کار در مقابل شوهر یا کار + شوهر

فهرست مطالب:

تصویری: کار در مقابل شوهر یا کار + شوهر

تصویری: کار در مقابل شوهر یا کار + شوهر
تصویری: طریقه صحیح بحث که منجر به دعوا و عذاب وجدان و ناراحتی نشود 2024, آوریل
کار در مقابل شوهر یا کار + شوهر
کار در مقابل شوهر یا کار + شوهر
Anonim

من عاشق کار هستم ، اما چرا؟ و چرا شوهرم از کار من خوشش نمی آید؟ چه کسی / چه چیزی را باید دوست داشته باشم؟ - گاهی اوقات ما هم کتلت و هم مگس را با هم مخلوط می کنیم تا راه درست خروج از درگیری را پیدا کنیم ، داخلی یا خارجی

و اولین قدم به سمت خروج ، جدایی است و دادن جایگاه به هریک از آنها. از این گذشته ، انتخاب شغل یا خدمت به شوهر به هیچ وجه از دسته احساسات فمینیستی یا "همسران ودایی" نیست ، که تقریباً دندان های خود را بر روی هم گذاشته اند

تضاد درونی زن در رابطه با شغل فعلی او در درگیری بیرونی با همسرش منعکس شد. دلیل درخواست تجدید نظر ، ناسازگاری "آشکار" شغل کم درآمد ، اما دلپذیر برای مراجعه کننده ، با نظر منفی شوهرش در مورد زمان متوسط خود بود. یک بازی نویسنده برای توسعه بازتاب و تخیل در زمینه مشکل "مصاحبه رعد اسا در آشکارساز دروغ" توسط آنا مانتیکووا © ، که خود به خود در جریان مشاوره در مورد مشکلی مشابه متولد شد ، به عنوان راه حلی در قالب محدود پیشنهاد شد. کتاب نویسی "یک نامه".

"روز خوب. سوال من مربوط به روابط با کار و همزمان با شوهرم است. گاهی اوقات حالم این است که اصلاً نمی خواهم سر کار بروم. اما ، به طور کلی ، من واقعاً عاشق کارم هستم ، از روند و نتایج آن لذت می برم. شوهرم بسیار بیشتر از من درآمد دارد و اغلب می گوید من باید ترک کنم ، وقتم را در مشاغل کم درآمد تلف نکنم ، "مراقب خودم و خانواده ام باشم". او استدلال من را درک نمی کند که حقوق اولین چیزی نیست که برای آن کار می کنم. به من کمک کنید تا برای همسرم توضیح دهم که کار برای من عزیز است - چگونه می توانم این ایده را به او منتقل کنم؟ B eronica ".

ورونیکا ، بیایید تصور کنیم که شما به یک نمایش دعوت شده اید ، جایی که صدها نسخه از شما به عنوان تماشاچی نشسته اند ، مجری نیز یکی از آنهاست ، دقیقتر ، یکی از شما. صاحب سبک ، ویراستار نمایش - همچنین نسخه های شما ، نام پروژه "Blitz -مصاحبه بر روی دروغ یاب" است.

شرطی که تحت آن می توانید این مصاحبه را بگذرانید ، حداکثر صداقت پاسخ ها است ، حداقل مکث در مقابل آنها ، نشان می دهد که شما واقعیتی را ایجاد نمی کنید که برای شما ، عموم یا پیشرو خوشایند باشد ، اما با هر چیزی پاسخ دهید اول به ذهن می آید آماده؟ بیایید شروع کنیم!

  • در کل ، ورونیکا ، شما واقعاً عاشق کار خود هستید ، و به ویژه ، حالتی وجود دارد که در آن شما اصلاً نمی خواهید به آن بروید. پاسخ: چرا این تصور کلی را دارید که عاشق شغل خود هستید؟ در شرایطی که تمایلی به کار وجود ندارد ، اصلاً چه چیزی دیگر "نمی خواهید"؟
  • شوهر شما بسیار بیشتر از شما درآمد دارد ، این واقعیت چه احساساتی را در شما برمی انگیزد؟ چه چیزی در سیستم ارزشی شما و همسرتان متداول است و چه چیزی متفاوت است؟
  • از همسرتان بپرسید که چه انگیزه ای دارد او علاوه بر درآمد خوب ، به کار بپردازد؟
  • حقوق از اولین چیزی که برای آن کار می کنید فاصله دارد. و در مکان اول ، دوم ، … چیست و درآمد شما کجاست؟
  • توضیح دهید که چرا شغل شما برای شما عزیز است؟
  • چه کسی و چه چیزی به شما اطمینان می دهد؟
  • در چه شرایطی احساس می کنید بی دفاع هستید؟
  • چه کسانی نزدیک شما می توانند مفهوم شما را در رابطه با کار درک کنند؟ و چه کسی هرگز آن را به اشتراک نمی گذارد؟

ورونیکا ، فکر می کنی مصاحبه رعد اسا را پشت سر گذاشتی؟

چرا همه شرکت کنندگان در این نمایش نسخه های شما هستند؟

واقعیت در اطراف شما و شما در حال حاضر چگونه تغییر کرده است؟

گام بعدی که می خواهید همین حالا بردارید چیست؟

اگر نمی توانید آن را مستقیماً پیاده سازی کنید ، یک برگه بردارید و هر چیزی که به ذهنتان می رسد را یادداشت کنید ، تاریخی را که این مرحله اجرا می شود تعیین کنید. برای اولین رویکرد ، سوالات کافی وجود دارد ، پاسخ ها در حال حاضر نه توسط شوهر ، اول از همه ، توسط خود او مورد نیاز است.

بسیاری از مردم در کشورهای توسعه یافته حتی اگر وسایل زندگی دیگری نیز داشتند ، کار می کردند. علاوه بر مزایای آشکار مالی ، کار جنبه های زیادی را به زندگی می رساند ، که تنها متداول ترین آنهاست:

  1. به شما امکان می دهد یک شیوه زندگی فعال را پیش ببرید: نمی توانید برای مدت طولانی بنشینید.
  2. این نه تنها ریتم زندگی ، بلکه زمان فعالیت حرفه ای را نیز ایجاد می کند: کار نیاز به اتمام به موقع دارد.
  3. تحریک به دنبال اهداف مشترک: شما نمی توانید خودمختار باشید ، فقط به زندگی خود اهمیت دهید.
  4. شامل محیط اجتماعی می شود ، که ارتباط با یک شدت را پیشنهاد می کند.
  5. به عنوان شاخص وضعیت اجتماعی عمل می کند ، می تواند از نظر اجتماعی قابل توجه باشد ، همچنین بیانگر فردیت است - ما با در نظر گرفتن حرفه و موقعیت مورد ارزیابی قرار می گیریم.
  6. به شما امکان می دهد مهارت های به دست آمده را با استفاده از تلاش های انجام شده پیاده سازی کنید.
  7. می تواند نیاز به احترام ، موقعیت ، نگرش خوب ، نیاز و غیره را برآورده کند.

حتی اگر شغل رویایی خود را داشته باشیم ، رانندگی و اشتیاق نمی تواند همیشه وجود داشته باشد - در غیر این صورت سیستم عصبی ما از کار می افتد.

اگر نمی خواهید شغل خود را تغییر دهید ، مدیر کافی است ، تیم خوب است ، مسئولیت های خود را دوست دارید ، آن را بررسی کنید - شاید عدم تمایل به رفتن به محل کار با روحیه خاصی چیزی بیش از تجلی سازگاری شما نیست. به عبارت دیگر ، دارای هنجار ذهنی است.

سپس چیز کمی باقی می ماند: یا اینکه برای مدتی بی تفاوتی احساس کنید و به طور خودکار به مسیر اصلی بازگردید ، یا خود را به تنهایی تکان دهید. ما به همه چیز عادت می کنیم ، بنابراین ، هر از گاهی باید راه اندازی مجدد کنیم. در عین حال ، ما عادی هستیم. و برای احساس کامل بودن زندگی ، ما به اهداف نیاز داریم ، اما نه اهداف شریک یا رئیس ، بلکه اهدافی که نیازهای کلیدی ما را برآورده می کند. این یک داستان متفاوت و عمیق تر است.

آبرنگ V. Kirdiy "در انتظار قطار" به عنوان تصویر استفاده شد.

توصیه شده: