16 سالگی من کجاست؟ در بولشوی سویفت (داستان زندگی نامه)

تصویری: 16 سالگی من کجاست؟ در بولشوی سویفت (داستان زندگی نامه)

تصویری: 16 سالگی من کجاست؟ در بولشوی سویفت (داستان زندگی نامه)
تصویری: تالار بولشوی مسکو 2024, ممکن است
16 سالگی من کجاست؟ در بولشوی سویفت (داستان زندگی نامه)
16 سالگی من کجاست؟ در بولشوی سویفت (داستان زندگی نامه)
Anonim

من مدرسه را تمام کردم و حرفه آینده خود را انتخاب کردم. با این حال ، من کاملاً نفهمیدم که می خواهم چه کسی شوم. من به خودم گوش دادم: آنچه می خواهم ، آنچه دوست دارم. و من دانشکده حقوق دانشگاه ایالتی اودسا را انتخاب کردم. و از آنجا که رقابت برای این دانشگاه بالا بود ، برای شروع به کار سخت شروع کردم. هدفمند بر اهداف متمرکز شده است: -مطالعه ، -ورزشی ، -آماده سازی برای پذیرش. من به دلیل افزایش وزن و کاهش وزن به ورزش پرداختم. برای حرکت به سوی اهداف ، باید:

وصیت را جمع آوری کنید ،

- هدف را به وضوح ببینید ،

-رد هر چیزی که به سمت هدف پیش نرفته است ،

- قدرت استقامت و صبر را نشان دهید.

می خواستم چهره ام را مرتب کنم و روحیه ام را بالا نگه دارم. 4 بار در هفته تمرین می کنید: 3 بار در باشگاه بدنسازی ، 1 بار در استخر. کلاسها شادی و لذت جسمانی را به همراه داشت. ماه ها گذشت ، اما من وزن کم نکردم. اگرچه بارها جدی و منظم بود. در آن زمان زمان تسلیم شدن و شکایت از ویژگی بدنی فرا رسیده بود. در همان زمان ، من بودم:

- مداوم،

- عمدی،

- با انرژی میل ، او به آموزش ادامه داد و

- اعتقاد داشت که من وزن کم می کنم.

برای قاطعیت و ویژگی های قوی ، من به تیمی که برای مسابقات پایتخت آماده می شد دعوت شدم. با کمال تعجب ، من برنامه ورزشی حرفه ای را برنامه ریزی نکردم. آمادگی برای مسابقه لذت بخش بود.

با این حال ، آنها مجبور بودند زیاد شخم بزنند. تمرین در استخر به تنهایی ارزش زیادی داشت. مربی ، مردی با ارتفاع 2 متر ، با سرعت کامل پشت سرم شنا کرد و خواست که نتواند به او برسد. من مجبور بودم نه با قدرت کامل ، نه با قدرت مگا فول. و به این ترتیب 25 دایره وجود داشت. در پایان تمرین ، احساس کردم آب استخر در حال جوشیدن است و بدنم را می سوزاند. اینگونه آموزش پیش رفت. و معجزه رخ داد. بعد از 4 ماه وزن کم کردم و به اندام باریک خود بسیار افتخار می کردم.

در همان زمان ، او به تحصیل در مدرسه ادامه داد. او بعد از آموزش آمد و تکالیفش را تا دیر وقت انجام داد. هیچ حسی وجود نداشت که من باید ناراضی باشم. برعکس ، من تکالیف خود را با انرژی مورد علاقه و رانندگی انجام دادم. من فقط می توانم تعجب کنم که در آن دوره "ستاره ای" زندگی چقدر انرژی وجود داشت. من واقعاً در تمام شکوه خود درخشیدم.

جوانی من در سالهای شوروی سقوط کرد. لباس مدرسه قهوه ای و استاندارد بود که هیچ معنی ای نداشت. او شخصیتی را که خیلی روی آن کار کرده بود پنهان کرد. و من خیاطی بلد بودم. یونیفرم خود را شل کرد و یک لباس شیک و یک پیش بند دوخت که سینه ها و کمر باریک او را برجسته می کند. لباسهای جدید مدرسه در بین همسالان من که به من احترام می گذاشتند سر و صدا ایجاد کرد. بچه ها با تحسین تماشا می کردند و دختران - با حسادت و مبهوت. سپس احساس کردم که محبوب بودن به چه معناست …

چقدر خوب بود احساس می کردم موفقیت ها در مدرسه ، شکل ، لباس مدرسه ساخته شده است:

-با دستانم ،

- هدفمند بودن ،

- لجبازی ،

- با ایمان و

-انرژی.

من با مدال از مدرسه فارغ التحصیل شدم و وارد دانشکده حقوق دانشگاه اودسا شدم. من به آن دوره از زندگی خود افتخار می کنم! من یک همکار بزرگ بودم!

آیا دوره ای در زندگی شما وجود دارد که برای خود هدف تعیین کنید ، تمام تلاش خود را بکنید و به آن برسید؟

توصیه شده: