تو برای من چی هستی آیا این عشقی است که ما به آن می گوییم؟

فهرست مطالب:

تصویری: تو برای من چی هستی آیا این عشقی است که ما به آن می گوییم؟

تصویری: تو برای من چی هستی آیا این عشقی است که ما به آن می گوییم؟
تصویری: 💅МАНИКЮР СЕБЕ 🌟 МОЛОЧНЫЙ НЮД! 🎄 МОТИВАЦИЯ! #VlogMartaRiva 2024, ممکن است
تو برای من چی هستی آیا این عشقی است که ما به آن می گوییم؟
تو برای من چی هستی آیا این عشقی است که ما به آن می گوییم؟
Anonim

از کودکی به ما عشق ورزیدن آموخته اند. والدین ما به ما عشق ورزیدن را یاد می دهند. محال است عشق را اصلا یاد نگیرید.

نکته دیگر این است که به ما عشق بسیار متفاوت آموخته اند. و مهمتر از همه ، به ما یاد داده شده است که چیزهای کاملاً متفاوت را به عنوان عشق تشخیص دهیم.

گاهی اوقات نکته اصلی آن چیزی نیست که ما فکر می کنیم عشق نامیده می شود یا آن چیزی که قبلاً آن را می نامیدیم. نکته اصلی سطح تبادل متقابل است که ما قادر به انجام آن هستیم. و ما بارها و بارها این سناریو را بازی می کنیم.

به احتمال زیاد همه چیزهایی که بین مردم بوجود می آید تجلی عشق است. هر چیزی که در یک رابطه است ، هر چیزی که بین دو وجود دارد.

چگونه عشق ورزیدن را یاد می گیریم

در روند رشد ، فرد عشق را یاد می گیرد. و او همیشه این را به تدریج می آموزد. پس از همه ، برای آموختن عشق "بزرگسال" ، وابستگی عشق بالغ ، همانطور که در این مقاله به آن می گویم ، ابتدا باید عشق "کودکانه" را بیاموزید ، و سپس دوست داشتن "نوجوان" را بیاموزید. مثل نوشتن است. برای یادگیری نحوه نوشتن کلمات ، ابتدا به ما یاد داده می شود که نقاط بنویسیم ، سپس حتی چوب ها را بیرون بیاوریم ، سپس برخی از چنگ زدن ها ، و فقط در آن صورت - ما نوشتن حروف را یاد می گیریم و آنها را در کلمات ترکیب می کنیم.

و بنابراین ، نوشتن نقطه یا چوب نیز یک حرف است ، فقط ساده تر. و بنابراین عشق به کودکان و نوجوانان نیز عشق است ، بلکه ساده تر است.

یا ، یک سیستم عامل ویندوز 10 وجود دارد و یک سیستم قدیمی وجود دارد - DOS. و اکنون قدیمی بسیار محدودتر و ساده تر است. اما او هم یک سیستم عامل است!

خوب ، بیایید نگاهی دقیق تر به عشق انسان بیندازیم.

همه بزرگسالان از نظر جسمی بالغ نیستند. و اگرچه به نظر ما می رسد که فردی در 18-20 سال اول زندگی خود باید تمام مراحل رشد را طی کند و با موفقیت به سطح خودآگاهی بزرگسالان برسد ، اما این اتفاق دور از دسترس است. و من تمایل دارم که باور داشته باشم که این امر 100٪ برای هیچ کس و هرگز اتفاق نمی افتد.

از این گذشته ، به هر حال ، برخی از فرایندها در روان ما باقی خواهند ماند - که توسعه نیافته ، "ناقص" هستند ، برخی از کارهای توسعه به حالت تعلیق در می آیند. چون فقط درست نشد. منابع کافی - ارگانیسم داخلی یا - منابع محیط زیست وجود نداشت.

وظایف توسعه ناتمام
وظایف توسعه ناتمام

بنابراین ، بدون استثنا ، همه بزرگسالان از نظر جسمی در طول زندگی خود کارهای تکاملی ناتمام خود را حل می کنند. و آنها را ، البته ، با بازآفرینی آنها حل می کنند. با بازآفرینی آنها در روابط با شرکا - شوهران ، زنان ، عاشقان و معشوقه ها ، دوستان ، رفقا و سایر افرادی که با آنها نزدیک تر می شوند.

اگر فردی در مرحله ای از رشد "گیر کرده" یا مثلاً متوقف شده باشد ، این مرحله را در یک رابطه بازتولید می کند و نقش ناتمام خود را در سناریوی خود ایفا می کند.

انواع مختلف عشق

من چنین درجه بندی ساده ای از "عشق" های مختلف را شرح داده ام تا در مورد هر یک از وظایف اصلی توسعه انسانی در مرحله خاصی از آنها مشخص شود. برای کودکان ، نوجوانان و بزرگسالان.

من این انواع را با توجه به مراحلی که یک فرد در زندگی طی می کند نامگذاری کردم.

"عشق کودکانه. عشق ورزیدن

این یک نوع عشق بسیار ساده است. این فقط از دسته "نقطه و چوب" است. زیرا عشق کودک به مادر ، عشق شیء است. آن چیست؟ کودک هنوز خیلی ساده تنظیم شده است ، او نمی تواند تمام شخصیت خود را در شخص دیگری ببیند. از آنجا که کودک برای این کار از شخصیت کامل خود برخوردار نیست ، خود او هنوز بسیار بدوی است. و سپس کودک مادر را به عنوان یک شیء - "پستان شیرده" دوست دارد. و اصل عشق او داشتن این سینه است.

عشق مالکیت کودک
عشق مالکیت کودک

به چنین داستانهایی از زندگی زوج های متاهل یا عاشقان فکر کنید. او - تلفن ، نامه ، تماس های خود را بررسی می کند ، "درگیری" را ترتیب می دهد. او به هر ستون او حسادت می کند ، سعی می کند اعمال ، افکار و حتی احساسات او را کنترل کند. این ساده ترین عشق است. به هر حال ، افرادی که این کار را می کنند می خواهند شریک خود را تصاحب کنند ، قدرت خود را بر او تأکید کنند و مهمتر از همه - در حالت ایده آل ، آنها خواهان قدرت مطلق بر شریک خود هستند.هزاران کتاب در این باره نوشته شده و هزاران فیلم فیلمبرداری شده است. هزاران یا حتی میلیون ها زوج در مورد آن زندگی می کنند. فکر می کنم با این اتفاق ، میلیون ها زوج می میرند …

به هر حال ، همه افراد ترقی بیشتر را انتخاب نمی کنند.

وظیفه توسعه این مرحله: پذیرش ناتوانی جنسی در امکان قدرت مطلق بر شیء مادر - "شیردهی".

عشق "نوجوان" عشق تصدیق خود

عشق نوجوانان از معنای بزرگتری نسبت به عشق کودک پر شده است ، زیرا در حال حاضر ظاهری از تماس نه با شیء ، بلکه با موضوع است. اگر در عشق کودک برای من صرفه جویی در منابع و استفاده از آن مهم است ، در مورد عشق نوجوانی ، من قبلاً درگیر یک رابطه شده ام و برای من مهم است که چگونه در نظر شخص دیگری منعکس می شوم. یعنی شخصیت دیگری برای من اهمیت می یابد - احساسات ، نگرش ، واکنش های او. این یک عملکرد ساده نیست ، من متوجه می شوم که این شخصی با دنیای درونی خودش است. و در این مکان من پیچیده تر از زمانی هستم که عشق کودکی را بازتولید می کردم.

مثل نوشتن جنجال و قسمت هایی از حروف است.

چگونه به صورت جفت ظاهر می شود؟ شما بارها چنین سناریوهایی را دیده اید. اغلب اینجاست که الگوی سادو -مازوخیستی به طور فعال آشکار می شود - یعنی به دلیل تحقیر شخص دیگر ، این فرصت افزایش می یابد. سناریوی چنین رابطه ای "من بهتر از شما هستم" است. و اگر این عبارت را رمزگشایی کنید - "من می خواهم بهتر از شما باشم ، آنگاه می دانم که در اصل من قادر به انجام کاری هستم و به عنوان یک فرد در این دنیا ارزش دارم". اینها زوج هایی هستند که شرکا دائماً یکدیگر را مقایسه می کنند. من می توانم آن را انجام دهم ، اما شما نمی توانید. من یک پسر سخت گیر هستم ، و شما یک زن احمق هستید. من یک زن ضعیف هستم ، و شما یک سرسخت بی حس هستید. و در همه اینها باید موضوعی وجود داشته باشد که کسی از دیگری بهتر است.

تنوع در موضوع: در ابتدا من خیلی خوب هستم ، شما را "تغذیه" می کنم ، شما را روی پایه قرار می دهم ، اما سپس شما را از آنجا سرنگون می کنم ، زیرا شما بهتر از من خواهید شد ، و من بی اهمیتی خود را در کنار خود احساس خواهم کرد. شما!

نوجوان عشق به خود تایید
نوجوان عشق به خود تایید

عشق نوجوانی نیز با ادعای هویت همراه است. آیا من زن هستم؟ آیا من مرد هستم؟ من چه زنی هستم؟ من چه مردی هستم؟ این که آیا من در بین اعضای جنس مخالف تقاضا دارم ، مزایای رقابتی من در مقایسه با مردان دیگر (زنان) چیست. اغلب همه "مثلث های عشق" در این موضوع قرار می گیرند ، جایی که وظیفه اصلی توسعه دقیقاً ادعای هویت جنسیتی و رقابت پذیری فرد است.

بیایید خلاصه کنیم. وظایف توسعه این مرحله: این است که بگویم من به اندازه کافی خوب (a) و به اندازه کافی ارزشمند هستم (و) برای اینکه در این مورد متقاعد شوم ، نیازی به تحقیر شخص دیگر ندارم. من می توانم در کنار یک "باحال" دیگر بدون این که خودم و او را از بین ببرم "سرد" باشم. من یک زن تمام عیار هستم. من یک مرد تمام عیار هستم. من به عنوان یک مرد (زن) تقاضا دارم.

عشق بالغ. عشق-معاشرت

عشق بالغ عشق دو فرد کامل با هویت جنسیتی تأیید شده و تکمیل شده است. هنگامی که همه سناریوهای قبلی را گذرانده ایم ، قادر به عشق ورزیدن به شیوه ای بالغ می شویم و آنها را به گونه ای زندگی کرده ایم که مشکل توسعه را حل کرده و به مرحله جدیدی از توانایی های خود برسیم.

به نظر من ، در عشق بالغ ، وظیفه این است که با همکاری شریک خود به توانایی های خود پی ببریم. ما با هم قدم می زنیم ، وظایف مشابهی داریم ، علایق ما در تماس است. اما ما به یکدیگر احتیاج نداریم تا بتوانیم مشکلات اساسی توسعه را برای یکدیگر حل کنیم. روابط ما بر اساس توافق است. من به اندازه کافی مستقل و کامل هستم تا با اختلافات شریک زندگی خود همگام باشم ، فاصله خود را با شریکم حفظ کنم و ناامیدی خود را از شریکم تحمل کنم. اگر شریک زندگی ام مرا رد کند ، من از درون فرو نمی افتم.

مشارکت عشق بالغ
مشارکت عشق بالغ

البته ، چنین "تصفیه شده" ای از عشق بالغ پیدا نمی کنید - همه ما تمایل داریم سناریوهای متفاوتی را در مراحل مختلف روابط و در زمان های مختلف بازتولید کنیم. تفاوت بین موقعیت بزرگسالان من در این واقعیت است که من می دانم کجا به پایان رسیده ام یا به کجا رسیده ام ، هنوز در چه سناریویی بازی نکرده ام ، اکنون شریک من برای من کیست ، که واقعاً در او می بینم.

ما گروگان سناریوهای ناخودآگاه هستیم

گاهی اوقات مردم یک سناریو را در تمام طول زندگی بازتولید می کنند.یا چندین مورد متفاوت اما تکراری. شاید با یک شریک ، شاید با چند نفر. آنها به طور ناامیدانه و کاملاً ناخودآگاه سعی می کنند کاری را به شیوه ای جدید ، برای تغییر انجام دهند. و همه چیز به همان شکل قبلی به نظر می رسد. آنها اغلب می گویند: "چرا اینطور است ، من احساس می کنم قربانی شرایط هستم!" و در واقع آنها - قربانیان ناخودآگاه خود هستند. و به نظر می رسد که در حال حاضر ، من دوباره تلفن او را بررسی می کنم ، در اینجا ، من یک بار دیگر به او ثابت می کنم که من زیباتر یا باهوش تر هستم ، که اکنون ، بار دیگر نشان خواهم داد که چگونه او شایسته من نیست ، یا چیز دیگری از کودکی و سناریوهای نوجوان … و بس. همه چیز دگرگون خواهد شد! در نهایت ، او چیزی را درک می کند ، یا او توجه می کند. و همه چیز متفاوت خواهد بود …

اما ، اینطور نیست. در واقع ، برای حرکت از یک سطح به سطح دیگر ، شما نیاز به آگاهی عمیق تر و بر این اساس ، توانایی تغییر رفتار دارید. و آگاهی نمی تواند در یک سیستم بسته ظاهر شود.

و رواندرمانگر در این مورد وسیله ای است که می تواند چیز جدیدی را به این سیستم بسته وارد کند تا تغییر کند. این می تواند از گسترش آگاهی ، تغییرات در تجربه و رفتار پشتیبانی کند ، می تواند از توسعه و گذار به مراحل پیچیده تر عشق حمایت کند. اگر ، البته ، نیاز به این وجود داشته باشد و تمایل به پیشرفت در آنجا وجود داشته باشد.

به هر حال ، شما می توانید در جهت دیگری انتخاب کنید: ماندن در جایی که اکنون هستم. و همچنین مسئولیت آن را پس بگیرند.

توصیه شده: