هر چیزی که قبلاً مقدس بود ، بی اعتبار و نابود می شود و خدای جدید - موفقیت و رفاه - با این وظیفه کنار نمی آید.

این غیر ممکن است.

گام بعدی این است که آنچه را که در وسط به آن رسیدید ، تجدید نظر کنید. ساعت خروج چه زمانی است و چه چیزی با خود ببرید. این مرحله ای چالش برانگیز است که نیاز به شجاعت و صداقت دارد. ممکن است محتویات کوله پشتی را دوست نداشته باشیم. با بوی این لوازم می توانیم پای خود را کنار بگذاریم. مهم است که نگه دارید. علاوه بر این ، با جدا کردن آنچه باید در گذشته باقی بماند ، باید آن را رها کنید ، بسوزانید ، گریه کنید. زمان و تلاش لازم است. اما بدون این نمی توان حرکت کرد. روانشناسان همکار من می توانند در این مورد بسیار مفید باشند ، این حوزه کاری ما است. و مهم این است که سعی نکنید این مرحله را آسان کنید ، به دنبال راههای ساده و دلپذیری باشید که می توانند به شما ارائه دهند. باید تلخ و سخت باشد.

پس از آن ، می توانید به سخت ترین مرحله بروید. شما باید مشخص کنید که چه می خواهید ، هدف شما چیست. بسیاری باید با این واقعیت روبرو شوند که ابتدا باید به این س answerال پاسخ دهند که من کیستم؟ و سپس آنچه من می خواهم. روانشناسان نیز در اینجا کمک خواهند کرد.

خوب ، پس این موضوع مربوط به فناوری است. ما به دنبال منابع هستیم ، فرصت ها را سازماندهی می کنیم ، برای پشتیبانی تماس می گیریم و می رویم. به آرامی ، با لذت ، به اطراف نگاه کنید و مناظر را تحسین کنید. این باید نزول از کوه باشد.

در غیر این صورت سقوط با کبودی و شکستگی خواهد بود. خوب ، مرگ سریع ، به عنوان خلاص شدن از زندگی که از آن خسته شده اید و از آن متنفر هستید. همانطور که می گویند تفاوت را احساس کنید.

توصیه شده: