2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
داستان یک مشاوره با استفاده از کارتهای استعاری (در متن تصاویر ارائه شده توسط تصویر به مقاله ذکر شده است).
- عصر بخیر ، مارینا ، چرا اینقدر هیجان زده ای؟
- سلام! حالم بد است!
- چه بد است ، توضیح دهید.
همه چیز بد است
- بطور دقیق تر ، لطفا.
من نمی دانم چرا زندگی می کنم و احساس تنهایی می کنم ، اگرچه اخیراً رابطه ای برقرار کرده ام ، اما شریک زندگی ام به چیزی احتیاج ندارد ، به دلایلی آینده ای با او وجود ندارد … او مستقیماً آن را به من گفت! پس از آن من امیدم را از دست دادم و در حالت جدایی روحی از او هستم ، اگرچه احساسات متقابل وجود دارد. خیلی اذیتم می کنه
- آیا جدایی لازم است؟
فکر می کنم بله
پس باید از فرصتی برای ملاقات با مرد مناسب تری برای خود خوشحال باشید.
خوشحال نیستم ، زیرا دیگر نمی خواهم به دنبال کسی باشم ، از روابط و امیدهای بیهوده به آینده خسته شده ام ، از جستجوی مرد مناسب ، هنوز اینطور نیست
- شاید شما می خواهید تنها باشید؟
نه! من نمی خواهم تنها باشم
- پس چه خروجی می بینی؟
نمی دانم…
- اجازه دهید از یک سرنخ استعاری استفاده کنیم (اولین کارت را در تصویر ببینید).
من برای خود نفرت می بینم ، زیرا به کمک نیاز دارم و نمی توانم به تنهایی کنار بیایم (گریه می کند)
- من به شما کمک می کنم تا آن را مشخص کنید. دقیقاً به چه چیزی نیاز دارید؟
نمی دانم…
- کارت دوم (تصویر را ببینید).
با توجه به تصویر ، باید با روابط معتاد خداحافظی کنم. با این حال ، من نمی توانم با این مرد خداحافظی کنم! (گریان)
- آیا می توانید نگرش خود را نسبت به روابط با او تغییر دهید؟ شاید با کمک آن بتوانید با اعتیاد کنار بیایید؟
نمیدونم چطور !؟
- کارت سوم (تصویر را ببینید).
به نظر می رسد که در چهره او به پدری نیاز دارم که بار مشکلات داخلی ، راحتی ، حمایت را بر دوش بکشد
- پدر نداشتی؟
بله ، از سن نه سالگی ، پدر و مادرم طلاق گرفتند
- دلت برای پدرت تنگ شده بود؟ در کودکی دلت برای او تنگ شده بود؟
واقعا دلم براش تنگ شده بود! آن زمان خیلی گریه کردم ، نفهمیدم چرا والدینم از هم جدا شدند … انگار بعد از طلاق آنها جایگزین شده بودم. من از یک کودک سرزنده و شاد به یک دختر دائماً غمگین و کینه توز تبدیل شدم. به نظر می رسد آن زمان تمام جهان می خواستند مرا آزرده کنند ، من هر روز گریه می کردم …
"دلت برای محافظت از پدرت تنگ شده بود؟"
بله ، بدیهی است که کافی نیست! و اکنون ، ظاهراً ، این ضعف و خلاء محافظت نشده در درون من باقی مانده است ، که من سعی می کنم با یک مرد وصله کنم … اما او نباید مسئول پدرم باشد! درست نیست! اما ناگهان متوجه شدم که همه مردان من به طور پیشینی مقصر این واقعیت هستند که پدرم در دوران کودکی از من محافظت نکرده است ، و این که دائماً در درون من حمایت نمی شود. به هر حال ، کمرم (ستون فقرات) اغلب درد می کند ، من خواندم که این به معنای عدم حمایت داخلی است. با این حال ، بسیار آزاردهنده است که در تمام طول عمر فقط به خودتان تکیه کنید. بسیار ناامید کننده
- آیا محکم "روی پای خود" هستید؟
بله خدا را شکر! من مستقل هستم ، شغل خوب ، مورد علاقه ، تحصیلات ، آپارتمان خودم را دارم. من آنطور که می خواهم زندگی می کنم ، سفر می کنم ، اغلب خودم را دوست دارم و سعی می کنم تا جایی که ممکن است چیزی را از خودم دریغ نکنم
- چرا در این مرحله از زندگی به حمایت مرد نیاز دارید؟
نمی دانم ، شاید برایم آرام تر باشد. من اغلب بدون هیچ دلیلی نگران می شوم ، وحشت می کنم … یا گاهی اوقات همه چیز در ذهن من آشفته می شود: من نمی خواهم تنها باشم ، اما همچنین برای من بسیار دشوار است که اجازه دهم مردان به من مراجعه کنند. اما احتمالاً یکی بهتر است …
- بنابراین کدام گزینه را انتخاب می کنید؟
اگر من تنهایی را انتخاب می کنم ، بگذارید این مرد ، که اکنون بدون آینده دارم ، فقط دوست من باشد. او به عنوان یک دوست بسیار خوب است و می توانید در شرایط سخت به او اعتماد کنید ، او بیش از یک بار با توجه و حمایت خود این را نشان داده است
- الان احساس بهتری داری؟
به نظر می رسد ، بله … به نوعی همه چیز در ذهن من جا گرفت … آرام شد …
- پدرت چطور؟ آیا از او کینه داری؟
بله ، نه … من می فهمم که او و مادرم نمی توانند با هم زندگی کنند ، آنها به طور جداگانه حق خوشبختی داشتند … فکر می کنم برای آنها بدتر از این باشد
- الان چه احساسی داری؟
چنین آرامش خالی در داخل ، اما من دیگر تمایلی ندارم که این خلأ را با کسی وصل کنم … حتی از چیزی که قبلاً از یک مرد انتظار داشتم که بار مسئولیت را به جای پدرم به دوش بکشد ، کمی شرمنده هستم.. اکنون به وضوح می بینم: به نظر می رسید که مرد کجا و پدرم کجاست ، آنها تقسیم شده اند
- و در مورد آینده چطور ، آیا شما را ناراحت می کند که مرد شما چیز جدی نمی خواهد؟
من فکر می کنم ، تا زمانی که من اکنون هستم: با عذاب و درک نادرست از خودم ، وحشت و سردرگمی ، هیچ مرد عادی آینده ای نمی خواهد. بی ثباتی در داخل بی ثباتی در خارج را به خود جلب می کند …
- دختر باهوش!
توصیه شده:
آنچه می دهند بخور! یا اینکه برآوردن نیازها در دوران کودکی چگونه بر شخصیت و سرنوشت فرد تأثیر می گذارد؟
آنچه می دهند بخور! من خودم را در 4-5 سالگی به یاد می آورم. من پشت میز شام نشسته ام و تا حالت تهوع نمی خواهم شیر با کفهای تند و زننده بخورم ، یا پیازهای لزج پخته ، یا سوپ عجیبی که بوی چیزهای نامفهوم می دهد ، و یک مادر همیشه مشغول یا مربی مهد کودک ، که 15 مورد دیگر دارد بی اعتنایی زیر نظر ، می گویند:
تکنیک های دست مادر / پدر و دست مادر و پدر
این تکنیک ها برای بررسی روابط با مادر / پدر ، جنبه های ناخودآگاه تعامل در روابط ، جنبه های شخصیتی زن و مرد ، مناطق درگیری در روابط با والدین طراحی شده اند. به طور کلی ، قابلیت های تشخیصی این تکنیک بسیار گسترده است. "دست مادر / پدر"
چگونه ترس دوران کودکی از مادر بر روابط زنان بزرگسال با مردان تأثیر می گذارد
برخی از افراد در بدو تولد از داشتن افکار ، احساسات و خواسته های خود محروم می شوند. حق خود بودن را سلب کرد. همه تصمیمات مربوط به کودک توسط مادر گرفته می شود. و حتی هنگامی که "کودک" از نظر جسمی برای مدت طولانی بزرگ شده است ، برای مادر او کوچک ، احمق و ناتوان از تصمیم گیری مستقل باقی می ماند.
چگونه تجربیات دوران کودکی بر عشق تأثیر می گذارد
به نظر می رسد اکثر جنس منصف از گزینه دوم حمایت می کنند. به امید اینکه برنده جکپات شوند. در حالی که تحقیقات نشان می دهد کودکانی که با سبک های دلبستگی ایمن رشد می کنند ، احساس می کنند در افکار و احساسات خود مورد مراقبت ، حمایت و اطمینان قرار گرفته اند ، احتمالاً روابط سالم ، پایدار و پایداری ایجاد خواهند کرد.
دوران کودکی هنوز چگونه بر زندگی شخصی تأثیر می گذارد
تست نرمال بودن - هیچ سالم وجود ندارد ، موارد زیر بررسی وجود دارد! - شوخی روانپزشکان روانشناسان-اومانیست ها ، درست می گویند ، این غیرممکن است ، این غیر انسانی است. و آنها می گویند که همه افراد سالم هستند ، به سادگی افراد بدون پردازش وجود دارد.