2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
من مدرسه را تمام کردم و حرفه آینده خود را انتخاب کردم. با این حال ، من کاملاً نفهمیدم که می خواهم چه کسی شوم. من به خودم گوش دادم: آنچه می خواهم ، آنچه دوست دارم. و من دانشکده حقوق دانشگاه ایالتی اودسا را انتخاب کردم. و از آنجا که رقابت برای این دانشگاه بالا بود ، برای شروع به کار سخت شروع کردم. هدفمند بر اهداف متمرکز شده است: -مطالعه ، -ورزشی ، -آماده سازی برای پذیرش. من به دلیل افزایش وزن و کاهش وزن به ورزش پرداختم. برای حرکت به سوی اهداف ، باید:
وصیت را جمع آوری کنید ،
- هدف را به وضوح ببینید ،
-رد هر چیزی که به سمت هدف پیش نرفته است ،
- قدرت استقامت و صبر را نشان دهید.
می خواستم چهره ام را مرتب کنم و روحیه ام را بالا نگه دارم. 4 بار در هفته تمرین می کنید: 3 بار در باشگاه بدنسازی ، 1 بار در استخر. کلاسها شادی و لذت جسمانی را به همراه داشت. ماه ها گذشت ، اما من وزن کم نکردم. اگرچه بارها جدی و منظم بود. در آن زمان زمان تسلیم شدن و شکایت از ویژگی بدنی فرا رسیده بود. در همان زمان ، من بودم:
- مداوم،
- عمدی،
- با انرژی میل ، او به آموزش ادامه داد و
- اعتقاد داشت که من وزن کم می کنم.
برای قاطعیت و ویژگی های قوی ، من به تیمی که برای مسابقات پایتخت آماده می شد دعوت شدم. با کمال تعجب ، من برنامه ورزشی حرفه ای را برنامه ریزی نکردم. آمادگی برای مسابقه لذت بخش بود.
با این حال ، آنها مجبور بودند زیاد شخم بزنند. تمرین در استخر به تنهایی ارزش زیادی داشت. مربی ، مردی با ارتفاع 2 متر ، با سرعت کامل پشت سرم شنا کرد و خواست که نتواند به او برسد. من مجبور بودم نه با قدرت کامل ، نه با قدرت مگا فول. و به این ترتیب 25 دایره وجود داشت. در پایان تمرین ، احساس کردم آب استخر در حال جوشیدن است و بدنم را می سوزاند. اینگونه آموزش پیش رفت. و معجزه رخ داد. بعد از 4 ماه وزن کم کردم و به اندام باریک خود بسیار افتخار می کردم.
در همان زمان ، او به تحصیل در مدرسه ادامه داد. او بعد از آموزش آمد و تکالیفش را تا دیر وقت انجام داد. هیچ حسی وجود نداشت که من باید ناراضی باشم. برعکس ، من تکالیف خود را با انرژی مورد علاقه و رانندگی انجام دادم. من فقط می توانم تعجب کنم که در آن دوره "ستاره ای" زندگی چقدر انرژی وجود داشت. من واقعاً در تمام شکوه خود درخشیدم.
جوانی من در سالهای شوروی سقوط کرد. لباس مدرسه قهوه ای و استاندارد بود که هیچ معنی ای نداشت. او شخصیتی را که خیلی روی آن کار کرده بود پنهان کرد. و من خیاطی بلد بودم. یونیفرم خود را شل کرد و یک لباس شیک و یک پیش بند دوخت که سینه ها و کمر باریک او را برجسته می کند. لباسهای جدید مدرسه در بین همسالان من که به من احترام می گذاشتند سر و صدا ایجاد کرد. بچه ها با تحسین تماشا می کردند و دختران - با حسادت و مبهوت. سپس احساس کردم که محبوب بودن به چه معناست …
چقدر خوب بود احساس می کردم موفقیت ها در مدرسه ، شکل ، لباس مدرسه ساخته شده است:
-با دستانم ،
- هدفمند بودن ،
- لجبازی ،
- با ایمان و
-انرژی.
من با مدال از مدرسه فارغ التحصیل شدم و وارد دانشکده حقوق دانشگاه اودسا شدم. من به آن دوره از زندگی خود افتخار می کنم! من یک همکار بزرگ بودم!
آیا دوره ای در زندگی شما وجود دارد که برای خود هدف تعیین کنید ، تمام تلاش خود را بکنید و به آن برسید؟
توصیه شده:
زندگی چه کسی را داریم زندگی می کنیم؟ مختصری در مورد سناریوهای زندگی
ما روزانه صدها انتخاب می کنیم. ما انتخاب می کنیم که با چه کسی و چه زمانی تماس بگیریم ، کودک را به کدام مهد کودک بفرستیم ، آیا شغل خود را تغییر دهد یا در مهدکودک قدیمی بماند. و هرچه تصمیم جدی تر باشد ، بار مسئولیت را بیشتر احساس می کنیم! با برداشتن این یا آن مرحله از زندگی ، ممکن است حتی از آن آگاه نباشیم ، اما طبق سناریوی خاصی عمل کنیم.
ترس از سن. زندگی بعد از 40 سالگی
ما اغلب با مقالاتی در مورد آینده قریب الوقوع روبرو می شویم که در آن با رایانه سازی گسترده ، تراشه های ساخته شده در مغز با پایگاه جستجو ، صفحه های نمایش ، واقعیت مجازی با احساسات واقعی ، اندام های داخلی چاپ شده بر روی چاپگر ، سلول های سالم جدید رشد یافته ، در انتظار ما هستند.
"من" کجاست ، "مال من" کجاست؟
یکی از دشوارترین موضوعات برای درک ، و در عین حال ، شاید یکی از بارورترین و سپاسگزارترین. و شناخت این تفاوت در درک خود ، جهان و زندگی بسیار تغییر می کند. چه فایده ای دارد؟ من به عنوان مثال یک مثل یا داستان را ذکر می کنم ، به طور دقیق نمی دانم.
چگونه می توان زندگی خود را زندگی کرد و نه یک زندگی دیگر یا درباره ارزشهای واقعی و اعمال شده
در جامعه ما ، الگوها و قواعدی به وضوح تعریف شده است که شما برای زندگی "نیاز" و رعایت آنها "نیاز" دارید. از کودکی به ما می گویند وقتی بزرگ شدیم باید چگونه باشیم ، آنها اغلب تصمیم می گیرند که باید چه کار کنیم ، در کدام دانشگاه وارد شویم ، چه نوع منتخبی را در کنار ما می بینند ، به طور کلی سنی پذیرفته شده است حق داشتن فرزندان و این نیز تا حدی وظیفه است - مشاغل ایجاد کنید ، خانواده و فرزندان داشته باشید.
آیا می توانم استراحت کنم؟! پایان خستگی در راه رسیدن به هدف کجاست و چگونه می توان در مسابقه دیوانه وار زندگی دوام آورد
آیا احساس خستگی بی پایان داشتید ، هنگامی که برای هیچ کاری قدرت کافی ندارید و تنها چیزی که می خواهید این است که دراز بکشید و هیچ کاری انجام ندهید تا هیچ چیز شما را اذیت نکند و در نهایت فقط از مسابقه دیوانه استراحت کنید؟ مسابقه ای که سالها طول می کشد ، زمانی که احساس می کنید در یک غلتک هستید ، تمام کارهای خود را به پایان رسانده اید و باید دوباره بدوید و کاری انجام دهید.