مشکل پول نیست

فهرست مطالب:

تصویری: مشکل پول نیست

تصویری: مشکل پول نیست
تصویری: مجید حسینی: مشکل این نیست که پول نیست ، مشکل این است که حجم اصلی پول به یک عده می رسد 2024, آوریل
مشکل پول نیست
مشکل پول نیست
Anonim

در ماه گذشته با موضوع پول زندگی می کردم.

نگرانی مربوط به پول وجود داشت ، که قبلاً وجود نداشت. کاهش یا عدم درآمد - کجا باید اجرا شود ، چه باید کرد؟

وحشت و اضطراب.

افزایش درآمد - با مسئولیت مواجه است - چه چیزی برنامه ریزی کنیم ، کجا هزینه کنیم ، چگونه دفع کنیم؟ و سپس ، اگر آن را به اشتباه دور بریزم ، می توانم همه چیز را از دست بدهم.

سلام به افرادی که پروژه های موفق خود را از ترس شکست شروع نمی کنند. ترس از موفقیت - برای گرفتن همه چیز ، مسئولیت زیادی ، که نمی توانم با آن کنار بیایم. من نمی دانم در مورد آن چه کنم. یا ترس از دست دادن همه چیز پس از موفقیت. سپس بهتر است در ابتدا چیزی نداشته باشم و دلایل مختلفی را مطرح کنم که چرا من هنوز موفق نشده ام.

مورد بعدی که با آن روبرو شدم این بود ترس از تمام شدن پول … شرمنده از نیاز به پول. اضطراب و تنش ظاهر می شود. و وقتی تنش وجود دارد ، برعکس ، همه چیز از دست می رود ، هیچ اتفاقی نمی افتد. من به خودم شک دارم ، توانایی ها و درآمد من به سرعت در حال کاهش است.

چنین چرخش خنده داری در سطوح مختلف احساسات ، که اعتراف به خودم شرم آور و ترسناک است. که چندان خوشایند نیستند.

روابط با پول را می توان در بخشی از زندگی شما نادیده گرفت تا اتفاقی بیفتد که شما را از حالت معمول خارج کند. پول همان قدرت جنسی را دارد ، قدرت. آنها بر ما تأثیر می گذارند - ما می توانیم شادتر ، مضطرب تر ، پرتنش تر شویم یا برعکس ، احساس آرامش کنیم ، چیزهای زیادی را در زندگی خود مجاز کنیم. پول همچنین بر روابط با مردم ، دوستان ، عزیزان تأثیر می گذارد. این انرژی قوی است. و زمان آن فرا رسیده است که من درباره رابطه خود با پول و چگونگی تأثیر آن بر کیفیت زندگی ام بیشتر بیاموزم.

و به طوری که من قادر به درک و درک با کمک تجزیه و تحلیل داخلی ، روان درمانگر ، سرپرست ، کار با همکاران و در عمل با مراجعه کنندگان بودم.

اعتقادات - اولین چیزی که با آن شروع کردم. کلمات تصادفی والدین در دوران کودکی ، کودکان اطراف ، بزرگسالان در تلویزیون - همه اینها به طور محکم و پیوسته در ناخودآگاه من نقش بسته است. بدون اطلاع من ، این عبارات بر رابطه من با پول تأثیر گذاشته است. نحوه کار ، نحوه انتخاب فعالیت ، هنگام انتخاب خرید یا در شرایط روزمره. بر روابط با شریک یا والدین تأثیر می گذارد.

اگر این مبحث به شما پاسخ داد ، پیشنهاد می کنم استدلال های من را بخوانید و در عین حال درباره خود بیشتر بیاموزید. در حالی که به بررسی باورهای خود می پردازید ، به سوالات به صورت مکتوب پاسخ دهید.

1. پول در دوران کودکی. من آن زمان چه می دانستم ، در مورد آنها شنیدم؟ برای من چه بود؟

من اغلب از والدینم شنیده ام که هیچ پولی وجود ندارد. - ما نمی توانیم آن را بپردازیم ؛ - آنها ثروتمند هستند ، زیرا ….. ، اما ما موفق نخواهیم شد ؛ - بسیار گران است؛ - پول همیشه تمام می شود و باید پس انداز شود. بنابراین ، برای من پول چیزی است که برای همیشه دشوار است ، دست نیافتنی است ، اما در عین حال حیاتی است. که بدون آنها نمی توانی زندگی کنی.

2. این کلمات و افکار چگونه بر من تأثیر گذاشت؟

پول چیزی است غیرقابل دسترسی ، نه برای همه ، نه برای من. شرم آور است که هیچ پولی وجود نداشت ، به ویژه در مقابل کسانی که آن را داشتند. من خجالت می کشم نشان دهم که من و خانواده ام به پول احتیاج داریم و توان مالی زیادی نداریم. سوء تفاهم ، درماندگی در کنار والدین مضطرب و تجربیات دوران کودکی در این زمینه زیاد است.

3. این الان چگونه بر من تأثیر می گذارد؟

نیاز داخلی ناخودآگاه به پول ، حتی اگر فراوانی وجود داشته باشد. ممنوعیت یا عدم امکان صرف رایگان و آسان پول. من همیشه به این فکر می کنم - آیا لازم است ، چه چیزی به من می دهد ، این خرید برای چیست؟ ترس از اینکه پول ممکن است تمام شود ، اینطور نیست. بنابراین ، آنها باید همیشه کنترل شوند ، پیشاپیش فکر کنید ، به تعویق بیفتید تا ترسها به حقیقت نپیوندند. البته ، در اینجا من احساس اضطراب ، تنش و ترس زیادی می کنم. و کنترل به من کمک می کند تا با اضطراب کنار بیایم ، اما مسئله اظهارات و روابط با پول را حل نمی کند.

4. رابطه فعلی من با پول چیست؟

از موارد بالا می توانم بنویسم - تنش و اضطراب زیادی در مورد پول وجود دارد ، که گاهی اوقات باعث می شود فقط آرامش نداشته باشید و به آن فکر نکنید. این اعتقاد وجود دارد که پول همیشه نیاز است. من اغلب خودم را در خرج کردن خودم محدود می کنم. به دلیل مسئله پول و شرم ، می توانم از مرزهای خود دست بردارم و آخرین را بدهم. یا برعکس ، برای دفاع بیش از حد از خود.

5. آیا شکافی وجود دارد - چقدر درآمد دارم در حال حاضر با آن چه واقعاً می خواهم؟

شکاف وجود دارد و به نفع من نیست. چرا - دوباره ، من با شرم مواجه می شوم. من خجالت می کشم که بیشتر برای خدماتم بگویم ، به طور خودکار من نیازمند هستم و اینکه شرم کودکانه ام در این مکان تجربه نشده است. عبارت دیگری ظاهر می شود - آیا من لیاقت آن را دارم؟ انگار نه.

و من مادرم را به یاد می آورم: - شما آن را دریافت نخواهید کرد ، زیرا شما لیاقت آن را نداشتید. هیچ کس نحوه لیاقت را توضیح نداد ، اما این عبارت عمیقا در ناخودآگاه باقی ماند و منجر می شود.

6. درآمد بیشتر چه ارزشی دارد ، این مبلغ برای من چه معنایی دارد؟

این بدان معناست که من می توانم به خودم اجازه دهم بیشتر و بیشتر آزادانه زندگی کنم و راحت تر با خریدها ارتباط برقرار کنم. آزادتر حرکت کنید. ارزش کار من بیشتر خواهد بود.

7. از چه باورهایی باید خلاص شوم تا دیگر بر رابطه من با پول تأثیر نگذارد؟ چه باورهایی را باید تغییر دهم و چگونه به خودم اجازه دهم مبلغ موردنظر خود را دریافت کنم؟

هرچه را که مرا آزار می دهد روی کاغذ نوشتم. تمام باورهایی که شنیده ام متعلق به من نیست. از بیرون تحمیل شده است. متوجه آنها شد. آنها را با موارد جدید جایگزین کردم و با یک درمانگر کار کردم. وقتی با کسی در میان می گذارید ، بیان نیت شما با صدای بلند مانند ثبت افکار و عقاید است ، آنها شروع به کار می کنند.

اگر درمانگر ندارید و روش خود هیپنوتیزم و تأییدها مناسب شماست ، می توانید خودتان بنویسید و برنامه ریزی کنید.

آنچه به آن معنا می دهیم کار می کند و اتفاق می افتد.

کار دیگری که من در درمان انجام دادم این بود که پول = سنگینی. اینکه در بزرگسالی حتی نوعی رنج در این مورد وجود دارد و مهم این است که در رنج پیش برویم. من همچنین ریسک کردم و خیال پردازی کردم ، قوی ترین ترس خود را تصور کردم و سعی کردم آن را احساس کنم.

اگر من به طور ناگهانی توانایی خود را در کسب درآمد از دست بدهم ، فکر کنم و با شرایط مختلف زندگی سازگار شوم. من فقط بدون هیچ چیز و هیچکس باقی خواهم ماند.

من خودم را در لباس های کثیف چند لایه تصور می کردم ، بوی بد می دهم ، راه می روم و التماس می کنم یا سطل زباله را حفاری می کنم. در این فرم من با همکاران و دوستان سابق خود ملاقات می کنم. من از خودم خجالت می کشم. برای خودم متاسفم. من در مورد خودم چنین خیالی می کردم و رنج می بردم. درباره هیچ کس و هیچ چیز اجتماعی و انسانی من ، آنچه در آنجا احساس خواهم کرد ، آنچه می خواهم. تنها شادی در آنجا وجود دارد و این مورد سوال است که من هنوز زنده هستم و هنوز هم انسان هستم. هنوز می توانم کاری انجام دهم. اعتراضات زیادی در درون من به این خیال پردازی ها درباره خودم وجود داشت.

به تدریج از این تصویر خارج شدم. ذهن ، تربیت ، اصول ، توانایی انجام ، فکر کردن ، خلق کردن را بازیابی کردم. از درون قوی تر شدم و اعتماد به نفس بیشتری پیدا کردم. من هرگز اجازه نمی دهم این اتفاق برای من بیفتد. همیشه می توانم کارهای بیشتر و بهتری انجام دهم. من سعی می کنم توسعه خود را متوقف نکنم. آرام باشید ، بهبود یابید ، شادی کنید و زندگی کنید. و من خیلی خوب بودم ، فقط احساس بهتری داشتم. سپس به خودم برگشتم و متوجه شدم که به طور کلی ، همه چیز در زندگی من فوق العاده است. و هرچه راحت تر با خودم و پول رفتار کنم ، زندگی برایم راحت تر و آسان تر می شود. وقتی این استرس غیر ضروری از بین می رود.

وقتی به خودم فشار آوردم به یاد آوردم - نه تنها همه چیز از دست من خارج می شود ، بلکه همه چیز از جمله پول فرار می کند.

اگر جرات می کنید روی تصویر ترسناک خود نقاشی کنید و خیال پردازی کنید ، در مورد تجربه خود برای من بنویسید ، بسیار جالب.

جایزه

اضطراب من ، که با هزینه و خواسته ها همراه است. راهی برای برخورد با او پیدا کردم.

او دو ستون را روی یک ورق کاغذ ردیابی کرد. در سمت چپ ، تمام مخارج و هزینه های ماه گذشته خود را ، از جمله ، فقط برای چیزهای کوچک - قهوه ، آب نوشتم.

در ستون بعدی درآمد از منابع مختلف را نوشتم.

من مقایسه کردم و متوجه شدم که درآمد بیشتری وجود دارد. Fuh ، در حال حاضر آسان تر است.

بعلاوه: هزینه های اجباری و ضروری ماه آینده را نوشتم - خانه ، آب و برق ، اینترنت ، آب ، غذا و غیره. (می توانید لیست خود را داشته باشید.)

در اینجا نیز ، اضطراب کمتر شده است - به هر حال ، من همیشه می توانم چنین مبلغی را حتی با وضعیت بسیار ضعیف کسب کنم.

سپس برنامه ریزی هزینه های اضافی: به عنوان مثال ، من واقعاً می خواستم برای خودم trx بخرم - این یک شبیه ساز ورزشی است ، اما همیشه آن را به تعویق می انداختم. می خواستم جایی بروم یا چیزی بخرم ؛ دوره های آموزشی را به تعویق انداختم. فکر می کردم نمی توانم پول بدهم. با این حال ، با حساب کردن هزینه های ماه گذشته ، متوجه شدم که می توانم کمتر به کافه ها بروم ، بیشتر در خانه غذا بخورم. به عنوان مثال ، منهای 4 شام در کافه در هر ماه = شبیه ساز ، سفر. و غیره.

یعنی هزینه هایی را برنامه ریزی کرده ام که مدتهاست آنها را به ماههای آینده موکول کرده ام. آنچه من واقعاً می خواهم این است که بتوانم هزینه آن را بپردازم. به سادگی با توزیع صحیح بودجه. همچنین برنامه هایی برای تلفن وجود دارد که به ثبت هزینه ها و درآمد کمک می کند.

در طول دوره تحقیق در مورد این موضوع ، من به باورهای قدیمی و غیر ضروری خود پی بردم ، آنها را عملی کردم و باورهای جدیدی را جایگزین آنها کردم. با ترس هایم روبرو شدم و احساساتم را با حمایت یک روان درمانگر زندگی کردم. ورزش به من کمک کرد تا اضطراب و تنش را کاهش دهم ، نگرش خود را نسبت به پول تغییر دهم و کمی شادتر و آزادتر شوم.

توصیه شده: