2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
همانطور که اغلب در زندگی ما اتفاق می افتد ، شخصی که بهترین ، مهمترین و دوست داشتنی تلقی می شد ، در نهایت ما را نابود می کند. این به یکباره اتفاق نمی افتد ، این روند به روش های پیچیده و نامفهوم پیش می رود. و یک روز به نقطه بی بازگشت منتهی می شود ، هنگامی که مجبور می شویم اعتراف کنیم: "بله ، من متحمل شکست شده ام."
و حتی بدتر ، هنگامی که شخصی نزدیک به او ، همانطور که به نظر می رسید ، آتش را برای کشتن باز می کند. با رفتار ، بی تفاوتی ، بی توجهی و گاهی جهل مستقیم آنها. چرا چنین دگردیسی هایی رخ می دهد ، چه ماده ای افراد را تغییر می دهد و به آنها اجازه نمی دهد در زندگی بیشتر با هم پیش بروند؟ در واقع ، در این شرایط ، هر دو شریک درگیر هستند.
آنها می گویند کلمات زیبا هیچ معنایی ندارند. منظور آنها مانند هر چیزی است که در حفره های روح به خاطر سپرده می شود. و این واقعیت که آن را از بین می برد نمی تواند به یک مثبت تبدیل شود ، نمی توان داستانی با پایان خوش ارائه کرد.
و بسیاری شکست داوطلبانه را از طرف شریک خود می پذیرند. این درجه ای از این اختراع ، برنامه ریزی شده و به یک عشق مطلق ارتقا یافته است. و تعداد کمی می توانند احساسات مولد و غیرمولد خود را به اشتراک بگذارند. زیرا ملاکی که می توان با آن حقیقت انگیزه ها ، درستی افکار ، "خوبی" احساسات را تعیین کرد کجاست؟
عشق ما را در قلب خود می زند ، اما می تواند نابود کند. و همه مختارند آنچه را که برای او مفیدتر و مفیدتر است انتخاب کنند: کنار کشیدن ، اجتناب ، تلاش برای آرامش ، یا هنوز هم زندگی کامل را. با تمام ریه های خود نفس بکشید ، بالهای خود را باز کنید ، که قبلاً توسط کسی بریده شده است …
ناخودآگاه ، ما چنین احساسات مخرب شکسپیری را وارد زندگی خود می کنیم. علاوه بر این ، ما با تمام توان برای آنها تلاش می کنیم ، زیرا معتقدیم آنها نماد کامل بودن زندگی هستند. یا شاید این باشد: "بگذار غم شود ، اما چگونه می توان بدون عشق در جهان زندگی کرد؟"
بسیاری از زنان در مشاوره در مورد این موضوع صحبت می کنند: "حالا من چه کار کنم - تنها باشم؟ من می خواهم ازدواج کنم. من سی ساله هستم ، به رابطه جنسی مداوم ، به فرزند نیاز دارم." و سپس آنها همه چیز را از جمله خودشان از دست می دهند و شروع به جمع آوری قطعات خود می کنند ، که پس از آتش عشق پراکنده شده اند … برای شکست.
توصیه شده:
شکست درمان و شکست درمان
همه ما گاهی از نظر شخصی و حرفه ای شکست می خوریم. به همین ترتیب ، روانکاوان در کار شکست می خورند. این امر در مورد اشکال کار گروهی و مشاوره های شخصی صدق می کند. شایسته است این واقعیت را بپذیریم که هیچ روش صددرصد موثر روان درمانی و تحلیلگران کاملاً م thereثر وجود ندارد.
من عشق می خواهم - من از عشق فرار می کنم
هر کاری را که یک شخص انجام می دهد برای دوست داشتن او انجام می دهد. از همان دوران کودکی شروع می شود. برای توسعه طبیعی ، فرد باید با موفقیت دو فرایند مهم را طی کند - ادغام و جداسازی [1]. با ظاهر شدن در جهان ، یک فرد کوچک کاملاً بی دفاع است ، به عنوان مثال بدون برقراری محبت با مادرش ، او زنده نخواهد ماند.
عشق درد نیست ، یا اینکه چرا ما از عشق بیمار هستیم. و نحوه درمان
والدینی که با درد در روح خود زندگی می کنند ، فقط درد را به فرزند خود منتقل می کنند. اما کودکان آن را به عنوان عشق درک می کنند. و از آن لحظه به بعد ، درد و عشق در آنها یکسان خواهد بود. مردان و زنان بالغ چنین والدینی شریکی را برای خود انتخاب می کنند که بتواند به آنها آسیب برساند ، زیرا در غیر این صورت آنها احساس عشق نمی کنند.
NARCISSUS در عشق یا ازدواج برای عشق نمی تواند هیچ پادشاهی باشد. قسمت 2
در اتحاد با شریکی که دارای مشکلات خودشیفته است ، افسانه مشترکی برای هر دو شریک وجود دارد در مورد وجود همزیستی مطلق ، ایده آل و بدون ابر. ناتوانی در درک این افسانه عامل تجربیات دردناک می شود: افسردگی ، مالیخولیا ، عصبانیت ، الکلیسم. چگونه می توانید تشخیص دهید که رابطه عشقی شما سالم است یا خودشیفته؟ یک نشانه مطمئن از یک رابطه واقعاً خودشیفته ، توهم ادغام است ، یعنی خیالی که ما یک بار برای همیشه یکی هستیم یا باید بشویم.
انواع عشق و تفاوت آنها: اشتیاق ، عاشق شدن ، اعتیاد به عشق ، عشق مطلق و بالغ
عشق … واژه ای آشنا از کودکی. همه می فهمند که وقتی شما را دوست دارند ، این خوب است ، اما وقتی از محرومیت محروم می شوید ، این بد است. فقط هرکس به روش خود آن را درک می کند. غالباً این کلمه برای اشاره به چیزی استفاده می شود که معلوم می شود نه کاملاً عاشق است و نه اصلا دوست ندارد.