پیله

تصویری: پیله

تصویری: پیله
تصویری: شانس شیری - پیله (ویدئوی رسمی) 2024, آوریل
پیله
پیله
Anonim

او در پیله زندگی می کرد. او تا آنجا که به خاطر می آورد چنین زندگی کرد. دنیای دنجی بود. شما می توانید در مورد چیزهایی که می خواهید فکر کنید و خود را در شرایط غیرمعمول مختلف تصور کنید ، و هیچ کس از آن مطلع نخواهد بود. او "بادبان های قرمز مایل به قرمز" اثر A. Green را دوست داشت. گاهی اوقات خود را در جای اسول تصور می کرد ، فقط شاهزاده او متفاوت بود ، برخلاف دیگران.

اما گاهی مجبور بودم با واقعیت روبرو شوم. و این دنیایی کاملاً متفاوت ، خصمانه ، خطرناک و ترسناک بود. او آنقدرها نمی ترسد او خود را از ترس منع کرد ، فقط بدنش به طور عادی منقبض می شد. او به خودش اجازه داد تا آرام شود ، حمام گرم با کف معطر گرفت ، دستانش را روی بدنش کشید ، تنش را از بین برد و با عرق شیرین به خواب رفت. سپس او خوابهای صورتی دید ، که به سرعت فراموش شد و احساس چیزی گرم و دلپذیر را به جا گذاشت.

او با دقت به دانشگاه رفت ، دوست داشت درس بخواند. دوره ، دیپلم ، همیشه عالی. و اکنون ، همه چیز تمام شده بود ، عدم قطعیت تماس های جدید اضطراب را افزایش داد. در تابستان امسال تنش به حداکثر رسیده است. همه چیز او را عصبانی کرد ، به ویژه توصیه های بیهوده مادرش.

یکبار او را پوشانده بودند. او در قطار بود. چیزی در شانه او چاقو خورد و ناگهان به نظرش رسید که یک سوزن از بدنش بیرون زده است. غیرممکن بود ، اما موج خفه کننده ای بالا رفت ، فکر مرگ به وضوح در سرم بوجود آمد ، پاهایم دیگر متوقف شدند. او به معنای واقعی کلمه از ماشین در ایستگاه افتاد ، خوشبختانه یک نیمکت در این نزدیکی بود ، که روی آن خسته ، لرزان ، افسرده ، درمانده روی زمین نشست. هوای کافی وجود نداشت ، عرق پیشانی او را پوشانده بود. به تدریج به خود آمد ، اما مدتی از ترس تکرار نشسته بود. پیله تنگ شد ، دیگر نمی توانست محافظت کند.

می بندیم چون احساس امنیت نمی کنیم. این امر زمانی اتفاق می افتد که نزدیکی احساسی وجود ندارد ، حتی در سنین حساس. احساسات کودک پاسخی نمی یابد و نتیجه می گیرد که من مهم نیستم ، قابل توجه نیستم و احساس ناامنی بوجود می آید. او فضایی برای خود می آورد تا از ترس مخفی خود پنهان شود ،

از اراده و قدرت محروم است. پیله ، این واکنش خروج است. به شکل دیگری اتفاق می افتد. ترس شما را مجبور به حمله می کند و سپس می توانید در واکنش به یک عبارت بیگناه واکنش خشونت آمیزی نشان دهید. این چیزی است که

نقطه مقابل پیله ، پرخاشگری مکانیسم هایی که از روان محافظت می کنند بسیار متغیر هستند. درد غیرقابل تحمل می تواند بر شما غلبه کند. سرزندگی یا توانایی زنده ماندن آنها را شامل می شود ، که به شما امکان می دهد از اضافه بار منفی جان سالم به در ببرید. شخص برای پوشش می دوید ، زیرا از خود دفاع می کند ، بنابراین زنده ماندن راحت تر است. پیله یک حالت ثابت ، منجمد است که در آن واقعیت با توهم جایگزین می شود. آنها از سرما به آنجا می گریزند و از مادر انتقاد می کنند ، کسی که اعتراضات را تحمل نمی کند و هرگز تحسین نمی کند ، حتی از درون سوء تفاهم می کند ، از طرد شدن.

اما ، تمایل به پنهان شدن از احساسات خود ، که فقط در حالت بالغ غیرقابل تحمل به نظر می رسد ، منجر به اعتیاد انواع مختلف ، به روابط عجیب و غریب می شود ، که بیرون آمدن از آنها آسان نیست. این هم یک پیله است. آنجا تاریک است هوشیاری به یک چراغ قوه کوچک تبدیل می شود. او یک فضای باریک را در مقابل خود برجسته می کند - یک دیوار ، تاریک و یکپارچه ، و به نظر می رسد هیچ راهی برای خروج وجود ندارد. از سر ناامیدی ، می توانید سعی کنید آن را شکست دهید ، و هیچ اتفاقی نمی افتد.

بیرون آمدن از پیله به معنای تغییر مقیاس مشکل ، یافتن نقطه ای است که همه چیز از آن اشتباه رفته است ، این نقطه درد ، و فرار از آن ، درد ، برای نجات ضروری بود. طبیعت همه موجودات زنده به این ترتیب است و روان انسان به دنبال فرصتی است تا به ساده ترین شکل از آن در برابر مشکلات محافظت کند و سپس دوباره تکرار می شود ، زیرا یک بار کار می کرد. فقط در حال حاضر ، تکرار شرایط جدید را در نظر نمی گیرد و اکنون مانع می شود ، کلیشه های گذشته را به دام می اندازد و به سناریوی شخصی او تبدیل می شود. این از هوشیاری عبور می کند ، در حال حاضر ، شانه ها کمی بیشتر بالا آمده اند ، دست ها به دنبال ابزار معمول هستند ، صدا می لرزد ، تنفس کم عمق است. مکانیسم باستانی مغز خزندگان هوشمند نیست ، فقط کار می کند. دفاع تبدیل به زندان می شود.

شما نمی توانید یک زائر شاد باشید ، این خلاف طبیعت است.برای بیرون آمدن

لازم است تمرکز توجه را تغییر دهید ، غالب را تغییر دهید. شما باید قدرتی را برای تشخیص پرواز و نامگذاری احساساتی که با آن همراه بود ، پیدا کنید. شما باید تصویری از جایی که همه چیز شروع شد و به کجا منجر شد را ببینید. سفر فکری در زمان به شما امکان می دهد واقعیت گذشته را ببینید ، یک چشم انداز آینده ، که امکانات انتخاب در زمان حال را به هم متصل می کند. پشت همه اینها همان س eternalالات ابدی نهفته است: من ، کی؟ آیا من لیاقت دارم؟ آیا من به من نیاز دارم؟ یافتن منبع بسیار مهم است - چیزی که می توانید بر آن تکیه کنید ، همیشه وجود دارد ، حتی اگر فوراً قابل مشاهده نباشد. ترس های همه جانبه ناگهان فقط سایه های گذشته هستند. کودک از کاری که انجام می دهد لذت می برد. همین امر در مورد بزرگسالان اتفاق می افتد اگر هنگام انجام کاری به حرف خود گوش دهد. در درمان ، مراجعه کننده ممکن است برای اولین بار بدون ترک دنیا ، در یک پیله ، یک رابطه امن را تجربه کند. این جوانه های ترسناک اعتماد باعث می شود پوسته چندان قوی نباشد ، این بوی جذاب آزادی را در شما احساس می کند. یک پیروزی کوچک عزت نفس زیادی به ارمغان می آورد و یک انتخاب ظاهر می شود.

پیله محافظت می کند و همزمان مهار می شود. ما به آن عادت می کنیم و متوجه نمی شویم تا تنگ شود ، در حالی که امنیت و ثبات آن از توسعه مهمتر است ، در حالی که خواسته ها را می توان در محدوده آن برآورده کرد ، در حالی که راحتی گرم آن ترس رو به رشد را مهار می کند. از احساسات واقعی و همچنین از شادی محافظت می کند. گاهی اوقات عادت بیش از حد قوی به نظر می رسد و کل زندگی در یک فضای محدود سپری می شود. ما به سادگی پاسخهای ساده جنگ و گریز را درک کرده ایم ، اما چگونه می توانیم تعادل آزادی و امنیت را پیدا کنیم؟ به احساسات خود اعتماد کنید ، حتی اگر از کودکی به شما آموخته بودند که باید "درست" عمل کنید ، و همه چیز دیگر مهم نیست. آنها همیشه به شما می گویند که چیزی اشتباه است. شما نمی توانید زمان را تغییر دهید ، اما اکنون می توانید متفاوت شوید. ما دفاعی می سازیم و می توانیم از آنها خارج شویم ، زیرا دیگر به آنها نیازی نیست. فراموش نکنید که در طبیعت یک پیله وجود دارد ، فقط یک مرحله میانی توسعه است.

از پیله بیرون بیایید … کاترپیلار برای ادامه حرکت طبیعی خود به پروانه تبدیل می شود و جهان را زیبا می کند و به تنوع پر جنب و جوش آن کمک می کند.

توصیه شده: