"شوهر از سفر کاری برمی گردد " یا داستان عامیانه خیانت

فهرست مطالب:

تصویری: "شوهر از سفر کاری برمی گردد " یا داستان عامیانه خیانت

تصویری:
تصویری: با رابطه با سه مرد به شوهرم خیانت کردم اما خبرنداشتم که... 2024, ممکن است
"شوهر از سفر کاری برمی گردد " یا داستان عامیانه خیانت
"شوهر از سفر کاری برمی گردد " یا داستان عامیانه خیانت
Anonim

"شوهر از سفر کاری برمی گردد …" یا داستان خیانت مردم

مردم عاقل هستند و همیشه بر این باور نیستند که "میوه ممنوعه" ، یعنی توطئه های خارج از ازدواج ، روابط را از زندگی روزمره و روزمره رهایی می بخشد ، احساس تازگی و ارتقاء درونی را ایجاد می کند و به طور شگفت انگیزی دلپذیر "روزهای هفته" را مجاز می سازد. و "تعطیلات" نکته اصلی این است که فراموش نکنیم با چه کسی چه چیزی. مطمئناً به آن شکل نیست. آشنایی با همه ما حکایات درباره خیانت ، بسیاری از مشکلات درک عمومی را آشکار می کند ، که در آن افکار آموزنده شنیده می شود.

1. درباره بی تفاوتی

زنی به معشوق خود می گوید:

- عزیزم ، شوهر من یک فرد تنبل است ، هیچ کاری در خانه انجام نمی دهد ، چاقوهایم را تیز کن ، لطفا.

معشوق می نشیند ، چاقوها را تیز می کند و فکر می کند:

- من تعجب می کنم که چه کسی چاقوها را در خانه من تیز می کند؟

همسر برای شوهرش توضیح می دهد که چرا با یک مرد جوان تصادفی به او خیانت کرده است.

- خیلی نازک ، کثیف ، پاره ، گرسنه وارد شد … خوب ، من به او اجازه شستشو دادم ، به او غذا دادم ، به او نوشیدنی دادم ، پیراهن و کت و شلوار قدیمی ات را دادم … و او می پرسد: "بگو ، آیا داری هر چیز دیگری به جز شوهر شما لذت می برد"

گاهی اوقات مفید است که به وضعیت و خود از بیرون نگاه کنید. اتاق رختکن را تکان دهید و فکر کنید - آیا من واقعاً به این همه بیشمار بلوز ارزان قیمت ، خریداری شده در "مناسبت" با پولک ، احتیاج دارم یا باید به چیز ارزشمندی بسنده کنم؟ در مورد خیانت نیز چنین است: غالباً یکی با دیگری جایگزین می شود ، برای روابط زودگذر در کنار ، فراموش می کنیم که چرا ما در واقع به ازدواج نیاز داشتیم؟ اگر رحلت فرا رسیده است ، پس ارزش این را دارد که دارایی های ارزشمند را جمع آوری کرده و برای خود تصمیم بگیریم که در رابطه برای ما واقعاً چه چیزی مهم است ، چه چیزی مطابقت ندارد یا حتی در ابتدا اصلا مناسب نبوده است ؟ چرا ما "مخفی" هستیم ، از چه چیزی فرار می کنیم؟ یا شاید "تیز کردن چاقوها" فقط چیزی باشد که ما همیشه در ازدواج خود قدردانی کرده ایم ، و با محروم ساختن خود از این امر ، خود را از چیز مهمی محروم می کنیم؟ و اگر دیگر کوچکترین میل به "تیز کردن چاقوها" وجود ندارد اما وضعیت خوب است - وضعیت موجود را حفظ کنید ، قبول کنید که شخص دیگری ممکن است این کار را در خانه شما انجام دهد.

2. درباره آزادی

قبل از رفتن به ترکیه برای تعطیلات ، زنی از شوهرش می پرسد:

- عزیز من چی برات بیارم؟

- برایم مهم نیست. حالا همه درمان می کنند"

آزادی در ازدواج فقط به اندازه ای که برای هر دو مناسب است لازم است. خیلی بهتر از پشیمانی رنج نبرید ، احساس خیانت نکنید ، چشم ها و هزینه های پیش بینی نشده خود را پنهان نکنید ، اما با شریک خود مرزهای مجاز را تعیین کنید. مگر در موارد دیگر ، هر چیزی که ممنوع نیست مجاز است.… با این حال ، اگر آرامش نسبت به یکدیگر از مقیاس خارج شود و هیچ چیزی را جز تعهدات متصل نکند ، می توانید با خیال راحت چمدان خود را ببندید و از آزادی بدون آسیب رساندن به دیگری لذت ببرید. اگرچه اگر هر دو چنین بازی هایی را دوست داشته باشند و پس از هر قسمت یک آشتی طوفانی به دنبال داشته باشد و احساسات فراموش نشدنی از شور را به همراه داشته باشد ، پس چرا نه؟

3. درباره اهداف

دادگاه. مراحل طلاق در حال انجام است.

داور:

- چرا می خواهی از شوهرت طلاق بگیری؟

- و او در رختخواب به من نمی آید!

صداهای زن از تماشاگران:

- همه خوشحال هستند ، اما او خوشحال نیست!

صداهای مردانه:

- بله ، هیچ کس به هیچ وجه مناسب او نیست!"

در جایی از ما این اعتقاد دائمی وجود دارد که نیمی از ما موظف است ما را همانطور که هستیم بپذیرد ، در حالی که خود ما به ندرت زحمت می کشیم که روی خود کار کنیم و انحصار و اصالت خود را گرامی بداریم. این یک شیب لغزنده است ، زیرا همیشه فرصتی وجود دارد که در شریک زندگی خود با همان باورها روبرو شوید و صادقانه از خود بپرسید که چگونه چنین سوء تفاهمی مانند ازدواج "با این شخص بی حساس وحشتناک" ممکن شد. این نیز در شرایطی اتفاق می افتد که خوب است "بدهی با اعتبار" بیاوریم و سعی کنیم بفهمیم که هستیم و از زندگی به طور کلی و از شریک زندگی به طور خاص چه می خواهیم. اگر ناگهان احساس کردید که کل جهان با شما مخالف است و هیچ کس نمی تواند ماهیت ظریف شما را درک کند ، شاید این موضوع طبیعت است ، زیرا شما نمی توانید جهان دیگری را انتخاب کنید؟ خودتان تعیین کنید که از یک شریک چه می خواهید ، برای چه چیزی حاضرید تسلیم شوید و در کجا گران ترین مکان را دراز خواهید کشید - این به شما این فرصت را می دهد تا اولویت ها را تعیین کنید ، اطمینان را در زندگی خود به ارمغان بیاورید و استرس و اضطراب غیر ضروری را از بین ببرید. از درک نادرست از وضعیت … شاید دلیل جستجوی شما در کنار هم نبود شریک نیست ، بلکه فراوانی شایستگی های شماست؟ پس خیانت یک مزیت غیرقابل انکار برای شما دارد - هر بار که چیز جدیدی در خود کشف می کنید و به یادگیری جهان ادامه می دهید. بنابراین آیا ارزش توقف دارد اگر آیا زندگی برای شما لذت مستمر دانش است؟

4. درباره اعتماد

"عزیز ، من به معشوقه شما نگاه کردم و تصمیم گرفتم - این خیانت نیست! این یک شاهکار است!"

"گوش کن ، آیا همسر صادقی داری؟"

اغلب همسران فریب خورده با تعجب می پرسند: "او در او (او) چه چیزی پیدا کرد؟" زیرا آنها به ندرت این را درک می کنند واقعیت روابط طرفین مهمتر است و موضوع آنها نیست … و به طور معمول میل به داشتن یک رابطه نه چندان زیاد با این واقعیت است که شریک شما را به عنوان پوسته پوسته می داند (و این معمولاً درست نیست ، زیرا افرادی که یکدیگر را به خوبی می شناسند نحوه مذاکره و درک منافع متقابل را می دانند) و ازدواج شما حدت خود را از دست داده است ، اما با این واقعیت که شرکا از یکدیگر پیشی گرفته اند. در چنین شرایطی روابط اعتماد به شرط مهمی برای حفظ ازدواج تبدیل می شود ، همسران بیشتر و بیشتر دوست می شوند که با هم راحت زندگی می کنند ، بچه ها را بزرگ می کنند ، تعهدات مالی یا سایر وظایف را دارند ، هنوز وقت خود را با هم می گذرانند ، اما تخت خود را تقسیم نمی کنند. سرگرمی ، خلاقیت یا شریک دیگری جایگزین این جنبه از زندگی می شود.

5. درباره دوستی

"- گوش کن ، همسرت خیلی مسخره است! من دیروز در کتابخانه با او ملاقات کردم ، یک شوخی کردم ، بنابراین تقریباً از خنده از تخت افتاد!"

"اگر یک دوست ناگهان معلوم شد" … معشوق (ها) نیمی از شما است ، پس این همیشه لازم نیست بلافاصله با فحاشی یا قصد مخرب توضیح داده شود. به این فکر کنید که چرا دوست هستید ، چه چیزی شما را به این سالها وصل کرده است؟ شاید آنچه شما در مورد او خیلی دوست دارید مورد پسند شریک زندگی شما نیز قرار گرفته باشد؟ اینها ویژگیهایی هستند که شما را تکمیل می کنند و به شما احساس پیوندهای قوی می دهند. جای تعجب نیست که فردی که بخشی از نزدیکترین حلقه اجتماعی است و باعث ایجاد احساس گرما می شود ، سایر افراد نزدیک شما را جذب می کند … زنان در چنین شرایطی پل ها را می سوزانند ، از شر دوست دختران خود خلاص می شوند ("مار روی سینه گرم شده است") ، که به دیگران این باور را می دهد که دوستی زن وجود ندارد. و مردان معمولاً ازدواج خود را از دست می دهند تا از دست دادن یک دوست. هر دو موجه هستند ، اما! شریک شما ملک شما نیست ، در مورد آن فکر کنید ، آیا می توان از موقعیت سود برد؟ داشته های خود را مقایسه کنید ، اما دوست شما گم شده است ، "روی اشتباهات کار کنید". اگر ازدواج برای شما مهم است ، پس چنین قسمتی مفید خواهد بود شرکا را مجبور به درک خود می کند ، به نزدیک شدن به یکدیگر کمک می کند. و اگر مهم نیست ، اما نمی خواهید آن را از بین ببرید ، پس "بی شرمانه بدون بیدار شدن مرتکب گناه شوید" ، آنچه را که در ازدواج از دست داده اید به جانب بگیرید.

6. در مورد تدبیر

شوهر در حال بازگشت از یک سفر کاری است. زن به سختی وقت داشت معشوقه خود را پشت تلویزیون پنهان کند.

شوهر وارد شد و بلافاصله تلویزیون را روشن کرد ، شروع به تماشای هاکی کرد.

همسر نمی داند چگونه از اتاق با او تماس بگیرد ، از آشپزخانه فریاد می زند:

- وان ، سریع برو ، آنچه را نشان می دهم ، حیرت زده می شوی!

- نه ، نه ، تو خودت بیا اینجا ، مطمئناً حیرت زده می شوی.

سپس کانادایی به مدت دو دقیقه حذف شد ، بنابراین او برهنه در اتاق ما بود."

ازدواج خود را با طنز پر کنید ، زیرا وقتی همسر شما همه چیز را جدی می گیرد و بدیهی است در حقارت ذهنی و دنیوی شما متقاعد شده است ، هیچ چیز بدتری وجود ندارد. حرارت را تنظیم کنید! باید جایی برای خودانگیختگی و تصادفی برنامه ریزی شده در زندگی وجود داشته باشد. آزمایش کنید ، و ازدواج از جنبه های جدید به روی شما باز می شود!

توصیه شده: