بحران میانسالی در زنان یک روز ناگهان متوجه می شوید

فهرست مطالب:

تصویری: بحران میانسالی در زنان یک روز ناگهان متوجه می شوید

تصویری: بحران میانسالی در زنان یک روز ناگهان متوجه می شوید
تصویری: 07 09 2017 عشق در میانسالی 2024, ممکن است
بحران میانسالی در زنان یک روز ناگهان متوجه می شوید
بحران میانسالی در زنان یک روز ناگهان متوجه می شوید
Anonim

یک روز روزی فرا می رسد که از خود این س askال را می پرسید: بعد چه؟

روشن می شود که قله های اصلی در حرفه آنها قبلاً به دست آمده است ، بچه ها بزرگ شده اند و زندگی خود را می گذرانند ، رابطه با همسرش به طریقی توسعه یافته (یا توسعه نیافته است) …

و در اینجا ، برای اولین بار در زندگی خود ، بسیاری از زنان به طور جدی فکر می کنند: من خودم چه می خواهم؟ رویاها ، استعدادها ، خواسته های ارزشمند من چه شد؟ و آنها چگونه بودند؟

کاملاً محتمل است که شما سالهاست در "خدمات" مداوم زندگی می کنید ، خواسته های شخص دیگری را برآورده می کنید ، از کسی مراقبت می کنید ، کمک و پشتیبانی می کنید. در ابتدا ، خواسته های والدین شما وجود داشت - اینکه دخترتان از مدرسه با افتخار فارغ التحصیل شود ، موسیقی و رقص آموخته باشد ، انگلیسی را کاملاً بلد باشد ، وارد یک دانشگاه خوب شود ، با یک فرد شایسته ازدواج کند ، نوه ها را به دنیا آورد. والدین شما شما را برای این کار آماده کردند و شما سعی کردید آنها را راضی کنید. در مدرسه ، خواسته های معلمان افزایش یافته است: به طوری که شما یک دانش آموز نمونه هستید که در کلاس آرام می نشینید ، در تعطیلات مسخره بازی نمی کنید ، همیشه تکالیف خانه را آماده می کنید و به هر س questionsالی به خوبی پاسخ می دهید. و خواسته های همکلاسی ها: به طوری که شما یک دوست مهربان و توجه هستید ، آماده پیشنهاد پاسخ مناسب و شرکت در بازی هستید. سپس ، پس از مدرسه ، خواسته های معلمان موسسه ، دوست دختر و آقایان ، سپس خواسته های رئیس و همکاران در محل کار ، شوهر ، فرزندان ، مادرشوهر … آنها از شما می خواهند!

تصویر
تصویر

طراحی - Nanami Cowdroy (ج)

شما آنقدر عشق و توجه می خواستید که کاملاً در خواسته های دیگران ناپدید شدید و سعی در جلب رضایت داشتید. شما حتی رویاهای دیگران را برای خود انتخاب کردید و تنها زمانی که به هدف مورد نظر دست یافتید ، جایگزینی پیدا کردید ، احساس ناامیدی و خالی بودن کردید.

و اکنون قدرت چندانی وجود ندارد ، بسیاری از رویاها خالی شد و چیزی فقط در گذشته باقی ماند ، یک خاطره دلپذیر … اما بعد چه؟

سناریوی سنتی و مشهور این است که در خانه یا در کشور بمانید ، با نوه ها و سرگرمی هایی مانند گلکاری یا بافندگی مشغول شوید. کسی واقعاً خود را در این مورد می بیند. اما نه همه آنها. علاوه بر این ، کودکان اغلب به شهر دیگری یا کشور دیگری می روند ، برای داشتن خانواده و فرزندان عجله ای ندارند و وقتی این کار را انجام می دهند ، ترجیح می دهند به تنهایی از نوزاد خود مراقبت کنند یا با بازی های آموزشی مهد کودک خوبی پیدا کنند..

خوب ، مهمترین چیز این احساس است که زندگی هدر می رود و مشخص نیست که واقعاً "مال من" چیست؟

و سپس بسیاری از "نیکوکاران با توصیه های مفید" به شما حمله می کنند. یکی توصیه می کند که به سفر بروید ، دیگری - برای افتتاح کسب و کار خود ، سوم - برای کشیدن یا آواز خواندن … مجلات اینترنتی پر از عناوین وسوسه انگیز هستند: یک خانم "بالای 50 سال" برنده ماراتن شد! در 70 سالگی - سفری به دور دنیا! در 65 سالگی ، او شروع به خواندن کرد و به یک شهرت جهانی تبدیل شد! پس از بازنشستگی ، من شروع به پختن بیسکویت کردم و یک تجارت موفق در این زمینه راه اندازی کردم!

بله ، چنین داستانهایی زیاد است. اما هر یک از آنها منحصر به فرد است ، به هیچ وجه "راهنمای عمل" نیست. قبل از حمله به اورست یا شروع به کار رستوران ، مهم است که اولین قدم را بردارید: درک "من کیستم؟ شخصاً به چه چیزی نیاز دارم؟ منحصر به فرد بودن من چیست؟"

اغلب ابتکارات خوب در جوانه خراب می شوند. شما شروع به گرفتن یک چیز یا دیگری می کنید ، در دوره های یوگا ثبت نام می کنید ، سپس علاقه زیادی به طراحی مغز راست دارید ، سپس به یک سافاری به کنیا می روید … همه اینها جذاب است ، اما نه برای مدت طولانی. و سپس ناامیدی شروع می شود و هیچ چیز به هیچ وجه جذاب نیست. زیرا همه اینها فقط تلاشی برای پر کردن خلا بود ، و هیچ چیزی برای پر کردن آن (کامل کردن آن) وجود ندارد - طبق تعریف.

تصویر
تصویر

طراحی - Nanami Cowdroy (ج)

و در اینجا شک و تردید ایجاد می شود: آیا ارزش این را دارد که چیز جدیدی را امتحان کنید؟ در سالهای من؟ شاید همه بهترینها عقب افتاده باشد و اکنون تنها چیزی که باقی می ماند این است که "زندگی کنیم" و خوشحال باشیم که حداقل برخی شادی ها هنوز در دسترس هستند؟

در مورد این می توانم با اطمینان بگویم: این فقط تصمیم شماست! زنده - یا زنده

خیلی خوش شانس بودم. وقتی 25 ساله بودم ، کار خود را به عنوان روانشناس شروع کردم ، عمدتا با افراد بالای 40 سال کار کردم و دهه 90 بود! بسیاری از آنها شغل خود را به دلیل اخراج از کار از دست دادند ، سقوط مشاغل خود را تجربه کردند و بدتر از همه ، از آرمان های خود ناامید شدند ، که از کودکی به زندگی آنها معنا می داد. من با افراد زیادی کار کرده ام. زمانی من با سیاستمداران همکاری می کردم ، آنها را در طول انتخابات همراهی می کردم ، سفرهای زیادی در سراسر کشور انجام دادم و سرنوشت های مختلف زیادی را دیدم.

اصلی ترین چیزی که من فهمیدم این است که ما همیشه در هر سنی و تحت هر شرایطی استاد زندگی خود هستیم. سیاستمداران و بازرگانان موفقی را دیدم که همه چیز را از دست دادند زیرا به تمام ارزشها و اعتقادات معمول خود پایبند بودند و معتقد بودند که روندهای جدید زودگذر است ، همه چیز به زودی حل می شود و به حالت عادی باز می گردد. اعتماد به نفس کور ، استراحت بر روی تجربه های گذشته به اندازه یأس و خوار شمردگی مخرب است. افراد زیادی را دیدم که 2-3 سال قبل از بازنشستگی شغل خود را از دست دادند. برخی مشاغل خود را ایجاد کردند ، در ساختارهای جدید جا گرفتند - و درآمد بسیار بیشتری نسبت به قبل کسب کردند. دیگران با مشاغل عجیب و غریب قطع شدند ، همه و همه چیز را در اطراف خود سرزنش کردند و از دیدن چشم اندازها و سرمایه گذاری در فرصت های جدید خودداری کردند. اما چقدر تلاش و زمان خود را برای نفرت از همه چیز جدید ، در دلسوزی بی پایان خود و نوستالژی "زمان خوب گذشته!" صرف کردند.

  • وقتی فردی متولد می شود ، ضعیف و انعطاف پذیر است ؛ وقتی می میرد ، قوی و سخت است. وقتی درختی رشد می کند ، نرم و انعطاف پذیر است و وقتی خشک و سفت باشد ، می میرد. سختی و قدرت همراهان مرگ هستند ، انعطاف پذیری و ضعف طراوت وجود را بیان می کند. بنابراین ، آنچه استحکام یافته برنده نخواهد بود. لائوتزو ،
  • تائو ته چینگ ، 76 پوند
تصویر
تصویر

طراحی - Nanami Cowdroy (ج)

در میان "اتهامات" من یک سیاستمدار "بالای 50 سال" بود که با علاقه زیادی از من در مورد شیوه های روانشناختی برای سخنرانی ها و مذاکرات موفق س askedال کرد و با وقف کامل تمریناتی را که من پیشنهاد کردم انجام داد. و او همچنین زبان انگلیسی را با یک معلم آموخت - قبلاً به آن نیازی نداشت ، اما اکنون برای مذاکره با شرکای خارجی به آن نیاز داشت ، شروع به تدریس کرد.

کسانی بودند که حتی نمی خواستند درباره روانشناسان و تصویرسازان بشنوند ، "که نحوه تکان دادن خرچنگ را آموزش می دهند." با این وجود - ما حتی یک دهه بدون آنها انجام ندادیم و به زندگی خود ادامه خواهیم داد. سرنوشت آنها در واقعیتی که به سرعت در حال تغییر بود ، حتی با وجود ارتباطات متعدد و تجربه انباشته ، چندان موفق نبود.

وضعیت امروز اغلب با دهه 90 مقایسه می شود. اکنون افرادی از نسل من اخراج می شوند ، آنها بدون کار می مانند ، زیرا چندین سال قبل از بازنشستگی به معنای واقعی کلمه کم کار بوده اند ، که به ویژه توهین آمیز است.

البته این تنها نکته نیست. درست در چنین لحظات بحرانی است که سرانجام به این فکر می کنیم که "در واقع در کجا می روم در زندگی؟ چه چیزی من را خوشحال خواهد کرد؟ من چه هستم؟"

پس از همه ، در واقع ، در یک بحران ، پوسته پرواز می کند ، پس ممکن است راحت باشد ، اما قبلاً به طرز وحشتناکی خسته شده است و مطمئناً "کار زندگی شما" نبوده است.

در روابط نیز همین اتفاق می افتد. و این موضوع به ویژه برای زنان دردناک است. شاید ناگهان متوجه شدید که دیگر مانند گذشته جذاب نیستید ، شوهر شما شروع به خیره شدن به جوان و زیبا کرد. شاید شما خود را با این فکر که هرچقدر که دوست دارید به دنیا نیاورده اید عذاب دهید. شاید آنها به سادگی تنها بمانند ، زیرا شوهر فوت کرده است و بچه ها به همه طرف رفته بودند.

و دوباره به این س returnال برمی گردید: "بعد چه؟ کجا باید بروم و چه باید بکنم؟"

من به مردم در یافتن پاسخ کمک می کنم. متأسفانه ، یک چیز مشترک برای همه وجود ندارد. این برای هر فرد منحصر به فرد است. و همیشه در قالب کلمات ظاهر نمی شود. بلکه تغییر حالت فرد است ، احساس خود در این جهان.

بنابراین ، من نمی توانم دستورالعمل هایی را به شما ارائه دهم ، اما چند توصیه را به اشتراک می گذارم.

1. به گذشته خود نچسبید. بگذار برود. همراه با هر چیز خوب و بدی که در آن وجود داشت. تا زمانی که با خاطرات زندگی می کنید ، با یک امید پنهان که "ناگهان همه چیز مثل قبل خواهد شد" - چیزی جز فروپاشی و تنزل کامل برای شما نخواهد درخشید.

2. تردید نکنید و از یادگیری از کسانی که از شما جوانتر هستند یاد بگیرید. البته - بسته به اینکه چه چیزی و با چه کسی. اما در مورد فناوری های رایانه ای جدید ، یا ابزارهای در حال توسعه سریع - بر آنچه ممکن است برای شما مفید باشد ، تسلط پیدا کنید یا به سادگی علاقه را برانگیزد. مشاوران جوان و نویسندگان ویدیوها در YouTube شما را در این زمینه کاملاً روشن می کنند.

3. به خود ، احساسات و شهود خود بیشتر اعتماد کنید. این حساسیت را توسعه دهید. به شایعات ، خاله ها و مجریان مد روز تلویزیون گوش ندهید. یعنی ، البته گوش دهید ، اما مطمئن باشید که "از خود عبور می کنید". کسی "پروانه ای در شکم" دارد ، شخص دیگری وقتی واقعاً "متعلق به خود" است ، سبک تر یا گرم تر می شود. شما چیزی از خود دارید ، سیگنال های خود را وقتی واقعاً "شما" است. به دنبال آنها باشید ، به آنها گوش دهید

4. از پوچی نترسید - روی آن مراقبه کنید. این توصیه بودایی است. تمرین مدیتیشن در چنین دوره هایی واقعاً بسیار مفید است. تعداد زیادی از آنها وجود دارد - به دنبال موارد مناسب باشید. نکته اصلی این است که سعی نکنید آن را با هر چیزی پر کنید. یاد بگیرید که با پوچی باشید - از آن است که چیز جدیدی متولد می شود ، از جمله نسخه جدیدی از شما.

من باید به شما هشدار دهم - این یک فرآیند سریع نیست و به صبر و سرمایه گذاری خاصی نیاز دارد - اعم از ذهنی و مادی. نترسید و در درخواست کمک از روانشناس دریغ نکنید. فقط افراد قوی و شجاع قادر به پذیرش ضعف خود و پذیرش کمک هستند. فریاد "من خودم می توانم این کار را انجام دهم! من به هیچکس احتیاج ندارم" یک ماسک محافظتی است که در پشت آن ترس و شک به خود پنهان شده است.

نویسنده مقاله - روانشناس لانا تایگس (ماسلووا سوتلانا ولادیمیرونا) (ج)

تصویر
تصویر

طراحی - Nanami Cowdroy (ج)

توصیه شده: