مردم و انرژی. چگونه اولین مورد مربوط به دوم است و چه چیزی به چه چیزی بستگی دارد

فهرست مطالب:

تصویری: مردم و انرژی. چگونه اولین مورد مربوط به دوم است و چه چیزی به چه چیزی بستگی دارد

تصویری: مردم و انرژی. چگونه اولین مورد مربوط به دوم است و چه چیزی به چه چیزی بستگی دارد
تصویری: AQUASCAPING MASTERCLASS BY JUAN PUCHADES - CHALLENGE YOURSELF, CREATE SOMETHING MEMORABLE! 2024, آوریل
مردم و انرژی. چگونه اولین مورد مربوط به دوم است و چه چیزی به چه چیزی بستگی دارد
مردم و انرژی. چگونه اولین مورد مربوط به دوم است و چه چیزی به چه چیزی بستگی دارد
Anonim

خستگی چه می تواند باشد و چرا گاهی از ارتباط خسته می شویم و گاهی شارژ می شویم. اگر خسته هستید ، یا سخت کار کرده اید یا خیلی عقب افتاده اید. به یاد دارم آن لحظه با سر چدنی نشسته بودم ، که به نظر می رسید با قاشق کتک خورده بود ، و نمی توانستم بفهمم که چرا بعد از سه ساعت درمان گروهی احساس می کنم بعد از سه روز دستمال زدن. من خیلی خسته بودم و خیلی مطمئن بودم که یک فرد درون گرا هستم. درون گرا ، دوره.

آیا به خود علامت گذاری می کنید؟ درون گرا ، برون گرا ، مانیفست ، پروژکتور؟ من هستم و متوجه شدم که زندگی با برچسب راحت تر است. زندگی با درک اینکه چه کسی هستید به لحاظ انرژی بسیار ارزان تر است. و وقتی از قبل می دانید که هیچ نتیجه ای نخواهد داشت ، نیازی به تلاش متفاوت نیست. و قابل درک است که در خانه خود بنشینید ، که بر دنیای درونی حاکم است.

این بی خطر است ، اما می تواند طاقت فرسا باشد.

رفتن برای گروه های درمانی برای یک فرد درونگرا که می داند ارتباط با مردم برای او خسته کننده است ، خسته کننده است. و اگر نمی دانستم چه معجزاتی در چنین گروه هایی اتفاق می افتد ، با تمام وجود از آن اجتناب می کردم. اما من می دانستم و سعی کردم بفهمم چرا نشسته ام و نمی توانم حرکت کنم.

آیا اگر زندگی بدون پاسخ دشوار است به دنبال پاسخ هستید؟

من هستم ، بنابراین حتی خسته تر به خانه برگشتم. و از آنجا که من فوراً نیاز داشتم بفهمم که چرا اینقدر کار می کنم ، تصمیم گرفتم که دو پاسخ وجود داشته باشد - من سخت کار کردم و یک درونگرا هستم ، که در عموم هستم ، مانند خون آشامی در آفتاب. فقط انرژی او توسط افراد دیگر مست می شود.

خون آشام های انرژی وجود دارند - من از کودکی در این مورد شک نداشتم.

چیزی بعد از چند ماه دیگر برنامه تغییر کرد ، وقتی متوجه شدم که گاهی بیشتر ، گاهی کمتر خسته می شوم و گاهی اوقات در پایان روز سوم جلسه اصلاً خسته نمی شوم. و سپس من حتی بیشتر متوجه شدم ، یا بهتر بگویم دیگران به من توجه کردند.

- یعنی شما درون گرا هستید؟ آنها به من گفتند که شما یک مولد واقعی و برون گرا هستید. و سپس من به طور جدی به انرژی و افراد فکر کردم.

چگونه است که در یک شرکت باز می شوم ، ارتباط برقرار می کنم ، مغزم را تحت فشار قرار می دهم ، کار می کنم - و همزمان پر می شوم؟ و در یک شرکت دیگر از درگاه خسته می شوم ، هیچ کاری انجام نمی دهم؟

ایگور در مورد خون آشام های انرژی ، این پدیده را توضیح داد. خوب ، من در جایی در اواخر مرحله اول با او آشنا شدم ، وقتی برایم روشن شد که در واقع ، شما می توانید جلوی خود را بگیرید تا در همان زمان به خوبی خسته شوید.

احساسات واکنش ها خواسته ها. احساسات. با یکدیگر

وقتی با مردم ارتباط برقرار می کنیم ، نمی توانیم تماشاچی بی تفاوت بمانیم. افراد دیگر همیشه کاری را با ما انجام می دهند - خواه حمله حساسیت باشد یا عصبانیت. یا این احساس نزدیکی است ، یا اختلال در عملکرد تماس ، وقتی به نظر می رسد که شما با بسته بندی و خود آن - بدون هیچ چیز در داخل ، به جز آنچه در کد اخلاقی اجتماعی تعریف شده است ، صحبت می کنید. یا می خواهیم گریه کنیم ، یا در آغوش بگیریم و شادی کنیم - ما همیشه چیزی را در کنار دیگران می خواهیم ، اما ما چه می کنیم؟

بیشتر اوقات من خودداری می کنم.

خوب ، چون خندیدن با صدای بلند و بغل کردن از درب خانه عجیب است ، نشان دادن خشم می تواند خطرناک باشد ، لطافت می تواند تهاجمی باشد ، اما صادقانه در مورد آنچه فکر می کنید از نظر انرژی سوددهی ندارد صحبت کنید. زیرا متوجه شدم که وقتی صادقانه و همانطور که هست با مردم صحبت می کنید ، واکنش واضح نیست. همه اینها در فیزیک واضح است - جایی که توپ لگد می شود ، در آنجا می چرخد ، اما هیچ چیز با شخص مشخص نیست. و هرگز نمی دانید که او چگونه به لطافت شما واکنش نشان می دهد. و از این ترسناک ، شرم آور ، گناهکار است. به نظر می رسد شرم ، ترس و گناه گران هستند. بدون آنها بهتر است. مهار کردن خود و لبخند شیرین آسان تر است. اما بعد از آن سرم درد می کند و انرژی من در حالت قرمز است.

مکیده - من قبلاً فکر کردم و در درون گرایی خود نشستم و در پشت توضیحات پنهان شدم که چرا از همراهی مردم مانند یک پتو خوشم نمی آید.

خویشتن داری - من اکنون می فهمم که خستگی با مقدار کاری که انجام داده ام مطابقت ندارد. و در اینجا جالب ترین چیز شروع می شود - آنچه من نگه داشتم ، چگونه بود ، چرا و چقدر برای من هزینه داشت. تماس با مردم مستقیم تر و قابل درک تر شده است ، و خستگی من … من هنوز با او کار می کنم ، اما اکنون می فهمم چگونه بدون جلب توجه شخصیت های افسانه ای به او نزدیک شوم:)

توصیه شده: