چرا مردم به بازی های روانی نیاز دارند؟

فهرست مطالب:

تصویری: چرا مردم به بازی های روانی نیاز دارند؟

تصویری: چرا مردم به بازی های روانی نیاز دارند؟
تصویری: اعتیاد شدید پسر ۱۵ ساله به بازیهای کامپیوتری #Game Addiction 2024, آوریل
چرا مردم به بازی های روانی نیاز دارند؟
چرا مردم به بازی های روانی نیاز دارند؟
Anonim

برخلاف بازیها به معنای سنتی ، که برای سرگرمی و سرگرمی شرکت کنندگان طراحی شده است ، بازیهای روانشناختی عمدتا احساسات منفی را تحریک می کنند: عصبانیت ، ناامیدی ، غم ، خشم ، تحریک.

برخلاف استراتژی های دستکاری آگاهانه (هنگامی که من نقشی را ایفا می کنم ، به دنبال بدست آوردن منفعی که برایم شناخته شده است) ، بازی های روانی خارج از آگاهی انجام می شود.

بازی ساختار واضحی دارد ، جایی برای خودانگیختگی وجود ندارد. در زیر میکروسکوپ خیالی ، می توانید دنباله خاصی از فعل و انفعالات را مشاهده کنید که منجر به پایان قابل پیش بینی می شود.

بازی روانی نقطه مقابل نزدیکی احساسی است.

بنابراین چرا مردم به جای بیان علنی نیازها و احساسات خود ، بازی های روانی انجام می دهند؟ با توجه به ماهیت ناخودآگاه بازی ، س “ال "چرا؟" بیشتر به روان انسان پیچیده مربوط می شود ، که با توسل به چنین اشکال پیچیده رفتاری ، اهداف خود را به وضوح دنبال می کند.

بیایید برای مثال یک زن و شوهر را در نظر بگیریم: ایوان و ماریا بیش از یک سال است که با هم رابطه دارند ، اما هنوز با هم زندگی نکرده اند. ایوان دائماً در تلاش است تا دختر را به خیانت محکوم کند ، می تواند نیمه شب با او تماس بگیرد تا بررسی کند که آیا او در خانه است. او فوراً تماس بی پاسخ را تأیید ترس هایش می داند. خسته از ادعاهای بی اساس مداوم و تلاش برای دستگیری او ، ماریا آماده قطع رابطه است.

در این جفت ، دعوا بر اساس حسادت بارها و بارها رخ می دهد و طبق سناریوی یکسان انجام می شود. در سطح سطحی و اجتماعی ، ایوان به "اشتباه" خاصی از مریم اشاره می کند و رضایت می خواهد ، و او توجیه می شود. در سطح عمیق و روانشناختی ، آنها پیامهای پنهانی را مبادله می کنند که نشان دهنده اعتقادات آنها در مورد خودشان ، درباره دیگران و به طور کلی جهان است.

سطح اجتماعی ارتباطات:

و - "مدت زیادی است که به تلفن جواب نمی دهید ، چرا این اتفاق دوباره می افتد؟ با کی بودی؟"

م - "من در کلاس بودم و صدا را برای این مدت خاموش کردم. تو دلیلی نداری که به من شک کنی"

سطح روانشناسی:

و - "بله ، من گرفتار شدم. من می دانم که به هیچ کس نمی توان اعتماد کرد ، و شما نیز نمی توانید"

م - "همه مردان ظالم هستند"

در تعامل با بازی ، سطح روانشناختی از اهمیت بالایی برخوردار است ، این اوست که تعیین کننده بعدی "بازی" را تعیین می کند. یکی دیگر از عناصر اساسی بازی تغییر ، تغییر نقش ها است.

اگر در ابتدا ایوان به عنوان یک مهاجم (متجاوز) عمل می کند و ماریا به عنوان یک مدافع (قربانی) عمل می کند ، پس از مدتی ، پس از انزجار و خسته شدن از ظلم و ستم مرد جوان ، دختر می تواند با عصبانیت در را بکوبد و برود. بنابراین ، آنها نقش خود را عوض می کنند ، و ایوان ، در موقعیت قربانی ، ناله می کند که "او نیز مرا ترک کرد ، می دانستم که اعتماد با خطر همراه است".

علاوه بر این ، بازیکنان می توانند سردرگمی و خجالت را تجربه کنند ، سعی کنند بفهمند که چه بوده است و چرا این اتفاق بارها و بارها برای آنها رخ می دهد ، و در نهایت همه به شکل احساسات ناخوشایند اما آشنا - ناامیدی ، عصبانیت ، غم و اندوه یا افسردگی.

اریک برن دنباله ای از فعل و انفعالات در یک بازی روانی را در قالب یک فرمول توصیف کرد:

قلاب + نیش = واکنش og تغییر حالت → خجالت → بازپرداخت

برد بازیکنان چقدر است؟

و با این وجود ، نتیجه مثبت بازی روانی چیست ، چرا روان انسان همه اینها را آغاز می کند؟

این بازی "باعث" احساس ناخوشایند اما آشنا می شود. کلمه کلیدی در اینجا آشنا ، دردناک آشنا است. بنابراین ، بازی به ارتباطات قابلیت پیش بینی می دهد. همه ما به ساختار نیاز داریم. قبل از ایجاد ساختار در زندگی و سرگرمی خود ، ساختار را به احساسات ، افکار ، اعتقادات خود می دهیم. ما "سیاه" را از "سفید" جدا می کنیم ، هرج و مرج این جهان را به حداقل می رسانیم. روان برای ایجاد تعادل ، هموستاز تلاش می کند و بازی ها با این عملکرد عالی کار می کنند.

بازی که در کودکی ما ریشه دوانده است ، روابط ما را با بزرگسالان قابل توجه بازتولید می کند و در نتیجه به ما احساس ثبات و امنیت می دهد. با از دست دادن الگوهای آشنا ، به نظر می رسد روان به دنبال راه حلی برای وضعیت مشکل ساز کودک است. اما این قطعاً یک توهم است.

بیایید مزایای اضافی بازی را برای ایوان تجزیه و تحلیل کنیم:

  • این بازی ثبات درون روانی را حفظ می کند و به ایوان اجازه می دهد از تجربیات دردناک دوران کودکی خلاصه کند. کاملاً محتمل است که با مراجعه به آنها ، احساس رها شده ، تنهایی ، بی مهری را داشته باشد ، همانطور که در خانواده والدین خود احساس می کرد.
  • این بازی به ایوان اجازه می دهد تا حدی از واقعیت و همچنین صمیمیت واقعی فرار کند. به طور متناقض ، نزدیکی احساسی ممکن است اضطراب را بیدار کند ، که کنار آمدن با او دشوار است.
  • بازی منبع قدرتمندی برای به اصطلاح سکته مغزی ، هرچند منفی است. در سطح ناخودآگاه ، ایوان احساس می کند که از طرف دوست دخترش مورد توجه قرار می گیرد. شاید ، در دوران کودکی ، او فاقد "نوازش" مثبت بود ، بنابراین اکنون می تواند با خیال راحت بگوید "اما حداقل من خیلی قابل توجه هستم". این یک عامل بسیار مهم است ، زیرا برای حفظ تعادل روانی ، همه ما به توجه دیگران احتیاج داریم.
  • این بازی "تم" ایوان را برای ارتباط با دوست دخترش فراهم می کند. آنها اغلب دعوا می کنند ، احساسات از مقیاس خارج می شوند ، سپس یک آشتی موقت وجود دارد. نوسان احساسی توهم رابطه شبه صمیمی را ایجاد می کند.
  • این بازی همچنین مطالبی را برای مذاکره در شرکت مردان در اختیار ایوان قرار می دهد. او ممکن است شکایت کند که "نمی توان به این زنان اعتماد کرد ، فقط گوش کنید …" ؛
  • بازی موقعیت ایوان را در زندگی تأیید می کند - "چیزی در مورد من اشتباه است ، من شایسته عشق نیستم"؛ به احتمال زیاد ، او بازی مورد علاقه خود را نه تنها با ماریا انجام می دهد.
  • مزایای بازی های روانی از نظر بقای انسان به عنوان یک گونه ، تربیت مقاومت در برابر استرس است. هر بار که ایوان بازی را به پایان می رساند ، ناامیدی و سرخوردگی عادی دردناک را تجربه می کند ، این توسط بدن به عنوان ریز استرس تلقی می شود و هرچه تعداد آنها بیشتر باشد ، ایمنی بیشتری در برابر ناراحتی های احساسی وجود دارد.

و با این وجود ، با وجود مزایای فراوان ، بازیهای روانشناختی را به سختی می توان "انتخاب" موفق روان نامید. بازی ها مجموعه رفتار ما را محدود می کنند و ما را از خود و دیگران بیگانه می کنند.

در صورت تمایل ، امکان تعویض دلپذیرتر بازی ها وجود دارد. اولین قدم در این مسیر آگاهی از الگوهای بازی خود است.

توصیه شده: