پرتره روانشناختی مشتری "زن خانه دار در بحران میانسالی"

فهرست مطالب:

تصویری: پرتره روانشناختی مشتری "زن خانه دار در بحران میانسالی"

تصویری: پرتره روانشناختی مشتری
تصویری: روانشناسی کسب و کار، بیزنس، فروش و مارکتینگ. چگونه می‌توان روی مغز و ذهن مشتری تاثیر گذاشت. 2024, آوریل
پرتره روانشناختی مشتری "زن خانه دار در بحران میانسالی"
پرتره روانشناختی مشتری "زن خانه دار در بحران میانسالی"
Anonim

زن ، 40-50 ساله.

کودکان - بزرگسالان ، نوجوانان. همسر یک تاجر و مدیر موفق است.

وابستگی مالی به شوهر ، زن خانه دار (یا بهتر بگویم معشوقه خانه) ، مادر.

شرح مختصری از. چه و چگونه زندگی می کند

همه زندگی در اطراف شوهر است ، ارزش اصلی خانواده است. عدم صمیمیت عاطفی با همسرش ، نارضایتی متقابل. او زمان بسیار کمی را با خانواده اش می گذراند ، اما حتی در خانه مشکلات کاری ، عصبی بودن ، خلق و خوی بد و سردرگمی خود را "درگیر" می کند. تقلب ، الکلیسم ، مشغله زیاد شوهر در زندگی تجاری ، عدم حضور او در لحظات مهم زندگی ، منجر به انباشت کینه ، استرس مزمن می شود. هنگام برقراری ارتباط با عزیزان ، شوهر اغلب رفتار مستبدانه ، خودسرانه و سلطه گرانه از خود بروز می دهد که منجر به درگیری می شود و با توجه به وابستگی همه به او ، شما باید احساسات ، نارضایتی ، نیازها و احساسات واقعی خود را سرکوب کنید. او عادت کرد خود را ، بهزیستی احساسی ، سلامتی خود را به خاطر حفظ روابط قربانی کند. دنیای نازک بهتر از یک نزاع خوب است ، این شعار است. مسئول رفاه عاطفی شوهر ، نحوه ظاهر او "در انظار عمومی" است.

عدم صمیمیت ، مشکلات جنسی ، اختلالات عملکردی. مدتهاست که این شوهر برای همسرش "شیء جذاب" نیست ، بلکه بخش مهمی از زندگی است ، فردی قابل اعتماد ، پشتی قابل اعتماد ، "خانواده". گرما و مراقبت مدتهاست که با هدایای سخاوتمندانه جایگزین شده است. او به طلاق فکر نمی کند ، در دام مالی است ، به زندگی خوب ، وضعیت بالا ، سطح درآمد ، خدمات عادت کرده است ، از از دست دادن آنها می ترسد. او می ترسد که شوهرش تنها بماند ، بنابراین او آماده است چشم خود را بر خیانت های شوهرش ببندد ، در حالی که در اضطراب ، استرس مداوم ، تلاش برای کنترل ، و دریافت یک انتقام سخت است. بچه ها بزرگ شده اند ، به نظر می رسد هیچ چیز آنها را در ازدواج نگه نمی دارد - هیچ ارزش مشترکی با شوهرش وجود ندارد ، او دنیای تجارت خود را از او محدود می کند ، زیرا معتقد است که او قادر به درک و تقسیم مشکلات خود با او نیست. در این شرایط ، او دو انتخاب دارد: یا شروع به ابراز وجود کند ، به دنبال شغل ، سرگرمی یا مشاغل کوچک باشد ، متوجه شود که این امر به تقویت خانواده کمک نمی کند و می تواند منجر به شکست نهایی شود. یا قبول کنید ، همه چیز را همانطور که هست بگذارید ، در حالی که علاقه خود را به زندگی از دست می دهید.

تضاد اصلی وابستگی مالی به شوهر با نارضایتی از زندگی عاطفی و جنسی ، ناتوانی در ترک ، طلاق ، ترس از دست دادن موقعیت و راحتی است. اما ، و حفظ ازدواج به خاطر ثبات ، پول توهین آمیز است.

عدم تحقق ، نارضایتی از همسرش ، به دلیل عدم تشخیص ارزش او ، خودکفایی ، سهم وی در موفقیت او.

بچه ها درد دارند استبداد ، اقتدارگرایی و طبقه بندی شوهر ، عدم وجود روابط گرم در خانواده ، (عشق و مراقبت معادل مالی دارد) ، عملکرد آنها ، با یک مادر وابسته ضعیف ، متمرکز بر فرزندان (و نه بر روی خود) ، منجر به کودک سازی می شود کودکان ، ناپختگی اجتماعی و ناتوانی در زندگی مستقل. گزینه ها نیز امکان پذیر هستند - انواع مختلف اعتیاد ، رفتارهای روانی ، ضد اجتماعی کودک. کودکانی که در چنین خانواده ای بزرگ می شوند نقاط ضعیف و آسیب پذیر والدین خود ، ارزش های آنها- وضعیت ، بی عیب و نقص خانواده ، "فرزندپروری ایده آل" ، تلاش برای فاش کردن ، بیرون کشیدن همه اسرار خانواده ، اسکلت در گنجه ، همه چیز که در پشت نمای یک "خانواده شایسته" پنهان شده است. همه اینها بسیار دردناک تجربه می شود ، به عنوان بی عدالتی ، خیانت ، فروپاشی امیدها و انتظارات درک می شود. همسر همه چیز را مقصر می داند. روابط متناقض با کودکان - استرس ، اضطراب ، ترس برای آینده آنها. بافر بین شوهر و فرزندان (کودک) ، گوشه های تیز را در روابط بین آنها صاف می کند ، سعی می کند چیزی را پنهان کند ، آنها را در مقابل یکدیگر محافظت کند. مسئول زمینه احساسی و آرامش در خانواده است.در تنش دائمی است به همین دلیل ، زنده خواهد ماند.

ظاهر او چگونه است

یا از سن خود بزرگتر است ، اگرچه سعی می کند خودش را در فرم نگه دارد. اضافه وزن (اختلالات هورمونی ، عدم میل جنسی ، تمایل به پرخوری احساسی). یا بسیار خوب ، زمان زیادی را به ظاهر خود اختصاص می دهد و جوانی را حفظ می کند. با سلیقه ای زیبا ، با موهای کوتاه ، می تواند مانند یک جوان ، راحت ، راحت لباس بپوشد. او همیشه "چهره خوب با بازی بد" دارد ، چهره ، نما و تصویر خانواده را حفظ می کند.

چه کسی او را احاطه کرده است

خانواده. نمایندگان خدمات مختلف. همسر از دوست دختران ("دوست دختر") ، بنابراین ، "دوستان خانواده" ، شرکای تجاری شوهر حمایت نمی کند. محبت عاطفی به حیوانات خانگی.

تصویر روانی. ویژگی های شخصیتی آنچه برای او مهم است. شرایط احساسی

آموزشی وجود دارد که من از آن استفاده نکردم. بزرگ شده ، یا در یک خانواده مردسالار ثروتمند ، با نگرش - "مرد نان آور است ، دیوار سنگی ، گردن زن است" و غیره ، اما بیشتر اوقات (با توجه به بافت تاریخی دوران کودکی اش) - او سختی دید مادری کارگر و زنده "یک زن ساده شوروی" که رویای شاهزاده ، محافظ و درآمدزا را در سر می پروراند. هیچ مهارتی برای مراقبت از خود وجود ندارد. مازوخیست (تجربه پیروزی اخلاقی در صورت وجود فرصتی برای محکوم کردن شوهرش در مورد هر چیزی - بی احساسی ، خیانت ، الکلیسم و غیره) ، دستکاری. من عادت ندارم که بخواهم ، مطالبه کنم ، جستجو کنم ، به خودم تکیه کنم. بستگی به شوهرش ، خلق و خوی او دارد ، بنابراین او نسبت به هر گونه تغییر در روحیه خود حساس است ، سعی می کند آنها را پیش بینی کند ، تنظیم کند ، لحظات مناسب را بگیرد. آن را عقل زنانه می نامد. او مستعد نقض مرزهای دیگران ، توصیه های ناخواسته ، نظرات متخصصان در هر موقعیتی است. گرایش به نجات متکبر ، بر موقعیت خود به عنوان همسر قانونی چنین شخصی تأکید می کند ، به او افتخار می کند. در عین حال ، شک به خود ، بی ثباتی حوزه احساسی ، وضعیت مداوم تنش عصبی ، احساس تنهایی ، عدم تحقق. بی تفاوت به سرگرمی ، لذت. بلکه تا ابد "نگران" است. او با نگرانی در مورد خانواده محدود شده است ، بنابراین احساس فداکاری می کند ، که باعث افزایش درجه تعارض در خانواده می شود. روابط بسیار متناقض با کودکان ، زیرا بر روی آنهاست که تمام خودآگاهی او بیرون می ریزد ، در مقابل آنها موقعیت غالب و کنترل کننده ای دارد ، در روابط با آنها تند مزاج است ، تحریک پذیر است.

خستگی روانی ، عدم شادی ، لذت. ترس و اضطراب برای کودکان ، آینده خود آنها. فقدان حمایت عاطفی ، دوستی های قوی و پایدار.

سردردهای مکرر ، اختلالات خلقی ، اختلالات خواب ، تحریک پذیری ، بی اختیاری ، به ویژه در روابط با کودکان / کودکان. هیپوکندری افسردگی طولانی مدت. معنای زندگی از بین می رود. نیاز به آرامش ، درک خود ، یافتن آرامش روحی.

نگرش های اساسی زندگی ، که من از آنها پیروی می کردم:

- تسلیم شو

-فکر نکن.

-حس نکن.

-کمک کنید ، حتی اگر از شما خواسته نشده باشد.

-مادر عالی باشید.

-همیشه خود را فدای دیگران - زمینه - خواسته ها ، آرزوها ، باورها و در نهایت بدن خود کنید.

اصلی ترین "بازی" هایی که او در خانواده انجام می دهد: "خانه دار شکار شده" ، "ببینید چگونه سعی کردم" ، "زن سرد".

مقادیر اصلی (آنچه کم است ارزشمند است ، اجرا نشده).

تأکید بر ارزشهای مادی خاص است- سلامتی ، یک زندگی امن از نظر مادی ، آموزش و رفاه کودکان ، کارآمدی در تجارت ، دقت ، عقلانیت ، تلاش ، مدارا. تلاش برای رفاه خانواده ، سلامتی عزیزان ، ثبات. تشخیص ، تأیید. هم از نظر عمومی و هم از طرف شوهر. در یک رابطه ناآرام با شوهر ، ارزش "عشق" به ویژه اهمیت دارد.نیاز شدید به دوست داشتن ، بنابراین ارزش عشق در کنار یا در رویاها می تواند افزایش یابد ، که به نوبه خود رضایت از ازدواج را کاهش می دهد.

هرچه جهت گیری خانواده بیشتر باشد ، برای زندگی فعال کمتر است ، بنابراین ارزش هایی مانند آزادی ، استقلال ، اعتماد به نفس ، فعالیت فعال ، تحقق بخشیدن به اولویت های او نیست. جهت گیری ارزش به سوی یک زندگی امن مادی ارزش ارزشهای شناخت ، خلاقیت ، توسعه را کاهش می دهد ، بنابراین آنها نیز در اولویت نیستند. مهمترین ارزش عملکرد عاطفی و درمانی خانواده است ، هنگامی که ازدواج وظایف تحقق رفاه احساسی ، آسایش و امنیت را برآورده می کند. چنین خانواده ای که در آن وظایف حمایت ، رهایی احساسی ، صمیمیت ، دلبستگی انجام می شود. چیزی که در خانواده او نیست.

چه چیزی می تواند به او کمک کند: اگر او یاد بگیرد به خود ، نیازها ، خواسته های خود گوش دهد ، یاد بگیرد با آنها حساب کند و آنها را به طور مستقل ارضا کند. نقش "نجات دهنده" را ترک می کند ، یاد می گیرد که کمک ، پشتیبانی را بپذیرد. بیاموزید که خود را برای شایستگی های شخصی خود ارزش قائل شوید و نه برای آنچه برای دیگران انجام می دهید. حفظ تعادل بین برداشت و بخشش در یک رابطه ، اگر او بیش از آنچه که عزیزان می توانند بدهند ، متوقف کند ، و دقیقاً به همان اندازه که آنها به او می دهند. برای او بسیار مهم است که خواسته ها و نیازهای خود را بالاتر از نیازها و خواسته های اطرافیان خود قرار دهد. اگر تعادل سلامت جسمی و روانی برای او در اولویت قرار گیرد. امکان تحقق در خارج از خانواده ، کسب هویت متفاوت.

توصیه شده: