2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
یک روز عصر ، در پایان روز کاری ، دانش آموز کلاس یازدهم به دفتر من آمد ، در حالی که من در یک مدرسه خصوصی عمومی به عنوان روانشناس مشغول به کار بودم. با پذیرش دعوت من برای گذراندن ، بازدید کننده من ، بگذارید او را آندری صدا کنیم ، روبرویم نشست و گفتگویی را آغاز کرد ، اصل آن این بود که فردا در یک مسابقه کیوکوشینکای شرکت می کرد و آیا این مسابقات را برنده بود یا نه ، بستگی به این دارد که روز دوشنبه به مدرسه بیاید (آیا لباس سفید خواهد بود یا مشکی را بر تن خواهد کرد).
بعد از اینکه پرسیدم دلیل واقعی وی چیست (بالاخره ، واضح بود که یک دانش آموز دبیرستانی فقط برای اطلاع از اینکه چه چیزی در انتخاب کت و شلوار در روز دوشنبه تأثیر می گذارد ، به روانشناس نمی رود) ، او پرسید: "آیا آیا ممکن است با کمک هرگونه روانگردان بتوانم برنده این مسابقات شوم یا شانس برنده شدن را افزایش دهم؟ " با دریافت پاسخ مثبت ، او به من گفت که مسابقه کجا و چه زمانی برگزار می شود.
در زمان مقرر من در سالن بدنسازی بودم ، جایی که اولین دعوا در حال انجام بود ، آندره قبلاً در دوگی بود و مشغول گرم کردن بود. وقتی به من نزدیک شد ، از او خواستم به کسانی که با آنها می جنگد نشان دهد. اولین رقیب آندری ، از نظر ظاهر ، ماندگارتر بود ، اما با نگاهی به نحوه راه رفتن او ، تصور کردم که "پاشنه آشیل" او کبد است ، و بنابراین به آندری توصیه کردم که در اولین دقایق مبارزه بهترین عملکرد خود را ارائه دهد ، برای تمرکز بر یک ضربه و از او خواست این ضربه را ببیند ، که انجام شد. سپس ، "سفری به نهر کوه" انجام دادیم. آندری در مورد آنچه در حال رخ دادن بود به شرح زیر اظهار داشت: "من جریان کوهی قدرتمندی را می بینم ، در حال جوشیدن است و اگر مانعی در سر راه آن قرار گیرد ، این جریان آن را خرد می کند. با نزدیک شدن ، تمام قدرت و قدرت آن را احساس می کنم ، احساس تحسین می کنم ، این انرژی را احساس می کنم … "سپس از آندری خواسته شد که خودش این جریان شود ، با آن ادغام شود ، که او این کار را کرد (بدن او متراکم تر شد ، مانند یک فنر فشرده) در آن لحظه ، جفت بعدی اعلام شد و آندری روی تاتامی قدم گذاشت … همراه با ضربات گونگ ، کرونومتر را روشن کردم و بعد از 45 ثانیه آن را خاموش کردم ، زیرا مبارزه به پایان رسید (آندری لگد حریف خود را زد در کبد و پیروزی زودهنگام به دست آورد).
صبح دوشنبه ، آندری با کت و شلوار سفید به دفتر من آمد و گفت که دعوای دوم ، که من خوش شانس نبودم ، زیرا از مشاوره ای برخوردار بودم ، او را نیز برد. سپس ، با تشکر از او برای کار انجام شده ، گفت که اولین رقیبش ، با ورود به رختکن ، عبارت زیر را برای او پرتاب کرد: "بله ، شما خوش شانس بودید که من به طور تصادفی وارد کبد شدم …". از آندری پرسیدم که در این مورد چه فکر می کند و او ، پس از اندکی فکر کردن ، گفت که هنگام آماده شدن برای مبارزه ، این ضربه پیروزمندانه را آنقدر واضح دید که حتی آن را در سطح فیزیکی احساس کرد ، و هنگامی که مبارزه به پایان رسید ، آن را پذیرفت. به عنوان مقرر و در پایان ملاقات ما ، او یک عبارت فوق العاده گفت: "اکنون متوجه منظور شما شدم وقتی می گفتید تصادفات تصادفی نیستند و برخی تصور می کنند تصادف است ، برای دیگران این نتیجه طبیعی کار آنهاست”…
توصیه شده:
چه چیزی مانع از مراجعه به روانشناس می شود؟ - مشاوره روانشناسی - روانشناسی
برخی از افراد "می خواهند" برای مشاوره با روان درمانگر ثبت نام کنند ، اما نیاز به اثبات نتایج روان درمانی دارند یا نمی دانند در صورت عدم نتیجه گیری چه اتفاقی می افتد. بنابراین ، من با مقاومت افرادی که فقط فکر می کنند آیا باید برای مشاوره بیایند کار نمی کنم و هرگز نخواهم کرد.
روانشناسی به عنوان یک نام جهانی (یادداشت های غیرمردم)
نویسنده: گالینا کلپاکووا صبح امروز پسر نوجوان من س interestingال جالبی پرسید: "چرا در این کشور فقط متخصصان می توانند نظر خود را بیان کنند؟" معلوم می شود که در رادیو می گویند نمرات نشانگر دانش نیستند. فقط در حال حاضر نه فقط توسط دانش آموزان یا والدین ، بلکه توسط روانشناسان محترم گفته شده است … در واقع ، چرا فقط افرادی که خود را متخصص می دانند باید در مورد چیزی بحث کنند؟ همه ما مصرف کننده خدمات مختلف - آموزشی ، پزشکی ، روانشناختی و سایر خدمات هستیم.
فیلم جالب. چگونه یک تکنیک روانشناسی به طور تصادفی متولد شد
چندی پیش من خودم را در یک کلاس استاد رایگان در یک مدرسه فیلم خصوصی دیدم. حدود سی نفر در سنین و جنس های مختلف بودند. آنها تقریباً دو ساعت منتظر استاد ماندند ، سپس یک خانم کارگردان جوان مصمم ظاهر شد ، اعلام کرد که سینما یک فرایند جمعی است و از ما دعوت کرد تا خود را معرفی کنیم ، درباره خودمان بگوییم و اینکه چگونه به اینجا رسیدیم.
چرا روان درمانی و رشد شخصی یکی نیستند و یکسان نیستند؟
تفاوت اول و دوم چیست؟ به عبارت دیگر: اگر می خواهید ثروتمند و موفق شوید ، به روان درمانی نروید. یک جمله قاطع ، اینطور نیست؟ اما این تا حدی درست است. چرا اینطور است؟ رشد شخصی - از کلمه رشد ، شامل کسب برخی از ویژگی ها برای دستیابی به کارآیی است.
یک بار در تابستان یا Krymsk (یادداشت های یک روانشناس)
24 روز از وقوع فاجعه در شهر کریمسک می گذرد که جان صدها نفر را گرفت و در عرض چند ساعت بنیان های اخلاقی جهانی بشر ، دیدگاه های سیاسی ، مدنی و اعتقادات را واژگون کرد. صبح 31 ژوئیه 2012 ، با یک زن ملاقات کردم (از این پس من او را ورا خواهم نامید) ، که گفت پیامدهای سیل برای او محدود به از دست دادن ارزشهای مادی و واقعیت نیست که در تمام اوقات فراغت مجبور به کار خستگی ناپذیر زباله ها ، تمیز کردن و خشک کردن دیوارها ، آستانه نهادهای اداری محلی برای روزها شد.