2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
دلایل عدم تعادل بین کار و استراحت چیست؟ چرا این وضعیت در زمان ما غیر معمول نیست؟ چگونه می توان این تعادل ظریف را تنظیم کرد و بتوان آن را حفظ کرد؟
عدم تعادل بین کار و استراحت چه کسانی را تحت تاثیر قرار می دهد؟ در اینجا می توان دو نوع انسان را تشخیص داد:
کسانی که آرامش برایشان مشکل است.
کسانی که فشار آوردن برایشان مشکل است.
در هر دو مورد اول و دوم ، شکست حساسیت در ناحیه تنش داخلی وجود دارد ، مردم متوجه نمی شوند که تنش در چه لحظه ای بیش از حد افزایش می یابد و به طور کلی آن را ردیابی نمی کنند.
بنابراین ، اولین نوع افراد - "جاروهای برقی" ، اینها افرادی هستند که دائماً در محل کار (آشپزی ، نظافت ، شستشو ، کار و غیره) زندگی می کنند. اگر همه برنامه ریزی های انجام شده قبلاً انجام شده باشد ، فرد شغل جدیدی ارائه می دهد (به عنوان مثال ، پروژه دیگری). در حقیقت ، چنین افرادی دائماً برای پروژه های جدید ثبت نام می کنند ، در محل کار مسئولیت هایی را که برای آنها پرداخت نمی شود ، بر عهده می گیرند. در تعطیلات آخر هفته و هنگام استراحت ، آنها اضطراب ، عصبی شدن بیشتری را تجربه می کنند - کاری باید انجام شود ، من وقت ندارم ، اگر اکنون کاری مهم انجام ندهم ، مطمئناً اتفاقی می افتد! و حتی اگر در درمان اضطراب را تمرین کنید ، فرد احساس دیگری را می خورد - کسالت (وقتی کاری انجام نمی دهم حوصله ام سر می رود ؛ به همین دلیل ، من احساس نمی کنم فرد شایسته ای هستم ؛ من مطمئن نیستم که همه چیز برای من خوب است ، اما زندگی من ادامه دارد).
نوع دوم افراد کسانی هستند که هیچ کار خاصی انجام نمی دهند. آنها سر کار می روند ، اما می خواهند بعد از ساعت کاری چیزی برای خود ایجاد کنند (به عنوان مثال ، برنامه نویسان می گویند که دوست دارند نوعی برنامه بنویسند) ، اما انرژی برای این کار وجود ندارد و فرد مقابل می نشیند تلویزیون یا بازی می کند (این نوعی تخلیه سیستم فاضلاب انرژی ، ولتاژ است). برعکس ، برخی افراد تمایل دارند به دنیای کتاب و خیالات بروند و در نتیجه ، در مطالعه گیر کرده اند ، وقت انجام هیچ کاری را ندارند. در واقع ، اینجا نیز تنش وجود دارد. از بیرون به نظر می رسد که فرد آرام است ، او "سر سر" وارد بازی می شود. با این حال ، پس از بیرون آمدن از این حالت ، او به دلیل تظاهر به خود بسیار تنش دارد (من هیچ کاری نکردم ، هیچ کاری نکردم!). و حتی در لحظه پروستین ، شخصی ، به طور نسبی ، همچنان خود را از تنش آزار می دهد - من هیچ کاری نمی کنم! (این ولتاژ به هیچ وجه نمی تواند راهی برای خروج پیدا کند).
این شخصیت ها چگونه شکل گرفتند؟ در هر دو مورد ، نفوذ مستقیم توسط یک ابر نفس بسیار سخت اعمال می شد. این یعنی چی؟ یک شخصیت مادری سخت گیر و مراقب (مادر ، پدر ، مادربزرگ یا پدربزرگ ، بالای سر کودک ایستاده و از او می خواهد که همیشه درس بخواند ، به دوره ها برود ، خانه را تمیز کند ، میز کار خود را در نظم کامل نگه دارد و غیره).
با این حال ، تنش بیشتری در مطالعات وجود داشت و نگرش نسبت به کار مستقیماً از طریق نگرش ما نسبت به یادگیری شکل می گیرد. اگر آنها دائماً روی کودک می ایستادند و او را مجبور به انجام تکالیف می کردند ، او اصلاً نمی دانست چگونه باید استراحت کند (در واقع ، والدین به او اجازه این کار را نمی دادند و حتی می توانستند او را سرزنش کنند).
تفاوت این دو نوع انسان در چیست؟ به عنوان یک قاعده ، برای فردی که آرامش برای خود دشوار است ، والدین نیز "جارو برقی" بودند ، آنها در یک مکان نمی نشستند ، اما در سطح رفتاری خارجی تنش مداوم نشان می دادند. بر این اساس ، کودک مورد سرزنش قرار گرفت ، آنها حتی می توانند مجازات شوند زیرا او هیچ کاری نکرده است ، تکالیف خود را کامل نکرده است (صرف نظر از اینکه آیا انجام تکالیف برای او دشوار بوده است یا خیر ، این لحظه به والدین علاقه ای ندارد ؛ نکته اصلی این است که کودک موظف به انجام تکالیف بود!). در نتیجه ، اگر کودکی با مشکل سختی در ریاضیات یا فیزیک مواجه شود ، سعی می کند آن را برای چند ساعت حل کند - این است که چگونه عادت استرس از دوران کودکی شکل می گیرد.در افرادی که با آرامش شناختی بیرونی مشخص می شوند ، والدین بیشتر آرامش رفتاری بیرونی را نشان می دهند ، اما در واقع ، در سطح روانشناختی عمیق ، آنها نیز به دلیل چیزی (نه لزوما به دلیل اقدامات ، بلکه در اصل به دلیل به زندگی) ، ممکن است اضطراب افزایش یابد. بنابراین ، ما دو نوع تجربه وحشت داریم - برخی در حال اجرا هستند ، دیگری منجمد شده است. در این مورد ، این والدین منجمد هستند ، به طور نسبی (جایی در سطح رفتاری ، آنها فعال نیستند ، برای زندگی مبارزه نمی کنند ، سعی نکنید 5-10 کار را در یک روز انجام دهید).
تفاوت دیگر این است که افراد نوع دوم در دوران کودکی فرار از واقعیت را آموختند. به طور نسبی ، این یک کانال انرژی یا فقط توزیع مجدد تنش بود (یعنی تنش نه برای مبارزه با واقعیت ، بلکه برای ورود به غیرواقعی - کتاب ها ، تخیلات ، سریال ها و غیره). به عنوان یک قاعده ، حتی در بزرگسالی ، این افراد با تجربه یک واقعیت غیرقابل تحمل ، دوباره به دنیای مجموعه های تلویزیونی ، بازی ها و کتاب ها می روند ، در حالی که نوعی اعتیاد به مواد مخدر را تجربه می کنند (گزینه دیگر رفتن به اعتیاد به کار ، اعتیاد به الکل ، اعتیاد به مواد مخدر است). زندگی واقعی برای چنین افرادی بسیار دشوار است و با عادت به تنش در بازی ، زنده ماندن آن در واقعیت برای فرد دشوار است. علاوه بر این ، در دنیای توهمات گیر کرده اند ، آنها به سرعت آنچه را که می خواهند در سطح آرمانی با قهرمانان کتاب ها یا سریال های تلویزیونی تجربه می کنند. بنابراین ، با عادت به تفریح با روان خود در دنیای ایده آلیستی خود ، در زندگی کنار آمدن با همه مشکلات برای یک فرد بسیار دشوار خواهد بود.
چه چیزی این دو نوع را به هم متصل می کند؟ والدین استرس زا. به عنوان مثال ، کودکی از 4 سالگی به مدرسه موسیقی فرستاده شد ، مجبور شد زبان انگلیسی بیاموزد ، برقصد ، آواز بخواند و غیره. یک گزینه دیگر - کودک باید رابطه بین والدین را درک کند ، او درگیر این منفی بود ، بین مادر و پدر ، مادر و مادربزرگ. این وضعیت برای کودکانی که در خانواده های الکلی بزرگ شده اند (درگیر مثلث روابط والدین ، آنها اغلب نقش امدادگران را ایفا می کنند) معمول است. افراد نوع دوم اساساً "اسفنج روانی" برای جمع آوری تنش بین والدین بودند (بر این اساس ، کودک با تجربه این تنش بسیار ضمنی و نامشخص در داخل هوشیاری ، نمی فهمید چه باید بکند). فضای منفی منفعلانه بین والدین همیشه بار بزرگی بر دوش کودک است. با گذشت زمان ، او به وضعیت خانه عادت می کند و وقتی بزرگ می شود ، او نیز کاری نمی کند ، زیرا توسط والدینش آموزش ندیده است.
چرا این دو نوع به طور مرسوم در یک نوع ترکیب شده اند؟ هر دو از نظر حساسیت نسبت به تنش ، تعادل (زمان فشار و زمان استراحت) یک مشکل دارند. چه باید کرد؟ ابتدا باید نحوه برنامه ریزی را بیاموزید و مدتی با آن زندگی کنید. در برنامه ، توزیع بقیه ضروری است. در ابتدا ، تمام بازه های زمانی باید دقیق باشند (به عنوان مثال ، شما از ساعت 15.00 تا 15.30 استراحت را نشان دادید ، به این معنی که باید چنین باشد). بهتر است افراد مبتلا به اعتیاد به قمار ، زمان بازی را تا تنظیم تایمر محدود کنند. تغییر ناگهانی از یک عادت به عادت دیگر (به عنوان مثال ، شما 4-5 ساعت در روز بازی می کنید) در ابتدا بسیار دشوار خواهد بود ، و حتی بیشتر این را به طور کامل خود را انکار کنید. به همین دلیل ارزش تعیین محدودیت های شدید و تجویز دوره های انتقال را دارد (نیم ساعت یا یک ساعت کار ، سپس تعویض ، سپس دوباره می توانید استراحت کنید ، اما به شیوه ای دیگر). عارضه دیگر این است که هر دو شخصیت "چسبنده" و مستعد اعتیاد هستند. ممکن است وابستگی به افراد نباشد ، بلکه به نوعی فعالیت (اعتیاد به کار ، بازی و غیره) وابسته باشد. در حدود یک ماه زندگی طبق برنامه ، یک عادت بسیار خوب برای ایجاد تعادل بین استراحت و تنش ایجاد می شود و با گذشت زمان ، حساسیت به خود در این منطقه ظاهر می شود.
فراموش نکنید که از خود بپرسید - آیا اکنون خسته شده ام ، آیا ارزش استراحت دارد؟ خستگی همچنین زمانی رخ می دهد که 4 ساعت یک بازی انجام می دهید - همه چیز درد می کند ، اما هیچ حساسیتی وجود ندارد ، زیرا از نظر احساسی شما در بازی هستید.یک تایمر اضافی برای خود تعیین کنید - هر 15-20 دقیقه از خود بپرسید "آیا الان خسته شده ام؟ تنش من در این لحظه چیست؟ الان چه احساسی دارم؟ " در حقیقت ، اینها چیزهای مهمی است که همه ما باید یاد بگیریم - برای خطاب به خود ، برای بازگشت به اینجا و اکنون.
توصیه شده:
آیا مبتلا به روان رنجوری هستید یا فقط به استراحت نیاز دارید
همه چیز از دست شما خارج می شود - فریاد در خانه ، صدای هیاهو بر کارمندان ، پلک زدن هنگام نگاه به مقامات؟ شاید شما فقط باید یک یا دو روز بخوابید و استراحت کنید. یا شاید فراتر رفت و شما دچار یک روان رنجوری واقعی شده اید. اعصاب هنگامی که بدن هیچ قدرتی ندارد ، چنین چیزی است.
کار گرایی در محل کار: عواقب و پیشگیری
کدام یک از ما ، که یک سال در شرکت کار کرده بود ، نگرش متفاوتی نسبت به کار احساس می کرد - از تمایل به آوردن تخت تاشو به دفتر تا بیزاری کامل از کار؟ یا ، به عنوان مثال ، برای مدت طولانی با اشتیاق کار می کرد ، بیش از آنچه از خود انتظار داشت ، در آستانه امکان ، انجام داد ، و سپس ناگهان همه چیز از دستان او خارج شد ، انگار به دلیل بیماری از بین رفته است؟ اگر این احساسات به شما نزدیک است ، بنابراین مفهومی مانند "
کار معنوی هم کار است! تنبلی روانی مانعی برای خودسازی است
اینترنت پر از تکنیک های عملی و کاربردی است که می تواند توسعه بشر را به سطح بعدی برساند. تحقق بخشیدن به خواسته ها و کارکردن از طریق احساسات ، لیست قدردانی و مثبت اندیشی ، تکنیک تمرکز حواس و تمرکز - همه این روش ها برای درمان روان شما مهم و ضروری هستند.
کار در مقابل شوهر یا کار + شوهر
من عاشق کار هستم ، اما چرا؟ و چرا شوهرم از کار من خوشش نمی آید؟ چه کسی / چه چیزی را باید دوست داشته باشم؟ - گاهی اوقات ما هم کتلت و هم مگس را با هم مخلوط می کنیم تا راه درست خروج از درگیری را پیدا کنیم ، داخلی یا خارجی. و اولین قدم به سمت خروج ، جدایی است و دادن جایگاه به هریک از آنها.
تکنیک های کار با آگاهی بدن و تمایلات جنسی (+ مجموعه ای از کارت ها برای کار)
کارت های استعاری یک ابزار چند منظوره است که به شما امکان می دهد با نیازهای مختلف یک فرد کار کنید. امروز من سه تکنیک برای کار با رابطه جنسی با استفاده از سه عرشه مختلف ارائه می دهم تا هر یک از ما بتوانیم تکنیک و عرشه ای را انتخاب کنیم که کار با آن لذت بخش خواهد بود.