روانشناسی به عنوان یک نام جهانی (یادداشت های غیرمردم)

فهرست مطالب:

تصویری: روانشناسی به عنوان یک نام جهانی (یادداشت های غیرمردم)

تصویری: روانشناسی به عنوان یک نام جهانی (یادداشت های غیرمردم)
تصویری: RASME ZENDAGI 21 06 2016 رسم زندگی روانشناسی اجتماعی WMV V9 2024, آوریل
روانشناسی به عنوان یک نام جهانی (یادداشت های غیرمردم)
روانشناسی به عنوان یک نام جهانی (یادداشت های غیرمردم)
Anonim

نویسنده: گالینا کلپاکووا

صبح امروز پسر نوجوان من س interestingال جالبی پرسید: "چرا در این کشور فقط متخصصان می توانند نظر خود را بیان کنند؟" معلوم می شود که در رادیو می گویند نمرات نشانگر دانش نیستند. فقط در حال حاضر نه فقط توسط دانش آموزان یا والدین ، بلکه توسط روانشناسان محترم گفته شده است …

در واقع ، چرا فقط افرادی که خود را متخصص می دانند باید در مورد چیزی بحث کنند؟ همه ما مصرف کننده خدمات مختلف - آموزشی ، پزشکی ، روانشناختی و سایر خدمات هستیم. فقط در حال حاضر همیشه درک پیچیدگی ها و تفاوت های برخی از دیگران ممکن نیست.

روانشناسی ناگزیر وارد زندگی ما می شود. روانشناس بودن مد است ، مشورت با متخصصان شیک است ، مد روز است که کودکان را در معرض رشد اولیه قرار دهیم تا آنها جامع و هماهنگ توسعه یافته باشند. در واقع ، ما دیگر نمی توانیم بدون این دانش انجام دهیم ، و همانطور که می دانید هرکسی که در جریان نیست ، ضرر می کند.

روشهای مدرن روانشناسی از غرب به ما رسید ، اگر دوران اتحاد جماهیر شوروی ، فروید ، یونگ را به خاطر دارید - ما فقط نامها را می دانستیم ، اما کاربرد عملی آن در فیلمهایی نشان داده شد که قهرمانان ساعت ها نزد روانکاوها می آمدند و می گفتند و می گفتند ، ، گفت. مشکلات آنها غیرقابل درک بود ، معلوم نبود که چرا مردم پول می دهند تا به سادگی به آنها گوش دهند. بله ، برای ما کمی وحشی بود ، زیرا ما دوستان داشتیم ، شما همیشه می توانید ملاقات کنید ، با یک لیوان چای بنشینید - لذت ببرید و غصه بخورید. و در زمان اتحاد جماهیر شوروی ، روانشناسی به عنوان یک علم به طور گسترده ای از تشخیص حرفه ای ، جهت گیری استفاده می کرد ، یعنی در زمینه تعیین تخصص یک عملکرد کمکی را انجام می داد. در مورد موارد دشوار افسردگی ، روان درمانگران - افرادی که دارای تحصیلات پزشکی هستند - در این امر مشارکت داشتند. من از رواندرمانگران V. Levy را به خوبی به خاطر دارم ، کتابهای زندگی ، نه خشک ، نه دانشگاهی. هر کتاب شامل ترکیبی از نظریه و عمل است و مانند داستان خوانده می شود.

در دوران شوروی ، تخصص "روانشناسی" در سه دانشگاه کشور بود. در دانشگاه دولتی مسکو ، دانشگاه دولتی لنینگراد و در دانشکده زیست شناسی در ساراتوف. کمی برای چنین کشوری. اکنون مقایسه کنید - در هر دانشگاه و حتی کالج. در آن زمان ، معلمان گران قیمت بودند - متخصص کاملاً در روانشناسی مهارت داشت ، زیرا او نه تنها به ارائه خدمات (مانند اکنون) ، بلکه به آموزش نیز نیاز داشت. او باید روانشناسی را با تعریف بداند.

آیا در آن زمان روانشناس خصوصی وجود داشت؟ احتمالاً وجود داشته اند. اما به آنها احتیاج خاصی نداشت. به هر حال ، هیچ ترسی از دست دادن شغل یا پیدا نکردن آن وجود نداشت. دولت این را ارائه کرد. معلمان از کودکان مراقبت می کردند ، نیازی به کشاندن آنها در مراکز توسعه نبود. به طور کلی ، روانشناسی مورد نیاز بود ، اما نه به مقدار فعلی.

و سپس دهه 90 پرشور فرا رسید. این زمان را به یاد می آورم و به یاد می آورم که مردم با وجود همه چیز به یکدیگر کمک می کردند. اما به نوعی تجدید روحانی نیاز بود ، زیرا ایدئولوژی شوروی کنار گذاشته شد (و چیزی شبیه به دین بود) ، و بورژوایی هنوز ریشه نداده بود. تحصیلات دریافتی در مدرسه و دانشگاه به جایی نرسید ، واضح بود که سیستم بورژوایی یک "مرد به یک گرگ" است ، بیش از حد شرم آور نیست و به طور کلی ، اصلی ترین چیز زنده ماندن است. همانطور که اکنون می گویند ، "درخواست" برای توسعه معنوی ، راه خود و غیره ظاهر شد. در آن زمان ، هر دو فرقه مذهبی غربی ، مانند ساینتولوژی ، هار کریشناس و فرقه های داخلی که از ارتدوکس به عنوان اساس جنبش های جدید خود استفاده می کردند ، شروع به نفوذ فعالانه به کشور کردند. شاخه دوم - اعمال معنوی ، ظاهراً با دین ارتباطی ندارد ، که در آن مفاهیم کلی مورد توجه قرار گرفت - در مورد بدنهای انرژی ، چاکراها ، عناصر ، کارما. یعنی عمدتا فلسفه شرقی.

به طور کلی ، در عصر هرج و مرج ، نیاز به اعتقاد به چیزی ، پیروی از چیزی ، داشتن مقداری زمین زیر پا افزایش می یابد.نیاز به روشهای جدید برای ایجاد تصویری از جهان در حال شروع به طلوع است ، مردم از مبارزه برای زندگی خسته شده اند و عملاً کسی نیست که ترس های خود را با او در میان بگذارد. همه چیز در تنش است ، جلسات عمدتا برای تجزیه و تحلیل وضعیت نیست ، بلکه به سادگی استراحت است. و این نیاز هنوز ضعیف توسط بازارهای نوظهور شنیده شد.

در اینجا و دهه 2000 "چاق" به موقع رسید ، مردم توانستند پول بیشتری نه تنها برای غذا خرج کنند. درخواستها ظاهر شدند - چگونه سودمندتر است که خود را به کارفرما معرفی کنید (متأسفم ، نیروی کار خود را بفروشید) ، چگونه در یک تیم کنار بیایید ، چگونه یک مدیر عالی شوید (به خصوص اگر شما فقط یک بورژوا متولد شده اید که بر خود فشار نیاورده اید) به شدت با مطالعات مدرسه و دانشگاه) و سایر نیازهای مردم جهان سرمایه دار.

علاقه ای به شیوه های زنان وجود دارد ، بسیاری از زنان می خواستند هماهنگ و شاد باشند. در کشور ما ، این امر با توجه به نسبت جمعیت از اهمیت ویژه ای برخوردار است ، به این معنی که خدمات ، طبق تعریف ، تقاضا خواهند بود.

"درخواست" برای آموزش پیش دبستانی ، هیچ راهی بدون روانشناس وجود ندارد. کودک با همه مدرن ترین روشها ، هم برای دانش و هم برای ثبات (به هر حال ، شما باید برای استرس آماده شوید) و مهارتهای مختلف مورد آزمایش قرار می گیرد. من با مهارت ها مخالف نیستم ، اما همه چیز زمان خودش را دارد. می توانید در خانه یا مهد کودک مکعب کنید ، بکشید ، مکعب اضافه کنید. آزمایش کودک در صورتی امکان پذیر است که فقط فکر کنید انحراف دارد. اما - نتیجه گیری های روانشناسان را می توان و باید تجزیه و تحلیل کرد ، و نه فقط با ایمان. و در اینجا ، در واقع ، یک "درخواست" نیست - بلکه یک سرویس تحمیلی با هدف جمع آوری پول است (این امر به شدت در مراکز توسعه انجام می شود). خود شخص ، والدینش (اگر خردسال هستند) باید با روانشناس تماس بگیرند ، اما نه لزوما. بنابراین "درخواست" برای آموزش (توسعه اولیه) به "درخواست" روانشناسی دوران کودکی تبدیل شد ، که از نظر کیف پول روانشناسان بسیار موجه است ، زیرا آنها فارغ التحصیلی از موسسات آموزشی را در تعداد زیادی ، و برای پول کمی هیچ کس در مهد کودک کار نمی کند.

بنابراین ، روانشناسی به طور فعال در قالب سمینارهای عملی ، آموزش ها ، مراکز توسعه ، دوره ها وارد زندگی می شود.

من می خواهم دوباره این خط را ترسیم کنم. در عصر تغییرات ، شیوه ای برای اعمال معنوی ، نجات در دین وجود دارد. در عصر حداقل نوعی ثبات-تأکید بر توسعه خود ، مهارت ها ، روانشناسی به عنوان وسیله ای برای تخلیه و بهبود خود.

اما در اینجا مرحله دیگری می آید که اکنون به وضوح دنبال شده است. این آمیزه ای از باطنیسم ، دین ، روانشناسی ، طب جایگزین است. در حال حاضر عملاً هیچ چیزی در شکل خالص آن وجود ندارد. اما بسته به مخاطب و معلم (مربی ، مربی ، معلم ، شفا دهنده) که این آموزش را ترویج می کند (روش ، آموزش ، تمرین) متفاوت نامیده می شود.

همانطور که یک جادوگر در وبینار خود گفت ، روانشناسان دیگر ابزار کافی برای تغییر شخص یا کمک به او ندارند. و به همین دلیل از تمام وسایل استفاده شد.

روانکاوی سنتی مستلزم کار زیاد و هزینه های مادی قابل توجهی از طرف مراجعه کننده است و مردم سریعتر به آن نیاز دارند. در حال حاضر این روند در همه چیز مشاهده می شود - نتیجه گیری سریع ، چه در حل مشکل و چه در آموزش مهارت. البته بازار این بار نیز شنید.

بنابراین ، در یک مورد ، ما "روانشناسی" را می شنویم - اما در واقع ، شمانیسم ، جادوگری ، مدیتیشن و سایر اعمال جادویی که به شما امکان می دهد سریع نتیجه بگیرید.

در مورد دیگر ، به ما گفته می شود - این دین است. و در داخل ، از روشهای خشونت روانی ، آموزش عدم حساسیت به توهین ، روشهای فروش و غیره استفاده می شود.

در مورد سوم - شیوه های باطنی ، آنها اغلب از روشهای صرفاً روانشناختی برای رسیدن به ته مشکل استفاده می کنند ، در شرایط دشواری زندگی می کنند ، با دنیای اطراف ما هماهنگ می شوند.

در مورد چهارم ، خدمات برای آموزش مهارت ها - آواز ، نقاشی ارائه می شود. اما به نوعی خسته کننده است.و تبلیغات "تکنیک های یکپارچه" ، "ورود به حالت روانی خاص" ، "کار نیمکره راست" ، "یوگای صدا" را آغاز می کند. یعنی آنها با تمام وجود به ما می گویند - شما فقط نخواهید خواند ، بلکه به تمرینات روحی و روانی مشغول خواهید شد.

در مورد پنجم ، به ما گفته می شود - این روان درمانی است. و درمان توسط یک روانشناس حرفه ای ، اما با استفاده از روش های درمانی انجام می شود. به عنوان مثال ، تصویر درمانی و به طور کلی تنبور شمن نیز مناسب است.

بنابراین ، ادغام در موارد زیر بیان می شود:

1. باطنی ، جادو تحت عنوان روانشناسی ؛

2. استفاده از روشهای روانشناسی در فرقه های مذهبی؛

3. استفاده از روانشناسی در شیوه های مختلف باطنی.

4. آموزش مهارت های بسته بندی در یک بسته روانی.

5. و بسیار ترسناک - روشهای غیر متعارف تحت پوشش روان درمانی.

بیایید مورد اول را در نظر بگیریم. چه چیزی در حال حاضر تحت عنوان روانشناسی صادر می شود؟

مثال شماره یک صورت های فلکی سیستمی با توجه به روش هلینگر است. اگر به سایت ها نگاه کنید ، این روش به عنوان روان درمانی خانواده ، روانشناسی ارائه شده است. آیا اینطور است؟

هلینگر قوانین زندگی را "دستور" ، به عنوان مثال ، "دستورات عشق" تعریف می کند. شما می خوانید و اصولاً شکی نیست ، زیرا به هر حال ، فردی تحصیل کرده ، فلسفه می داند و به طور کلی از مفاهیم اساسی در "دستورات" خود استفاده می کند. علاوه بر این ، این روش خود از روش سایکودراما استفاده می کند ، یعنی در واقع ، به طور شهودی روشن است که مردم سعی می کنند با استفاده از یک بازی ، فیلمنامه ها ، بازیگران برخی مشکلات را حل کنند.

اما وقتی شروع به خواندن کتابی در مورد تمرین صورت های فلکی می کنید ، این س arال پیش می آید - چگونه می توان یک شخص را در چند دقیقه درک کرد؟ همانطور که در یک نسخه آگهی آمده است ، یک ساعت صورت فلکی جایگزین 500 ساعت روان درمانی می شود. شما دوباره این قطعه از متن را مجدداً می خوانید - در مقطعی تنظیم کننده (هلینگر) تصمیم می گیرد که چه کاری انجام دهد ("عبارات مجاز"). واضح است که او نظریه خاص خود را در مورد "دستورات" دارد و مغز انسان می تواند فوراً تصمیم بگیرد. اما این س arال پیش می آید - اگر خطایی رخ دهد؟ علاوه بر این ، صورتهای فلکی اغلب خود مراجعه کنندگان نیستند ، بلکه درمانگران شخصی آنها هستند. یعنی اطلاعات به صورت دست اول نیست ، بلکه در تفسیر است. سرانجام ، افرادی که علاقه زیادی به جادو ، باطنی و چیزهای دیگر دارند برایم توضیح دادند. هلینگر به کانال اطلاعات (از نظر صورت فلکی - "زمینه") متصل می شود ، و در آنجا مانند یک کتاب باز می خواند. بنابراین ، ضربه تقریباً صد درصد است.

اجازه دهید به گروه مشتریان هلینگر که در کتابهایش شرح داده شده است توجه کنیم - معتادان به مواد مخدر ، مهاجران ، افراد الکلی یا کسانی که مجبور به زندگی با آنها هستند. در این روش پیکربندی می شود و این واقعیت که یک فرد خارجی ("معاون") وضعیت شما را بر اساس سناریوی نامفهوم بازی می کند ، یا بهتر است بگوییم ، از موقعیت شما شروع کنید ، چیزی را به دستور صورت فلکی بازی می کند. در واقع ، بر چه اساسی؟ او چگونه می داند چگونه بازی کند؟ معلوم می شود ، مانند تنظیم کننده ، او به "زمینه" متصل می شود. وضعیت خنده دار است ، در اینجا مردی از خیابان آمد و بلافاصله به "میدان" متصل شد. اگر در فرقه های شبه مذهبی آنها به نحوی توضیح می دهند که چرا اطلاعات به کسی (برگزیدگان) فاش می شود ، پس این ساده است: به همه داده می شود ، زیرا عملاً خدا مسئول است. علاوه بر این ، "جانشین ها" می توانند اقوام را واقع بینانه بازی کنند (و هیچکس نیست که مردگان را با او مقایسه کند ، به خصوص اگر آنها آشنا نبودند).

ما افراد ثروتمندی داریم که برای صور فلکی تلاش می کنند (صورت های فلکی ارزان نیستند ، به خصوص اگر لازم است این کار را دقیقاً برای موقعیت خود انجام دهید ، یعنی یک فرد) ، با سطح تحصیلات نسبتاً بالایی. چرا؟ و چون توسط روانشناسان انجام می شود. و احترام به افراد دارای آموزش روانشناسی قبلاً القا شده است.

باید توجه داشته باشم که این روانشناسان همیشه از تحصیلات روانشناسی بالاتری برخوردار نیستند ، حتی دوره های بازآموزی در زرادخانه در دسترس نیست ، نه همیشه چیزی که شبیه آموزش باشد. اما در عین حال ، تعداد زیادی گواهینامه مختلف وجود دارد ، آنها به وفور در آموزشها ، سمینارها ، جشنواره ها به دست می آیند.از این گذشته ، در روسیه هر کس می تواند خود را روانشناس بنامد ، بر خلاف در آمریکا ، مجوز لازم نیست ، در صورتی که در صورت عدم وجود دیپلم و تعدادی ساعت نظارت ، مجوز نمی دهند.

صور فلکی هلینگر گاهی اوقات کمک می کند ، اما این روانشناسی نیست. با این حال ، این محصول از دست روانشناسان بسیار خوب است. در همان زمان ، حتی خود دانش آموزان او را از انجمن صورت فلکی (که بسیاری از آنها شاگردان وی هستند) حذف کردند ، این روش حتی به دلیل جزء عرفانی آن برای مشتریان خطرناک شناخته شد.

مثال شماره دو استفاده از تکنیک های روانشناختی در فرقه های مذهبی است. به عنوان مثال ، کلیسای علم شناسی. استخدام طرفداران جدید با استفاده از روشهای استاندارد استخدام افسران اطلاعاتی انجام می شود. همانند سرویس های ویژه ، پرونده ای با استفاده از چندین ساعت بازجویی تحت عنوان "ممیزی" (ظاهراً مکالمات بین یک مشتری و یک مشاور علم شناسی) برای همه باز می شود. علاوه بر این ، فشار روانی برای مراجعه کننده وجود دارد تا به طور مداوم شرایط خود را برای پرداخت پول ارتقا دهد. کلیسای هوبارد یک شرکت بزرگ مالی است که به طور سیستماتیک پول در می آورد. اما برای اطمینان از جریان نقدینگی ، از تکنیک های کاملاً روانشناختی استفاده می شود.

به طور کلی ، عناصر خشونت روانی را می توان در هر انجمن مذهبی مشاهده کرد. درست است ، زیرا زمان آن رسیده است که بیل را بی نام بگذاریم. هیچ میزان روشنگری معنوی نمی تواند بردگی اراده انسان را توجیه کند.

مثال شماره سه استفاده از تکنیک های روانشناختی در شیوه های باطنی است. من برای روش انتقال احترام زیادی قائلم. وادیم زلاند یک نویسنده نسبتاً ثابت است ، به هر حال ، او یک فیزیکدان است ، و همانطور که می دانید تکنسین ها و انسان دوستان در طرز تفکر خود بسیار متفاوت هستند.

بله ، او نمی گوید روش او علمی است. اما او از روش های روانشناسی استفاده می کند. به عنوان مثال ، روش "آزاد کردن" یک روش کاملاً روانشناختی هنگام برقراری ارتباط با افراد است (در واقع ، شما باید آنقدر با شخص ارتباط برقرار کنید تا با او ارتباط برقرار کنید ، این همان کاری است که یک روانشناس واقعی انجام می دهد. با مشتری - او همدلی خود را روشن می کند و وارد اعتماد می شود).

"آمالگام" همچنین یک روش روانشناختی است ، زیرا اگر از نظر ذهنی مثبت بیندیشید ، به تدریج دوباره برمی گردد. در واقع ، این یک آموزش برای کسانی است که می خواهند بدون درگیری ، بدون تسلیم شدن در "آونگ" در جامعه زندگی کنند ، و به "قصد" خود پی ببرند. یعنی ابزاری برای تنظیم خود (هم آگاهی و هم ناخودآگاه) وگرنه کارگاه روانشناسی.

مهمترین چیز کاهش اهمیت است. رویدادها ، خود ، تمایل به دست آوردن چیزی. و این نیز قابل درک است ، حتی از نظر روانشناسی فلسفی.

در عین حال ، هیچ جا زلاند نمی گوید که او یک روانشناس است.

مثال شماره چهار درمان تتا است. تمرین معنوی ورود به "صفحه هفتم" و تحقق نیات فوراً. بسیار جذاب است که فکر کنیم این کار را می توان فوراً از اولین سمینار انجام داد. بنابراین ، سمینارها نیز ارزان نیستند. اما چندین مرحله وجود دارد. ما به مرحله ای به نام "حفاری" علاقه داریم. وقتی مربی به تدریج باورهای محدود کننده فرد را شناسایی می کند و باورهای جدیدی را جایگزین می کند. در واقع ، این مشاوره روانشناسی و واکنش حساس به این واقعیت است که مشکلی پیدا شده است. جایگزینی باورها ، روانشناسی محض است. درمان تتا اغلب به عنوان یک روش درمانی استفاده می شود ، اما به عنوان یک تکنیک جداگانه ، بدون مخلوط شدن با روان درمانی.

اما هیچ کس ، نه ویان استیبال ، نویسنده روش ، و نه پیروانش نمی گویند این روانشناسی است.

بنابراین ، وقتی این روش با نام آن خوانده می شود و بلافاصله به عنوان عرفانی یا باطنی تعیین می شود ، می توانید با آرامش آن را تجزیه و تحلیل کنید ، آن را امتحان کنید ، در نظر داشته باشید که به نوعی جادو است.

مثال شماره پنج. آموزش های جمع آوری پول در اینجا ، عمدتا از جادو و تجسم استفاده می شود.توصیه های کاربردی با تغییرات مختلف به چندین عمل جادویی خلاصه می شود: پول را در یک جعبه بگذارید ، کلمات را بگویید ، باران پول را تجسم کنید و غیره. و دوباره روانشناسان دعوت می کنند ، زیرا اگر بگوییم که ما به سادگی مراسم را انجام می دهیم ، کسی نمی رود. اما اگر آن را به عنوان آموزش روانشناسی بپوشانید ، موفقیت تضمین شده است. یعنی جادو تحت پوشش روانشناسی یا بهتر بگویم تحت پوشش افراد محترم.

مثال شماره پنج. آموزش های زنان. در اینجا و تمیز کردن رحم (تمرین کاملا جادویی) ، و مدیتیشن برای بخشش همه و همه چیز ، و کار با چاکراها. باز هم ، این کار بیشتر توسط روانشناسان انجام می شود. اگرچه این فعالیت کاملاً ودایی یا شمانی است. به طور جدی ، مراسم از دست یک زن جادوگر یا شمن برای من قانع کننده تر به نظر می رسد تا اگر یک روانشناس معتبر ، دوره ای از شمنیسم را در جایی در اولخون گذرانده باشد ، ناگهان چهره وحشتناکی داشته باشد و با یک تنبور شروع به رقصیدن کند و صداهای بی ربط فریاد بزند.. اگر به طور ناگهانی آنقدر با موفقیت مطابقت کرد که مشتری احساس آرامش کرد ، می توان باور کرد که این خانم به ظاهر غیر قابل توجه دارای توانایی های شگفت انگیزی است. اما این چه ربطی به روانشناسی دارد؟

با همان روح ، در همه جا - رقص های شمانی ، استناد به روح همه عناصر ، بافتن ماندالا ، سفر به زندگی های گذشته ، پاکسازی ارتباطات کارمی ، رقص الهه ها ، طرح بندی روی کارت های استعاری و تاروت. همه می توانند به راحتی این لیست را ادامه دهند ، و همه اینها با جدیت تمام در مراکز روانشناسی ، سمینارها ، جشنواره ها.

به عنوان نمونه ای از آموزش در زمینه روانی ، می خواهم "طراحی مغز راست" را انجام دهم. به نظر من نویسنده روش بتی ادواردز حتی تصور نمی کرد که در روسیه این روش به عنوان یک تکنیک روانشناختی خاص ارائه شود. علاوه بر این ، در تفسیر روسی ما ، بسیاری از تمرینات به سادگی از بین می روند ، اما افراد با آموزش روش ، با صدور گواهینامه هایی با توانایی تدریس ، تجارت می کنند. البته روشهای او از دانش روانشناسی استفاده می کند ، اما این روشهایی است که در مدارس کلاسیک معمولی به هنرمندان داده می شود. شاید تسلط بر چشم انداز ، نسبت ها ، کیاروسکورو در دوره های خود سریعتر پیش برود ، اما باور کنید ، از کتاب چنین نتیجه ای نمی گیرد که این را می توان در چند ساعت آموخت. اما یک معلم-هنرمند واقعی می تواند به کشیدن یک تصویر در زمان بیشتری کمک کند ، فقط به این دلیل که او چند روز در این مورد مطالعه نکرده و چند بار کلاس نکرده است.

در مورد آواز هم همینطور است. عبارات وسوسه انگیزی که انرژی شما را باز می کند تا احساس آزادی کنید ، احتمالاً جذاب. اما باور کنید ، یک معلم باتجربه دقیقاً همان تمرینات تنفسی (به یاد داشته باشید ، حداقل ژیمناستیک استرلنیکووا) ، تمرینات مفصلی و تمرینات تشدید را به شما می دهد. آموزش آوازی در هر صورت تأثیر روانی خواهد داشت ، چه به عنوان "تکنیک های یکپارچه" ، "شیوه های آواز معنوی" یا چیزهای دیگر توصیف شود. هرگونه فعالیت خلاقانه مفید است ، حتی اگر فقط زیر دوش آواز بخوانید ، روحیه شما بهبود می یابد.

به نظر من خطرناک ترین آنها استفاده از نام های علمی برای ترویج درمان های غیر متعارف است. جونا همچنین در مصاحبه خود گفت که شما می توانید خود را درمان کنید ، اما برای درمان دیگران به مدرک پزشکی احتیاج دارید. ظاهراً او به اصل "ضرر نکن" اشاره می کرد. در این بازار چه می بینیم؟ ما مسیرهای درمانی زیادی را می بینیم. اینها شفادهنده های عامیانه و شفادهنده های شرقی و مادربزرگ های روستایی هستند. در حقیقت ، این بر عهده همه است که در کجا و چگونه درمان شوند. به عنوان مثال ، روشهای غیر سنتی مانند بازتاب درمانی ، سوجوک درمانی ، استئوپاتی ، هیرودوتراپی و بسیاری دیگر در حال حاضر در مراکز پزشکی در حال انجام است. و من ، به عنوان یک مصرف کننده ، به این روش ها اطمینان دارم ، زیرا مرکز دارای مجوز است ، به این معنی که در هر صورت مسئول نتیجه است. البته موارد مختلفی وجود دارد و مدرک پزشکی کمکی نمی کند. اما باز هم می دانم چه چیزی را انتخاب می کنم.

و اکنون مثال بالا از یک روانشناس با تنبور شمن. چه کسی مسئول این امر خواهد بود؟ بله ، این حق بشر است که تصمیم بگیرد چگونه با او رفتار شود. اما شرایطی وجود دارد که به نظر می رسد وضعیت ناامید کننده است. این به عنوان مثال ، در مورد بیماریهای روان تنی یا اختلالات روانی صدق می کند. بیمار (یا بستگان او) می فهمد که این بیماری با نوعی مشکلات روانی همراه است. روش هایی وجود دارد (به عنوان مثال ، درمان بدن محور) ، که به شما امکان می دهد بلوک هایی را در بدن باز کنید ، گیره ها را آزاد کنید ، انرژی آزاد کنید. و این روشها به طور کلی قبلاً توسط علم به رسمیت شناخته شده است. اما به جای چیزی که شناخته شود ، آنها می توانند روشهای جدیدی را ارائه دهند. چگونه این اتفاق می افتد؟ روانشناسان افرادی هستند که مدام در حال پیشرفت هستند. این یک واقعیت است. آنها دائماً تکنیک های جدیدی را از یکدیگر یاد می گیرند ، اما ، همانطور که قبلاً متوجه شدیم ، بیش از نیمی از آموزش ها روانی نیست ، بلکه عرفانی ، معنوی و غیره است. من می خواهم به نحوی از دانش جدید استفاده کنم ، و نه فقط استفاده کنم ، بلکه پاداش دریافت کنم. اگر او تمرین کننده است ، مخاطب دارد. اگر این یک تمرین کننده است که می خواهد شفا دهنده شود یا این نیروها را در خودش احساس می کند ، مطمئناً تلاش می کند تا شفا یابد.

در این داستان ، همیشه این س arال مطرح می شود - آیا آموزش درمان امکان پذیر است؟ شاید من به اشتباه افراد محترم را متهم می کنم که می خواهند بدون دلیل شفا بدهند؟ من مخالف درمانگران نیستم ، اما با ترکیب مفاهیم شفا و روان درمانی مخالف هستم.

در خاتمه ، می خواهم بنویسم که همیشه نیاز به مشاوره ، کار در شرایط سخت و درمان وجود خواهد داشت. اما ، قبل از مراجعه به متخصص ، باید بفهمید که او از چه تکنیک هایی در کار خود استفاده می کند ، از چه استفاده می کند. معمولاً متخصصان همه مدارک تحصیلی خود را ارسال می کنند و شما باید کل آنها را تجزیه و تحلیل کنید. اگر مدرک دیپلم هشدار داده است ، بخوانید که چیست. تدریس فلسفی؟ تمرین سلامتی؟ تمرین معنوی؟ روش علمی؟ فقط بخوان. اگر با روشهای باطنی مخالف نیستید ، بروید و لطف کنید. اما اگر طرفدار محافظه کاری و روش علمی هستید ، باید بیشتر به دنبال آن باشید. هیچ چیز را به ایمان نگیرید آگاه باشید. فقط در بازی جاه طلبی های دیگران یا کسب درآمد پیش پا افتاده تبدیل به گرو نگردید.

توصیه شده: