مشاوره ضد

تصویری: مشاوره ضد

تصویری: مشاوره ضد
تصویری: چه شد که همجنس گرایی در جهان گسترش پیدا کرد!! | Masaf 2024, ممکن است
مشاوره ضد
مشاوره ضد
Anonim

یک دختر بالغ باهوش این فرصت را داشت که به خود ، یک احمق چهارده ساله ، توصیه های هوشمندانه بدهد. او فکر کرد ، فکر کرد و داد. - آنقدر شیرین نخورید ، اما بعد به ظاهر او نگاه کنید. او به بزرگترین گوش داد ، شیرینی خوردن را متوقف کرد و اوف داشت - او لاغر شد و حتی یک جوش هم نداشت. در اینجا ، البته ، پسران دسته جمعی ، یادداشت های فیزیک ، پرسشنامه های جبر ، فیلم ها از درس ، بوسه در ورودی عاشقانه ، کتابهای جانبی ، امتحانات نرم ، آنها را به دانشگاه نمی بردند و به طور کلی ، آنها به دنبال - آنها در حال حاضر بیش از 30 ، اما همه چیز به نوعی است که او یک احمق نیست ، اما قبلا بهتر بود.

Anti1
Anti1

فکر می کند بد است ، این یک توصیه بود ، من یک توصیه دیگر می کنم. 16 ساله.

- با این قسمت مشارکت کنید - خود را آنطور نکشید ، در سه سال دیگر خنده دار ترین خواهد بود.

پسر شانزده ساله نیز اطاعت کرد. ما از این چیز زیبا جدا شدیم - و او نه یک صحنه است ، نه یک اشک ، نه یک فنجان شکسته ، نه یک هیستری زیبا ، نه یک تصویر غم انگیز ، نه یک قافیه چرکین - هیچ. او آرام آرام مانند یک ماده بوآ راه می رود ، او از قبل لبخند می زند. سه سال گذشت و واقعاً خنده دار شد. اگرچه مانند دفعه اول نیست. و من اصلا یک شعر ننوشتم هرگز. حتی آن بدیع ، که بدون آن خوب است ، اصلاً مشخص نیست که به فرزندان چه چیزی نشان دهیم. قطع کن ، شورای مجدد

به طور کلی ، بنابراین! تا 20 سالگی ، بدون مهمانی عاشقانه ، از دانشگاه فارغ التحصیل شوید ، خود را مردی معمولی و قابل اعتماد پیدا کنید و با او ازدواج کنید (دوباره می گویم ، با او!).

او ناله کرد ، اما چه باید کرد ، زیرا چنین عمه مهمی وجود دارد. تمام شد ، پیدا شد ، چپ شد. معمولی. قابل اعتماد. عملاً مثال زدنی است. از کجا ده مرتکب زنا شد ، پنج افسردگی طولانی مدت و ثروت اندکی که در 30 سالگی با چنین شادی به روان درمانگر پرداخت شد ، کاملاً مشخص نیست. نصیحت بد ، بد باشه ، باشه نیازی به ورود به مسائل ظریف نیست. شما فقط آن را در 22 سالگی می گیرید و با چتر نجات نمی پرید ، هر دو پایتان را نمی شکنید و در تمام تابستان در بازیگران بازی نمی کنید. سود؟ سود.

من از چتر نجات پیدا کردم ، نپریدم ، چیزی را شکستم. فقط روز بعد او از چهارراه می گذرد - و اینجا یک فیگاک و راننده مست است. و این همه. به طور کلی ، بد شد.

بردبری داستان کوتاهی دارد "And Thunder Rocked" که برای عموم مردم از فیلم "اثر پروانه ای" شناخته شده است. همه چیز با فیلم روشن است ، اما در داستان ، مسافر نگار تصادفاً پا روی یک پروانه مزوزوئیک می گذارد و وقتی به دوران خود باز می گردد ، به جای سرمایه داری دنج و توسعه یافته ، یک دیکتاتوری ، فاشیسم و اشتباهات املایی قانونی را کشف می کند. هر عملی ، بردبری عاقل چشمان ما را باز می کند ، علت عواقب آن است. اگر کسی زنجیره این پیامدها را برای مدت زمانی کافی باز کند ، معلوم می شود که هر چیزی می تواند مطلقاً به هر چیزی منجر شود. و طبق قانون مورفی ، اغلب به چیزهای ناخوشایند می انجامد. توصیه های گذشته نگر به خودتان مانند راه رفتن پروانه ها است. هر مرحله مملو از تغییرات کاملاً غیرقابل پیش بینی است. نه ، شاید چنین ترکیبی از تصادفات ممکن باشد ، که در آن شما یک پروانه را زیر پا بگذارید ، و در نهایت همه به جز پروانه بهتر خواهند شد. باید فهمید که او کجاست ، این نتیجه. و آنچه هست بهتر است.

چرا ما به خود توصیه درست می کنیم؟ تا مسیر خوشبختی را مستقیم کنید. صاف کنید ، یا حتی به طور کامل قطع کنید. اما خوشبختی مقصد نیست - در حقیقت ، راه است. و واقعاً به چشم انداز اطراف بستگی ندارد. اگر این جاده کم کیفیت است ، پس در ساحل آزور نیز جاده ای نامناسب خواهد بود. و رانندگی بر روی آن رانندگی نخواهد بود ، بلکه عذاب ، و نه برای زیبایی ها ، ترجیح می دهد خاموش یا پایان یابد. و یک جاده خوب در همه جا یک جاده خوب است ، آنچه برای توضیح وجود دارد. و این نقطه درخشان اینجا و اکنون ، که در آن شما همزمان جاده خود را می سازید و در امتداد آن رانندگی می کنید - این احساس خوشبختی است. و تصویر اطراف در اینجا چیزی را حل نمی کند. می توانید لطفا ، خوشحال کنید - نه. و هرچه کمتر به اطراف خیره شوید ، سریعتر متوجه آن خواهید شد.

اما تنظیم اصلی در تمایل به اصلاح چیزی به صورت عقب گرد است - نه در دعوت برای تغییر سایبان برای صابون. و این واقعیت که پشت آن وحشتناک ترین چیزی که تا به حال به سر انسان آمده است وجود دارد: فکر "شما می توانید بهتر انجام دهید!".همان چرندیات سمی که زندگی بشریت را بدتر از همه هیتلرهایش کنار هم خراب کرد. بشریت ساده لوح او را انگیزه ای برای رشد شخصی ، ضامن موفقیت در زندگی و به طور کلی موتور پیشرفت می داند ، اما او کاملاً برعکس است. تنها کاری که او انجام می دهد این است که من را از حالت طبیعی شادی من در اینجا و اکنون بیرون بکشد. این مرا از همه چیزهایی که دارم محروم می کند و این برای من کافی است که مانند بودا یا فیل او راضی باشم.

"تو می توانی بهتر از اینها انجام دهی!" - این چیزی است که غم ها را تلخ و شادی ها را کم رنگ می کند. کودکان ناراضی هستند و روان درمانگران ثروتمند هستند. آب و هوا وخیم است و کشور یکسان نیست. حقوق اندک است و آپارتمان تنگ است. مرواریدها کوچک و الاغ ضخیم است. این یک جهش ناپسند است که یک فرشته محبوب را با گوشهای ملایم و شکم های فولادی به یک گند ناخوشایند با شخصیت سنگین و جیب های خالی تبدیل می کند. و من خودم در مورد چه چیزی سکوت می کنم - حتی نمی خواهم چه چیزی را بگویم. در اینجا این نکته را نیز باید اضافه کرد که غرور ، که از آن می توانید "بهتر می توانید" رشد می کند ، غرور به سنت معنوی نه تنها جدی ترین گناه است ، بلکه به طور کلی همه آنها علت هستند (که در واقع ، داستان با لوسیفر در مورد) است ، اما در حال حاضر طبیعی است.

مهم نیست که به چه کسی فکر می کنید ، بلکه به خصوص در مورد خودتان "شما می توانید بهتر عمل کنید!" این تنها اشتباهی است که می توانید در زندگی مرتکب شوید. هیچ اشتباه دیگری در زندگی وجود ندارد. کاملا شبیه یک ژانر. همه چیز دیگر فقط تغییر چشم اندازهای کناری است. آنها ممکن است کمابیش آنها را دوست داشته باشند ، اما آنچه که با آن روبرو می شوند - بستگی به من ندارد. پس آرام باشید و لذت ببرید. اگر دقیقاً با آنها رانندگی کنید حتی عجیب ترین مکانها جذابیت خاص خود را دارند. و حتی زیباترین واحه های موجود در افق ، اگر مستقیماً به سمت آنها بروید ، آویز را می کشند.

چند صفحه دورتر ، دختران در چهارده سالگی به خود توصیه می کنند. معمولاً با خوشحالی به فلش موب های تحریریه سر می زنم تا از vox populi مطلع شوم. من حتی در تدوین سند دورهمی "مرد شما باید قادر به انجام چه کاری باشد" مشارکت کردم ، که کل Runet را دور زد و موج پنج متری جنسیت را بالا برد. اما الان نه. هرچه باشد ، من نیستم.

اگرچه … آیا می توانید در سن 14 سالگی آرایش کمتر احمقانه ای انجام دهید؟.. نه؟ من اینطور فکر کردم.

توصیه شده: