بحران میانسالی در زنان

فهرست مطالب:

تصویری: بحران میانسالی در زنان

تصویری: بحران میانسالی در زنان
تصویری: بحران میانسالی در کلام دکتر فرهنگ هلاکویی- Midlife Crisis 2024, آوریل
بحران میانسالی در زنان
بحران میانسالی در زنان
Anonim

بحران میانسالی در زنان به روشی ساده ، در مورد یک مطالعه علمی. این مقاله اصلاً برای کسانی نیست که معتقدند بحرانی ندارند و آن را نداشته اند ، بنابراین سالم هستند! و به طور کلی - همه اینها اختراع روانشناسان حریص است. ما برای این افراد خوشحالیم ، مشت ها و انگشتان خود را با صلیب نگه می داریم. این مقاله برای دیگران است که در اواسط زندگی خود ، که سرگیجه آنها از موفقیت به آرامی از طوفان روزمره به حالت تهوع تبدیل شده است ، و همچنین برای کسانی که پینه آنها از مشکلات جزئی به یک دوسر قوی برای برانداز مشکلات تبدیل شده است. و وسط آن سنی است که امروز حدود 37-45 سال دارد.

اژدها را با نام صدا کنید

من. در زندگی هر فرد شایسته ، گاهی اوقات یک صبح نه چندان زیبا فرا می رسد ، هنگامی که در بدن ، به طور کلی و در سر ، به ویژه ، ناگهان این احساس ظاهر می شود که نور و هوا به طور ناگهانی در حال حرکت است. شروع به از دست دادن سریع قد می کند. و ترسناک ترین چیز در این درک این است که او مدتهاست قد خود را از دست داده است ، و من فقط در حال حاضر متوجه آن شدم. و اکنون ، به نظر می رسد ، در جایی نزدیک ، آن جریان هوای گرم ، که چند سال پیش با اطمینان به بال خود تکیه کرده بودم. اما نه ، حالا یا جریان خشک شده است ، یا من سنگین تر شده ام. بله ، و این درست است ، من سنگین شده ام-من در آینه عکسهای 10 ساله نگاه می کنم و در مورد اینکه بیشتر بخوابم و برای تعطیلات به دریای گرم بروم تعجب می کنم.

جالب است که مفهوم میانسالی را برخی با عطر و بوی تند تحقیر ، و برخی دیگر با طعم تلخ فراموشی درک می کنند. برای برخی ، هنوز زمان زیادی در پیش است ، شکوفایی زندگی خانوادگی یا شغلی ، افشای توانایی های خلاقانه در انتظار شما است ، در حالی که برای برخی دیگر باتلاقی از زندگی روزمره و افق خاکستری خورشید رفته است.

با این حال ، این که آیا بحران میانسالی تبدیل به یک مرحله تولیدی جدید از پیشرفت من می شود یا یک بن بست روحی و اجتماعی ، تنها به درک خودم ، توانایی شنیدن خود بستگی دارد. "نفس سن مه مهمی از ترس ها و نگرانی هاست که آسمان را از من می بندد. نامیدن این اژدها به معنی تسلیم کردن آن به اراده خود است."

***

"همه در بحران هستند! این خوبه. این هم یک لیتر دیگر قهوه برای شما. " برای برخی ، این ممکن است طبیعی باشد ، در حالی که برای برخی دیگر ممکن است یک تجربه وحشتناک و غیرقابل تحمل باشد.

بله ، بسیاری از روانشناسان بحران های مربوط به سن را هنجار می دانند ، چنین عنصری ضروری از وجود ما در جامعه است. نظریه های خشک در مورد توسعه شخصی و نیاز به رفع تناقضات داخلی صحبت می کنند. و گذر از این مرحله به تغییر اولویت های ارزشی و محتوای معنایی ارزش های فردی یک فرد خلاصه می شود. اما همه اینها از نظر تئوریک است ، اما در عمل …

II "گوش کن ، خوب ، به نظرم می رسد که همه چیز از قبل روی پیشانی من نوشته شده است! من یک زن معمولی هستم ، تقاضا ندارم برای من چیزی بخرم ، همه چیز دارم - ماشین ، آپارتمان ، شغل. من قبلاً فکر می کردم مردان از مراقبت از نیازهای مادی من می ترسند ، اما اکنون من هیچ چیز نمی فهمم - چرا آنها گم شده اند؟"

ما باید اعتراف کنیم که غم و اندوه ناگهانی که بعد از حدود 40-40 سال در ما رخ می دهد ، برای زنان چندان آشکار نیست. این تجربه عمیقاً شخصی در احساسات پیچیده درونی منعکس می شود. و در ظاهر … و در ظاهر چه؟ هنوز شاد ، هنوز آماده برای دیوانگی سبک. فقط در حال حاضر با کمی زیر درد یا بی اعتمادی در گوشه چشم.

سوم خوب ، خوب ، بحران یک بحران است ، اما به نحوی شما باید آن را مرتب کرده و تجربیات خود را حل کنید - در آنها آشپزی نکنید! از طریق آزمایش و خطا ، و همچنین توانایی منحصر به فرد زنانه برای یافتن ماجراجویی در یک مکان ، آنها - یعنی زنان - در یکی از شیوه هایی که با جهان پیرامون خود برخورد می کنند ، کمی آرامش پیدا می کنند. این روش چقدر به خوش طعم بودن یا وجود رژیم غذایی کمک می کند - ما در این مورد بیشتر صحبت خواهیم کرد. تا آن زمان ، بیایید ببینیم چه چیزی در منو وجود دارد.

1) سه دختر زیر پنجره …

"گوش کنید ، همه چیز برای من خوب است - من اداره / خانواده / فرزندم را اداره می کنم ، دائماً در سفرهای کاری / در کارهای خانه / با دوستانم ، جوانتر از سن خود به نظر می رسم / مردان خوب / مردان به هم چسبیده اند. خوب ، بله ، این کار با کودکان / با کار / با شوهر کار نمی کند ". مکثی وجود دارد ، نگاه به پهلو می چرخد و بلافاصله برمی گردد. "خوب ، شاید همه چیز متفاوت بود اگر یک کودک / مشاغل به دلخواه من وجود داشت / فرصتی برای بحث و رفع همه چیز وجود داشت. از سوی دیگر ، من نمی توانم تصور کنم که اگر با بچه ها / با کار / با این بز بودم چگونه موفق می شدم. به طور کلی ، من معتقدم که زندگی من خوب است. حقوق شش رقمی / پنج فرزند / آزادی شخصی و مسافرت - هرکسی به من حسادت می کند!"

اطمینان از اینکه همه چیز در منطقه من خوب است و دیگران فقط حسادت می کنند این است که غالباً جبران بیش از حد خود را نشان می دهد. صاحبان این روش حفاظت در برابر اضطراب تمایل دارند خود را از نظر معیارهای اجتماعی و هنجاری بیرونی (اخلاق ، موفقیت ، اراده ، هدفمندی و غیره) بسیار ارزیابی کنند. ممکن است یک مخاطب محتاط تمایل شدیدی را برای انکار تجربیات خود در شرایط سخت و انتقال مسئولیت به دیگران مشاهده کند. و سپس چنین موضعی از بی نظمی داخلی صحبت می کند. و در یک دوره زندگی دشوار (و بحران دقیقاً چنین دوره ای است) چنین رفتاری ماهیت دفاعی دارد - به عنوان واکنش به "اختلاف" داخلی.

2) اتاق را ترک نکنید …

"من هیچ قدرتی برای هیچ کاری ندارم. من قدرت انجام این کار احمقانه را ندارم ، قدرت انجام کارهای خانه را ندارم ، قدرت ملاقات با دوستان را ندارم و در این کار هیچ معنایی نمی بینم. همه چیز به رنگ خاکستری و ترسناک است."

من زنها را چنین می شناسم. دستان خود را انداخته ، سرهای خود را آویزان کردند ، به سایه ای از خود تبدیل شدند. این کاملا غیر قابل درک است که در چه لحظه ای این اتفاق افتاده است ، اما این اتفاق سالها پیش شروع شده است. ما فقط به نوعی متوجه این موضوع نشدیم ، آن را به خستگی زودگذر و بلوز نسبت دادیم: "شما خوب می خوابید و همه چیز گذر خواهد کرد!" و سپس این قورباغه خستگی روزانه به یک وزغ تند و زننده افسردگی روزانه تبدیل شد. بله ، بحران ، بله ، شخصیت داخلی تغییر می کند. اما سطح بالایی از مسئولیت پذیری و احساس گناه برای آنچه در مورد خود زن و اطراف او اتفاق می افتد ، به این سادگی اضافه نمی شود ، بلکه به عنوان سنگی سنگین باقی می ماند.

IV پرسشنامه پدیدارشناسی روش مناسبی برای مطالعه بحران میانسالی در زنان است. مهمترین چیز در زندگی هر شخص چیست؟ احساسات و تجربیات او. چه چیزی می تواند ذهنی تر باشد؟ بیخیال. به همین دلیل است که کل حجم واکنش ها در چنین دوره سختی مانند اواسط زندگی خلاصه شده و به چهار الگوی اساسی و سناریوهای مربوط به زندگی و غلبه بر بحران تقلیل یافته است.

طرح 1: جبران خسارت در عملیات.

زنی که چنین راهبردی را انتخاب می کند ، به دنبال جبران کمبود یک حوزه زندگی با فعالیت خود در حوزه دیگر است. البته چنین جبرانی می تواند مثبت یا منفی باشد. و در واقع ، این رفتار با دفاع های عادی روانی مشترک است - اهداف و مکانیسم های آنها بسیار مشابه است و "در مسیر کمترین مقاومت" اجرا می شود. چنین فردی شروع به استفاده نیرومند از نیرو و انرژی باقیمانده در ناحیه ای می کند که به او نزدیک است ، که می تواند در اسرع وقت رضایت را به ارمغان بیاورد ، شبهات را برطرف یا کاهش دهد ، یا خدای نکرده ، اضطراب را کاهش دهد. و این احساس مبهم که "من چیزی را از دست دادم ، به نحوی در زندگی ام موفق نبودم" ناخودآگاه خود را در هر روش فوری عاطفی و جسمی نشان می دهد. و بنابراین ما با یک زن بالغ 40 ساله در پیست های اسکی "قرمز" ، در باشگاه های تیراندازی ، کافه ها و دیسکوها با الکل یا چیزهای قوی تر ملاقات می کنیم …

طرح 2: فعالیت اجتماعی.

"البته ، دوستان کمتری وجود دارد و زمانی برای ارتباط وجود ندارد. برای من آرامتر است که در خانه بنشینم و تلویزیون تماشا کنم. من همچنین دو گربه دارم و نمی توانم آنها را ترک کنم."

بله ، بسیاری از دوستان من تنهایی را تجربه می کنند ، می گویند ارتباط کافی نیست.حجم ارتباطات و ارتباطات اجتماعی چه می شود؟ اساساً ، آنها در حال سقوط هستند. مخاطبین بدون مشکل به شبکه های اجتماعی منتقل می شوند. حتی فال ظاهر شد - "من با هم دوست بوده ایم ، بنابراین دیگر هرگز ملاقات نخواهیم کرد." با این حال ، کسانی هستند که دایره ارتباط را افزایش و گسترش می دهند ، و عجله می کنند ، گویی در استخر با سر خود به سراغ آشنایی ها و سرگرمی های جدید می روند. این می تواند چنین "تنهایی در جمعیت" باشد ، اما می تواند زندگی را پر از رنگ ها و احساسات روشن کند ، و چه چیزی می تواند برای یک زن مهمتر باشد؟

طرح 3: خود تنظیم ارادی

"هرچه بیشتر لبخند بزنید ، احساس بهتری دارید."

لحن عضلات صورت که مسئول لبخند است ، فیزیولوژی را تقویت می کند ، و اکنون زمینه هورمونی به سطح یک روحیه خوب کشیده شده است.

"سخت ترین کار برای من این بود که برنامه روزانه خود را تغییر دهم. حالا من و دخترم صبح با هم بلند می شویم ، صبحانه می خوریم و برای دویدن بیرون می رویم."

ایرینا 42 ساله است و هنوز خجالت می کشد که هیچکس بیش از 35 به او نمی دهد.

"من نمی توانم تغییرات مربوط به سن را پنهان کنم ، اما سعی می کنم بیشتر به چیزهای کوچک مثبت در زندگی خود ، در دنیای اطرافم توجه کنم. من برای هر آنچه در اطرافم اتفاق می افتد باز هستم و سعی می کنم همیشه جنبه های مثبت یا مفید را پیدا کنم ، مهم نیست که چه اتفاقی می افتد."

تلاش ارادی ، اراده - این عنصر اصلی در چنین طرحی است که به تجربیات خود پاسخ می دهد. من اغلب عبارتی را که بیست سال پیش شنیده بودم به یاد می آورم: "عملکرد اندام را تربیت می کند." و بدون بار ، ماهیچه ها سست می شوند و عقل کاهش می یابد و اراده ضعیف می شود و تمام وقت آزاد را از جریان بی معنی روزمره با خستگی پر می کند. و بعد می آید …

طرح 4: انفعال ، عدم فعالیت.

پسروی احساسی و فعالیتی ، مردابی از بی تفاوتی. برای مدتی ، روان به مقاومت خود ادامه می دهد. ما آنقدر مرتب شده ایم که هر اتفاقی باید بیفتد باید توضیح داده شود ، در غیر این صورت هیچ کاری نمی توان در مورد آن انجام داد ، و با آنچه نمی توانیم توضیح دهیم ، اضطراب و ترس زیادی از ناشناخته به وجود می آید. زیبایی قوی و جوان دیروز ، با خوشحالی طرح های 1 ، 2 و 3 را رد می کند ، از ساده ترین دفاع ذهنی استفاده می کند که اجازه می دهد:

  • انتقال مشکلات به حوزه خارجی (فرافکنی ، شناسایی فرافکنی) ،
  • نادیده گرفتن آن (سرکوب ، انکار) ،
  • کناره گیری از تجربیات (تجزیه ، تخیلات تدافعی یا انزوا).

با این حال ، پزشکان و روانشناسان در این انتخاب بسیار خوب هستند ، زیرا این اوست که بخش قابل توجهی از بیماران و مراجعه کنندگان را برای آنها به ارمغان می آورد. نوروزها و اختلالات روان تنی همراهی نزدیک با انفعال و رد فعالیت شدید هستند. یک زن نه تنها تحریک پذیر می شود ، خشم و پرخاشگری را احساس می کند ، بلکه حتی بحران را تشدید می کند ، به عنوان مثال ، هنگامی که احساس گناه برای اعمال او ظاهر می شود.

V. پنج این تیک رومی باید نماد پیروزی عقل سلیم بر هذیان های ناخودآگاه باشد. بیا ، این آسان است - یک طرح م chooseثر را انتخاب کنید و آن را در راه خود دنبال کنید ، اگر نه شادی ، پس آرامش خاطر! اما ما می دانیم ، دوستان ، روان انسان حیله گر و مبتکر است تا از استرس واقعی جلوگیری کند. به عنوان مثال ، چیزی که کل زندگی قبلی را در خطر از دست دادن معنا قرار دهد. "آیا من همیشه این کار را اشتباه انجام می دادم؟" یکی از بدترین سوالاتی است که یک زن می تواند بپرسد. و شما باید تقریباً به هر قیمتی از چنین شک و تردیدی اجتناب کنید (بله ، گاهی به قیمت جان خود ، اما قالب مقاله یکسان نیست).

به طور کلی ، من در مورد فریب استراتژی های مثبت صحبت می کنم. و در اینجا تله هایی وجود دارد (یا نه ، البته ، اما هنوز):

1) با افزایش حجم ارتباطات ، یک زن فرصت حمایت پیدا می کند و از طرف دیگر ، او اضطرابی واقعاً قوی و ناخودآگاه را تجربه می کند که ناگهان رد می شود. "ما نوجوان نیستیم ، شما برای همه شیرین نخواهید بود. و اگر بنظر برسد که او بی حوصله یا خسته کننده است و به طور کلی ، مال من نیست؟ چرا باید دوباره احساس درد کنم زیرا به من احتیاج ندارم؟"

2) ناتوانی یا ناتوانی در شنیدن خواسته های واقعی شما منجر به جایگزینی اهداف به جای معانی می شود.این خیال که یک بدنه کامل یا یک ماشین گران قیمت قطعاً منجر به تغییرات قابل توجهی در زندگی می شود ، با تنهایی و انگشتان سفید روی چرم گران قیمت فرمان گرم شده مواجه است.

3) بله ، یک راه شناخته شده برای نجات روح وجود دارد. زنان با تجربه تنهایی و پوچی خود ، به مذهب سنتی روی می آورند یا "من در تمرینات معنوی بالاتری مشغول هستم". اما در غیاب نقطه اتکای داخلی آن ، جستجو و استفاده از مورد بیرونی تنها امتناع محجبه از جستجوی منبع قدرت خود است.

توصیه شده: