یازده جنبه عشق جنسی بالغ کرنبرگ

فهرست مطالب:

تصویری: یازده جنبه عشق جنسی بالغ کرنبرگ

تصویری: یازده جنبه عشق جنسی بالغ کرنبرگ
تصویری: فایل لو رفته از جلسه آموزش جنسی به زنان مومنه در مشهد! 18+ دوربين خنده 📽 2024, آوریل
یازده جنبه عشق جنسی بالغ کرنبرگ
یازده جنبه عشق جنسی بالغ کرنبرگ
Anonim

نویسنده: استپانووا ماریا

اکنون من علاقه زیادی به مبحث عشق جنسی بالغ دارم و متوجه شدم که این موضوع علاقه افراد اطراف من را نیز جلب می کند - همکاران ، مشتریان ، دوستان و کسانی که به نحوی در این نزدیکی بودند.

اتفاقی افتاد که از بین آثار اتو کرنبرگ ، که مدتها بود می خواستم بخوانم ، کتاب "روابط عشق: هنجار و آسیب شناسی" را انتخاب کردم. اتو کرنبرگ ، یکی از بزرگترین چهره های دنیای روانکاوی مدرن ، خالق نظریه روانکاوی مدرن شخصیت ، رئیس انجمن بین المللی روانکاوی از سال 1997 تا 2001 …

چه بگویم ، خواندن آن سخت است ، خواندن آن جالب است. و من فکر کردم ، بسیاری از جنبه های مهم وجود دارد که من می خواهم آنها را به اشتراک بگذارم! و ما ، درمانگران گشتالت ، می توانیم به طور کامل در تمرین خود ، در درک آنچه در مورد مشتریان یا در مورد خودمان اتفاق می افتد ، استفاده کنیم.

بنابراین ، اولین ، سخت ترین و بحث انگیزترین جنبه ، پرخاشگری است. کرنبرگ می نویسد:

"پرخاشگری به همین دلیل وارد تجربه جنسی می شود. ما خواهیم دید که تجربه نفوذ ، نفوذ و تجربه نفوذ ، وارد شده ، شامل پرخاشگری است که به عشق خدمت می کند ، در حالی که از پتانسیل erotogenic تجربه درد به عنوان یک جزء ضروری برای لذت بردن از ادغام با دیگری در برانگیختگی جنسی و ارگاسم استفاده می شود. این توانایی عادی برای تبدیل درد به برانگیختگی شهوانی هنگامی که پرخاشگری شدید بر روابط والدین و فرزندان غلبه کند ، اشتباه می کند."

وای! درد و تهاجم نفوذ و نفوذ. من شگفت زده ام. وای ، این یک توانایی طبیعی برای تبدیل درد به هیجان است … اما من فکر می کنم احتمالاً درد زیاد نیست. چه جالب! اگر در تجربه کودکی بی ادبی زیاد بود ، این توانایی نیست. و سپس اولین تجربیات جنسی مرتبط با درد محکوم به شکست هستند و تقریباً آسیب زا خواهند بود ، و بعد از آن تجربه دوم … زمان زیادی طول می کشد تا این مکانیسم دوباره کار کند! جایی که جایی برای پرخاشگری فاحش وجود ندارد ، در روابط والدین و فرزندان است!

اما در روابط والدین ، پرخاشگری ، به گفته کرنبرگ ، تنها جایی است! من درک می کنم

من به یاد دارم: این نشان دهنده ایده های رولو می است که قدرت و فعالیت برای عشق ، تجربیات و اقدامات عاشقانه ضروری است. و همچنین در مورد اینکه چگونه ناتوانی و انفعال خشونت ایجاد می کند و روابط عاشقانه خوبی را از بین می برد.

این درباره این است که چگونه از پرخاشگری طبیعی خود نترسید! او مورد نیاز است ، مهم و خوب است. از جمله برای محافظت از قلمرو خود ، فضای عشق خود ، صمیمیت زن و شوهر از نفوذ هر شخصی که در این فضای صمیمی گنجانده نشده است. یک فضای صمیمی فضایی برای دو نفر است ، من و شریک زندگی ام. این بدان معناست که هیچ کاری برای دوستان ، والدین ، آشنایان و حتی فرزندان ما در آنجا وجود ندارد. صمیمیت نه تنها شامل فاصله فیزیکی با بقیه جهان است ، بلکه راز را نیز شامل می شود. همانطور که درهای بسته مانع ورود ما به خانه ما می شود ، محرمانه بودن مانع از انتشار اطلاعات در خارج از فضای صمیمی ما می شود. و این مستلزم قدرت و پرخاشگری مطمئن است ، توانایی گفتن "نه" به موقع و اجازه ندادن مادر یا دوست دختر ، به عنوان مثال ، حتی با بهترین نیت. بله ، و اشکالی ندارد اگر یک فرد بالغ دیگر را که از نظر جنسی بالغ است ، از نزدیکی شریک زندگی خود بدرقه کنید و به او بگویید که این شریک زندگی شما است.

چرا پرخاشگری اغلب بر فرزندان ما می نشیند؟ از آنجا که آنها امن ترین افراد برای ما هستند ، می توانید بدون مجازات به کودکی حمله کنید. و این کاملاً غیر مسئولانه است ، به کودک صدمه می زند. نمی توان چنین آسیبی را بیش از حد ارزیابی کرد! علاوه بر این ، این نتیجه دلخواه را به ارمغان نمی آورد ، زیرا ، افسوس ، تجاوز به آدرس اشتباه هدایت شد.

با این حال ، اگر بتوانید در عشق بالغ خود نسبت به شریک زندگی و سایر بزرگسالان اطراف خود رفتار پرخاشگری را بیاموزید ، مهربانی و مدارا با فرزندان خود آسان خواهد بود.

کرنبرگ تأثیر اصلی پرخاشگری را خشم می نامد. و عملکرد اصلی عصبانیت را برجسته می کند - برای از بین بردن منبع درد یا اضطراب. واضح است که خشم یک ماموریت مهم و ضروری دارد. بلوغ ، بلوغ این نیست که عصبانی نشوید ، بلکه این است که یاد بگیرید چگونه عصبانیت خود را کنترل کنید. به آن توجه کنید ، اندازه بگیرید و به خودتان اجازه دهید آن را بیان کند. آدرس پذیر سرکوب ملایم و از بین بردن منبع درد و اضطراب.

جنبه دوم عشق جنسی بالغ عبارت است از معاشقه ، بله و خیر در همان زمان ، یا تمسخر. کرنبرگ دارای موارد زیر است:

"میل شهوانی شامل احساسی است که شیء به خود ارائه می دهد و در عین حال امتناع می کند …"

"تمایل به تمسخر ، تحقیر شدن ، یکی دیگر از عناصر کلیدی میل شهوانی است …"

"فرار" از جسم خود یک "طعنه" است که ترکیبی از وعده و اجتناب ، اغوا و سرخوردگی است. بدن برهنه می تواند به عنوان محرک جنسی عمل کند ، اما بدن تا حدی پوشیده شده بسیار هیجان انگیزتر است. این توضیح می دهد که چرا قسمت نهایی یک نوار برهنگی کامل است - به سرعت با ترک صحنه به پایان می رسد."

من عاشق معاشقه هستم ، آن را مجذوب می کند ، از کسالت نجات می دهد ، جایی برای بازی ، فانتزی ، هیجان ، ریسک ، کنجکاوی و علاقه دارد ، هر چیزی که به شما احساس زنده بودن می دهد. اگر شریک درگیر بازی شود و پاسخ دهد ، زن و شوهر تمام منابع را برای رابطه جنسی عالی ، هیجان زیاد و به عنوان پاداش - لذت می برند. به هر حال ، این یک واقعیت شناخته شده است ، هرچه هیجان بیشتر باشد ، لذت بیشتر ، احساسات تیزتر می شود. با این حال ، زن و شوهری که از خطر برقراری رابطه جنسی مکانیکی ، "برای سلامتی" یا انجام "وظیفه زناشویی" اجتناب می کنند ، در نهایت علاقه خود را به این "رویداد" از دست می دهند.

یکی از رایج ترین باورهایی که به شما کمک می کند اشتیاق و در نتیجه لذت خود را از دست بدهید - شریک زندگی شما "من" است ، جایی نخواهد رفت. نیازی به گفتن نیست که این یکی از گسترده ترین توهمات بشری از زمان لغو برده داری بوده است؟ و هر از گاهی برده ها شورش می کردند یا فرار می کردند. انسان دارای اراده آزاد است. به نظر می رسد همه این را می دانند ، اما به نوعی در زندگی روزمره ، در آشنایی و همچنین در روابط تحت کنترل "بدهی" فراموش می شود. یا وقتی عشق با قدرت جایگزین می شود.

و لازم به یادآوری است که یک رابطه همیشه یک خطر است ، ما دائما در حال تغییر هستیم ، که یک شریک بخشی از من نیست ، نه همسر جان من. این یک فانتزی رایج ، اما بسیار بی فایده برای برانگیختن است. همه تفاوت واکنش به دستان خود و دستهای دیگری را که نوازش می کنند ، می دانند؟ بله ، دست شخص می داند ، البته ، چگونه باید باشد ، اما دست شخص دیگری بیشتر احساس می شود و لذت از آن بیشتر است ، و هنوز معلوم نیست در لحظه بعدی چه اتفاقی می افتد … او می تواند اذیت کند ! فقط یک نفر دیگر می تواند ما را مسخره کند. یا سعی کنید خودتان را اذیت کنید. یا با خود معاشقه کنید. چرند! و همچنین ایده "من تو هستم ، تو من هستی". من شما نیستم و خدا را شکر که ما را بسیار متفاوت کرد!

به هر حال ، تفاوت ها برای کنجکاوی و علاقه لازم است. شباهت ها باعث ایجاد احساس راحتی و خویشاوندی می شود ، که از قبل شبیه احساس خانواده است ، از جایی که دور از محارم نیست. بنابراین ، تفاوت ها دستیار وفادار ما در یافتن عشق جنسی بالغ هستند. نحوه برخورد با تفاوتها نیز باید آموخته شود ، این شامل توانایی بالغ برای پذیرش دیگری با ویژگیهای آنها ، دیدن آنها و اگر ارزشهای ما را نقض نمی کنند ، از برخی از مهمترین موارد - استقبال! و اعلام نکردن "جنگ های صلیبی" علیه همه چیز برخلاف آن که اغلب مرا در اتفاقات اطراف ناراحت می کند!

دیگری لزوماً بد نیست. یا شاید این: جالب ، کنجکاو ، مسحور کننده ، الهام بخش و هیجان انگیز جذاب؟

جنبه بعدی ، سوم ، بسیار هیجان انگیز - قفل شده و نقض آنها. کرنبرگ دارای موارد زیر است:

"… نفوذ جنسی یا جذب یک شی نقض خشونت آمیز مرزهای دیگران است. از این نظر ، نقض ممنوعیت ها شامل تجاوز به شیء نیز می شود. پرخاشگری ، در رضایت خود هیجان انگیز است ، با توانایی احساس لذت از درد و با نمایش این توانایی بر روی جسم ادغام می شود. پرخاشگری لذت بخش است زیرا بخشی از یک رابطه عاشقانه است. بنابراین ، پرخاشگری جذب عشق می شود و امنیت را در برابر دوگانگی اجتناب ناپذیر تضمین می کند."

و همچنین لطافت ، که باعث می شود نفوذ ملایم ، "دوست داشتنی" باشد. و در ادامه:

"بدن شریک" جغرافیای "معانی شخصی می شود. به طوری که نگرشهای انحرافی اولیه چند شکلی فانتزی نسبت به اشیاء والدین به تحسین بخشهای جداگانه بدن شریک زندگی و تمایل به حمله تهاجمی به آنها متراکم می شود. میل شهوانی مبتنی بر لذت بازی ناخودآگاه با تخیلات و اعمال چندشکلی منحرف است …"

کرنبرگ می نویسد این چه پیچیدگی و مملو از اصطلاحات است؟ همه ما از کودکی آمده ایم. بر این اساس ، در اوایل کودکی ، همه ما لذت لمس کردن بدن خود و لمس بدن پدر و مادر را تجربه کردیم. روانکاوان بین مراحل تکوینی پیش از ادیپ و ادیپ تمایز قائل می شوند. خیلی زود ، از بدو تولد و در حالی که ما بسیار جوان هستیم ، تا حدود سه سالگی ، بدن ما تمایز جنسی ندارد ، به این معنی که تقریباً در همه جا به لمس حساس است و لمس باعث لذت مشابه با شهوانی می شود. خیلی بعد ، احساسات دستگاه تناسلی جالب تر از بقیه می شود.

اما ما رشد می کنیم و با گذشت زمان از شیر گرفته می شویم و هر چه بزرگتر می شویم ، ممنوعیت ها بیشتر می شود - دیگر نمی توان آنطور که می خواهیم به مادر یا پدر دست بزنیم ، کمرویی ، خجالت ، شرمندگی وجود دارد. شراب … باغ عدن یک مکان کتاب مقدس نیست ، این یک نادانی شاد کودکانه از هنجارها و ممنوعیت های اجتماعی ، لذت طبیعی از بدن خود و لذت بردن از نزدیکی و گرمای دیگران است. با این حال ، تجربه بود. و خاطره او آنجاست! و میل دوباره به "دیدار بهشت". روانکاوان معتقدند که یک عمل جنسی بزرگسالان همیشه یک تکرار نمادین است ، یا تجسم تخیلات درباره ممنوع ، غیرممکن است ، بنابراین آنها آن را منحرف یا منحرف می نامند. من کلمه "منحرف" را دوست ندارم ، به نظر من کلمه "اصلاح شده" بسیار نرم تر است.

با بالغ شدن و بالغ شدن ، ما همیشه عشق به والدینمان را به یاد می آوریم ، یاد آن دوران "آسمانی" ، و این عشق را در رابطه با شریک زندگی تجسم می کنیم و به طور فوق العاده ای ممنوعیت ارتباط جنسی را نقض می کنیم. و در این - دریای هیجان!

بنابراین ، بسیار ناراحت کننده است وقتی که با یکی از والدین یا هر دو تجربه تعامل نسبتاً بی ادبانه و نامطلوب ، سرد و رد کننده باشد. سپس ، متأسفانه ، موانعی برای عشق جنسی بالغ ، ترس از تهاجم ، درد ، ناتوانی در برانگیختن توسط شریک جنس مخالف یا "بی حسی" خود وجود دارد. اگر فرصت ، شجاعت و منابع کافی دارید ، باید از طریق چندین سال روان درمانی لذت ببرید.

دو جنبه بعدی عشق جنسی بالغ ، چهارم و پنجم - نمایشگرایی و فضول گرایی ، از دیدگاه من ، کاملاً بیهوده انحرافی تلقی می شوند و به آرامی از مزاحمت ناشی می شوند. کرنبرگ می نویسد:

"تجلی جنسیت زنان ، اعم از نمایشی و طرد کننده ، یعنی تحریک آمیز ، محرکی قوی است که میل شهوانی را در مردان بر می انگیزد."

"فضول گرایی جزء بسیار مهمی از برانگیختگی جنسی است به این معنا که هرگونه صمیمیت جنسی شامل عنصر شخصی و پنهانی است و به همین ترتیب ، هویت بخشی با زوج ادیپوس و پیروزی احتمالی بر آنها است. بسیاری از زوج ها می توانند از رابطه جنسی فقط در مکانی خلوت ، دور از خانه و فرزندان خود لذت ببرند ، که نشان دهنده ممنوعیت این جنبه از صمیمیت جنسی است …"

از واژه نمایشگرایی ممنوعیت های اجتماعی و چهره ای در پارک تنفس می شود که سجاف عبای او را آشکار می کند … در واقع ، نمایشگاه گرایی نمایشی از جنسیت است که اغلب از نظر اجتماعی کاملاً قابل قبول است. این یک صندوقچه در یک شکاف ، و یک دامن بالای زانوها ، و شلوارهای تنگ است ، که از روی شلوار جین و شلوار جین که به نیمی از کشیش ها پایین آمده اند ، نگاه می کند. و همچنین دو سر زیر تی شرت تنگ و مکعب در همان محل ، و شلوار جین ، با برجستگی های آنها در پشت و جلو ، و رشد زیاد در یک پیراهن بدون دکمه با دکمه های بالا. مد فعلی کاملاً نمایشی است ، به لطف سازندگان آن! و - چشم نواز ، زیرا در جایی که کسی که نشان می دهد وجود دارد ، همچنین کسی وجود دارد که نگاه می کند ، یا حتی جاسوس است. باید اقرار کرد که نشان دادن و تماشای این فعالیت کاملاً هیجان انگیز است ، همچنین نشان دادن آن تا انتها ، و تماشای آن به صورت مخفی. از این نظر ، نیمه نرم-نیمه تاریکی بسیار جالبتر از تاریکی کامل و روشنایی روشن است و برای هیجان و مشارکت بیشتر در فرایند عشق جنسی بالغ ، ارزش یادگیری نحوه نمایش و تماشای آن را دارد.

من می خواهم به آرامی اشاره کنم که اگر سعی کنید چشمان خود را در رابطه جنسی باز کنید ، هیجان بیشتری ایجاد می شود … شریک زندگی خود را در نظر بگیرید ، این اتفاق به نظر می رسد "از بیرون" اتفاق می افتد. اگرچه ما که به ارزیابی و کاهش ارزش خود تمایل داریم ، نباید قبل از اینکه به تصور مثبت مثبت از خود دست پیدا کنیم ، فضولگری انجام دهیم.

ششمین جنبه عشق بالغ که می خواهم به آن اشاره کنم ، مراقبت ، توانایی مراقبت است.

رولو می (1969) بر اهمیت "مراقبت" به عنوان پیش شرط توسعه عشق بالغ تأکید کرد. او گفت: "مراقبت شرایطی است که اجزای آن تشخیص دیگری به عنوان یک انسان مانند شما است. شناسایی خود با درد یا شادی دیگری ؛ احساس گناه ، ترحم و درک اینکه همه ما به رعایت اصول جهانی انسان وابسته هستیم. " او پیشنهاد می کند که نگرانی و دلسوزی ممکن است واژه های دیگری برای توصیف ویژگی های مشابه باشد. در واقع ، توصیف او از مراقبت از مراقبت (یکی از معانی "مراقبت از کسی") بسیار نزدیک به چیزی است که وینیکوت (1963) آن را به عنوان مراقبت توصیف کرد (یکی از معانی نگرانی و نگرانی است)."

مراقبت ، از یک سو ، همان چیزی است که در این جهان وقتی هنوز کاملاً درمانده بودیم با آن استقبال می شد و بدون آن نمی توانستیم زنده بمانیم. از این نظر ، فقط کودکان می توانند بی خیال باشند - زیرا کسی به آنها اهمیت می دهد. از سوی دیگر ، با بزرگ شدن ، بالغ شدن ، یاد می گیریم که از خود مراقبت کنیم و این یک شرایط عادی برای بزرگ شدن است. با این حال ، تمایل به مراقبت تنها از خود نشانه بلوغ و عدم بلوغ است. و همچنین تمایل به مراقبت از من ، یک طرفه. به عنوان مثال در ازای زیبایی ناگفته من. مراقبت ، به یک معنا ، یک هدیه ، هدیه دادن به دیگری است ، و این روند می تواند شادی زیادی را برای کسی که مراقبت می کند و برای کسی که تحت مراقبت است ، به ارمغان آورد. از آنجا که تعادل در یک رابطه بالغ مهم است ، تبادل ، بازی در یک جهت برای مدت طولانی کار نخواهد کرد. رابطه خراب خواهد شد. بله ، گاهی اوقات می خواهید مانند بچه ها بی خیال باشید ، برای این زمان و مکان خاصی وجود دارد ، به عنوان مثال ، تعطیلات در یک هتل همه جانبه. آنها قبلاً به همه چیز رسیدگی کرده اند و زن و شوهر می توانند با آرامش از بی دقتی لذت ببرند ، از همه نگرانی های جهان بزرگسالان استراحت کنند - به طوری که منبعی برای بازگشت دوباره به این جهان وجود داشته باشد! و به مراقبت ادامه دهید.

جنبه هفتم مربوط به تجربه غم و اندوه است.

جنبه هایی از عاشق شدن وجود دارد که با توسعه توانایی غمگین و مراقبت کننده همراه است. جوسلین (1971) پیشنهاد می کند که والدینی که فرزندان خود را از غم از دست دادن اشیاء عشق محروم می کنند ، در ناتوانی توانایی آنها در عشق نقش دارند.

تنها بچه ها نیستند که از دست دادن اشیاء عشقی خود غصه می خورند. غم و اندوه هدف خاص خود را دارد - نوعی "کار غم انگیز" که امکان زنده ماندن از دست دادن را فراهم می کند. غم و اندوه پایان درد را از دست می دهد.توانایی غم و اندوه به ما اطمینان می دهد که می توانیم با از دست دادن کنار بیاییم ، و در عین حال خودمان را حفظ کنیم ، زنده بمانیم. به هر حال ، هیچ شیء عشق نمی تواند به ما تضمین دهد که "برای همیشه" در کنار ما خواهد ماند. این همیشه یک توهم است. نه سوگندهای ازدواج ، و نه قصد قاطع خود "برای همیشه" تضمینی برای عدم از دست دادن نیست. و تنها تجربه از دست دادن تجربه ، رهایی از ترس فاجعه بار از دست دادن یک عزیز را به همراه دارد.

خطر از دست دادن - البته ، ارزش و اهمیت دیگری و رابطه با او حادتر است. اما حفظ خود نیز به همان اندازه مهم است. از آنجا که ناپسندترین فقدان آزادی ، سیاه نمایی ، تهدیدها ، تلاش برای کنترل دیگران و روابط ناشی از این باور فاجعه بار است "من از این زنده نخواهم ماند" … و در نتیجه ، نابودی آنها. همانطور که می گویند برای آن جنگیدند. این بسیار ترسناک است که کنترل را کنار بگذارید و فقط دیگری را دوست داشته باشید ، اما اگر ضرری رخ دهد چه؟ بسیار مهم است که بتوانم غصه بخورم ، بدانم که از این باخت جان سالم به در خواهم برد.

وجه هشتم وفاداری ، فداکاری ، یگانگی است. کرنبرگ می نویسد:

"یک رایج رایج وجود دارد که این زن است که می خواهد صمیمیت و" منحصر به فرد "رابطه را حفظ کند و مرد می خواهد هرچه زودتر پس از رضایت جنسی خارج شود. شواهد بالینی برعکس را نشان می دهد: در بسیاری از مردان ، میل به صمیمیت در برابر مانع احساس اینکه همسر از نظر احساسی کاملاً متعلق به فرزند است ، از بین می رود و بسیاری از زنان از ناتوانی شوهر در حفظ علاقه جنسی به آنها شکایت می کنند.

در صمیمیت ، سهم همه ، اعم از زن و مرد ، برابر است. همه صمیمیت و منحصر به فرد را شرط اصلی آن می خواهند.

با این حال ، یکی از شرکایی که سرانجام یا بدون اجبار دیگری را انتخاب نکرده است ، احتمالاً درباره انتخاب ها یا ترس های احتمالی دیگر تخیلاتی دارد ، ناگهان شریک می خواهد "انتخاب مجدد" کند که اساساً یک فرافکنی است ، بازتاب خود او کم انتخاب انتخاب انجام شده قیمت خود را دارد - رد همه گزینه های ممکن دیگر. و پاداش صمیمیت است ، فضایی که فقط برای زوجین خواهد بود.

ظاهر سوم ، به او اجازه می دهد تا در روابط زوج همیشه صمیمیت را نقض کند ، هر رابطه جنسی بعدی رابطه قبلی را از بین می برد.

در صمیمیت ، دلبستگی رشد می کند و بر این اساس ، با رشد دلبستگی ، ترس از دست دادن می تواند واقعی شود. افراد مبتلا به اختلالات دلبستگی در دوران کودکی یا نوجوانی خود نمی توانند رشد صمیمیت را تحمل کرده و به هر طریقی راه هایی برای شکستن آن پیدا کنند. این بستگی به جنسیت ندارد ، چه مرد باشد یا زن. اظهار نظر در مورد یک زن تک همسر و یک مرد چند همسر ، از نظر من ، کاملاً سطحی است.

کودکی که توسط یک زن و شوهر تصور می شود در ابتدا برای هر دو شادی و افتخار بزرگی است ، اما با این وجود "سوم" می شود و صمیمیت زوجین را به دلیل عمق ارتباط عاطفی بین مادر و کودک به خطر می اندازد. کارل ویتاکر استدلال کرد که با تولد هر فرزند ، مادر برای مدتی به پدرش خیانت می کند و سپس به تدریج برمی گردد. همیشه بحران است. این زوج برای زنده ماندن و زنده ماندن به بلوغ و عشق نیاز خواهند داشت.

جنبه نهم عشق جنسی بالغ س questionsالات تداوم است.

"تناوبهای کاملاً عادی بین شدت ارتباط زوجین و خروج موقت از یکدیگر وجود دارد."

"اگرچه تداوم روابط جنسی بین زنان و مردان به اشکال مختلف مختل می شود ، اما واقعیت وجود آنها و سرد شدن دوره ای آنها حتی در اتحادیه های پایدار و مرفه ، افزوده مهمی بر جنبه های حریم خصوصی ، صمیمیت و تمایل به ادغام میل شهوانی است. و رفتار در غیاب چنین وقفه ای ، روابط جنسی به بخشی از زندگی روزمره تبدیل می شود و این می تواند منجر به تجمع تجاوز در تجربه ادغام شود ، که تهدیدی برای کل رابطه است. فیلم ژاپنی امپراتوری حواس به کارگردانی ناگیسا اوشیما (1976) تصویر خوبی از افزایش تدریجی پرخاشگری افسار گسیخته در رابطه دو عاشق است ، که اشتیاق جنسی آنها همه چیز را خورد و ارتباط آنها را با دنیای خارج قطع کرد."

در درمان گشتالت ، ما در مورد تداوم صحبت نمی کنیم ، بلکه در مورد ماهیت چرخه ای هر فرآیند صحبت می کنیم. هر تماس در چرخه خاص خود اتفاق می افتد ، که دارای ابتدا و انتهایی است ، هنگام گرسنگی پیش تماس می گیرد و هنگامی که سیر می شویم ، جذب می شود و می خواهیم با آرامش آنچه را که اتفاق افتاده "هضم" کنیم.از این نظر ، تناوب شدتی که کرنبرگ در مورد آن می نویسد یک فرایند قابل درک است. کاهش شدت ، به ویژه اولین مورد ، می تواند باعث ایجاد اضطراب در زن و شوهر شود ، اما مهم است که درک کنیم که این طبیعی است و بتوانیم تغییر دهیم. توانایی "دوچرخه سواری" عصبی و نترسیدن از خنک شدن موقت ، عدم نتیجه گیری سریع ، توجه به "سرما خوردگی" در خود یا در شریک زندگی برای یک رابطه بالغ بسیار مهم است.

به عنوان دهمین جنبه عشق جنسی بالغ ، می خواهم در مورد بدن ، تجربه بدنی و مشارکت به عنوان جنبه ای از عشق جنسی بالغ بگویم ، اما به دور از اولین و نه مهمترین! کرنبرگ دارای موارد زیر است:

عشق دریافت شده به شکل تحریک شهوانی در سطح بدن باعث ایجاد میل شهوانی به عنوان محرکی برای تجلی عشق و قدردانی می شود.

یک زن برانگیختگی شهوانی را از قسمت های صمیمی بدن مرد مورد علاقه اش تجربه می کند ، و آنچه قابل توجه است ، وقتی عشق از بین می رود ، علاقه و ایده آل سازی او برای بدن شریک زندگی نیز متوقف می شود.

برخلاف یکی از اصلی ترین توهمات مورد حمایت رسانه های جمعی ، صنعت زیبایی و تمایلات نوجوانان نابالغ جامعه مدرن - این که جنسیت به طور مستقیم به زیبایی بدن ، شکل ، پارامترها ، جوانی بستگی دارد ، می خواهم بگویم عشق هنوز حرف اول را می زند

زیرا وقتی عشق از بین می رود ، زیباترین بدن چیزی جز سرگشتگی و انزجار ، میل به دور زدن و فرار ایجاد نخواهد کرد. همه ما ذهنی هستیم. ما مردم هستیم ، ما به معانی نیاز داریم. بدون معنا ، ما می توانیم به طور مکانیکی دنباله خاصی از اقدامات را انجام دهیم ، که می توان آنها را جنسیت نامید ، اما لذت کمتر از حد متوسط خواهد بود ، و سپس به جای سیر شدن ، با احساس ویرانی هزینه خواهیم کرد.

و سپس سوالی بوجود می آید که یکی از قهرمانان فیلم "مردان درباره چه صحبت می کنند" می پرسد - مهمترین س ،الی که در صورت عدم پاسخگویی کر کننده است: چرا؟

آنچه از نظر من مهم است داشتن بدن سالم است. با این حال ، رابطه جنسی ، از جمله موارد دیگر ، یک غریزه برای باروری است ؛ برای ادامه آن ، شما به یک شریک سالم و مناسب نیاز دارید. از این رو - بو به عنوان راهی برای بیولوژیکی ، به طور طبیعی تشخیص یک شریک مناسب ، ظاهر به عنوان یک نقطه مرجع. این یک اساس است ، نمی توان طبیعت حیوانی خود را انکار کرد ، اما قطعاً اولیه نیست.

طبیعت به هر یک از ما بدن منحصر به فردی داده است ، برخی خوش شانس تر ، بدن زیبا و سالم ، برخی کمتر. مسئولیت ما این است که با این هدیه چه کار می کنیم. ما در حال توسعه یا فلج شدن هستیم ، رژیم غذایی سالم و خواب داریم ، یا سوءاستفاده و بیماریهای روانی را از بین می بریم. در حال حاضر بسیاری از اطلاعات کاملاً در دسترس در مورد آنچه می توان برای حرکت در یک جهت یا دیگری انجام داد وجود دارد.

جهت گیری به داده های خارجی ، طول پا ، رنگ چشم یا مو معمولاً برای نوجوانان ، انتخاب نشده است. نوجوانان هنوز نمی دانند چگونه روابط بالغ و تمام عیار ایجاد کنند ، زیرا خودشان نابالغ هستند ، تا سن خاصی این طبیعی است. تا 20-25 سال. به یاد داشته باشید که چگونه در آهنگ Nautilus: کودکان بی رحم ، آنها می دانند چگونه عاشق شوند ، نمی دانند چگونه دوست داشته باشند؟

عشق جنسی بالغ به دلیل عمق ، کامل بودن معانی و همچنین به این دلیل که بزرگ شدن در آن ترسناک نیست جالب است.

احتمالاً همیشه پیر شدن و همچنین درک این که همه ما فانی هستیم وحشتناک است و زندگی من نیز بسیار ارزشمند می شود. کاملا ارزشمند!

و آخرین ، یازدهمین جنبه - البته ارگاسم و تجربه ارگاسم! اتو کرنبرگ در این باره چنین نوشت:

ویژگی اصلی پویای شور جنسی و اوج آن تجربه ارگاسم در دوران کویتوس است. در طول تجربه ارگاسم ، برانگیختگی جنسی فزاینده در پاسخ خودکار و تعیین شده از نظر بیولوژیکی ، همراه با تأثیر اولیه وجد ، به اوج خود می رسد ،نیاز به تجسم کامل آنها برای کنار گذاشتن موقت مرزهای I - گسترش مرزهای I تا احساس مبانی بیولوژیکی انتشار ذاتی وجود …

… یکی از جنبه های مهم تجربه ذهنی شور در همه سطوح فراتر رفتن از مرزهای شخصی من و ادغام با دیگری است."

یک تجربه شگفت انگیز و متناقض. موردی که تجربه همجوشی پاداشی برای یک فرد طولانی مدت است. پیشنهاد می کنم از توصیف کرنبرگ لذت ببرید:

"یک تناقض شگفت انگیز در ترکیب این مهمترین ویژگیهای عشق جنسی وجود دارد: مرزهای روشن من و آگاهی مداوم از ناسازگاری افراد ، از یک سو ، و احساس فراتر رفتن از مرزهای" من "، ادغام در یک کل واحد با یکی از عزیزان ، از سوی دیگر. جدایی منجر به احساس تنهایی ، اشتیاق به معشوق و ترس از شکنندگی در همه روابط می شود. فراتر رفتن از مرزهای خود در وحدت با دیگری ، احساس وحدت با جهان ، ثبات و ایجاد چیزی جدید را برمی انگیزد. می توان گفت تنهایی شرط لازم برای فراتر رفتن از مرزهای I است.

ماندن در محدوده خود ، در عین حال غلبه بر آنها از طریق شناسایی با هدف عشق ، یک حالت هیجان انگیز و لمس کننده عشق است که با تلخی و درد همراه است."

"شاعر مکزیکی اکتاویو پاز (1974) این جنبه از عشق را با بیان فوق العاده توصیف کرد و خاطر نشان کرد که عشق نقطه تلاقی بین خواسته و واقعیت است. او می گوید ، عشق واقعیت را به روی میل می گشاید و از یک شیء وابسته به عشق شهوانی گذر می کند. این کشف تقریباً همیشه دردناک است ، زیرا معشوق هم جسم قابل نفوذ است و هم آگاهی غیرقابل نفوذ است. عشق کشف آزادی شخص دیگر است. تناقض در ماهیت عشق این است که میل با از بین بردن شیء موردنظر برای تحقق تلاش می کند و عشق درمی یابد که این شیء را نمی توان از بین برد و نمی توان جایگزین آن کرد."

بهار زود. و سپس ، همانطور که همینگوی نوشت ، در پایان ، همیشه بهار می آید. امیدوارم آنچه امشب در مورد آن می نویسم به پر شدن معنا و عشق در زندگی دیگران کمک کند.

توصیه شده: