2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
24 روز از وقوع فاجعه در شهر کریمسک می گذرد که جان صدها نفر را گرفت و در عرض چند ساعت بنیان های اخلاقی جهانی بشر ، دیدگاه های سیاسی ، مدنی و اعتقادات را واژگون کرد.
صبح 31 ژوئیه 2012 ، با یک زن ملاقات کردم (از این پس من او را ورا خواهم نامید) ، که گفت پیامدهای سیل برای او محدود به از دست دادن ارزشهای مادی و واقعیت نیست که در تمام اوقات فراغت مجبور به کار خستگی ناپذیر زباله ها ، تمیز کردن و خشک کردن دیوارها ، آستانه نهادهای اداری محلی برای روزها شد.
او گفت: "پس از وقایع آن شب ، من از خاطرات آنچه اتفاق افتاده تسخیر شده ام."
شرح بیشتر سیل در آن شب به یاد ماندنی با لحن روشن و روشن از شخص اول در زمان حال ارائه شد.
- من به حیاط می روم و آب را می بینم. او سریع بلند می شود. وارد خانه می شوم ، مدارک را می گیرم ، می فهمم که دیگر نمی توانم از خانه خارج شوم ، با غلبه بر جریان به طبقه دوم می روم.
هنگام گوش دادن به داستان ورا ، متوجه شدم که نگاه او به سمت زیرزمین است و در فاصله 1-1.5 متر ثابت است. از او ، به استثنای لحظاتی که او تجربیات داخلی ، احساسات ، احساسات را توصیف می کرد - در این زمان او در خود غوطه ور بود (در سطح فیزیکی ، این با تغییر وضعیت ، که بسته تر شد) بیان شد.
در طول گفتگوی بیشتر ، ما به مهمترین موضوعات روزهای آینده می پردازیم.
- اکنون برای من وظیفه اصلی بازگرداندن تجارت است ، اما در این مدت آنقدر خسته بودم که دستانم به سادگی بلند نمی شود. صبح احساس آرامش نمی کنم. افسردگی و بی تفاوتی در روزهای آخر مرا رها نمی کند.
در طول بحث در مورد این مشکل ، من جایگزینی روان از عبارت "بازیابی" برای "بالا بردن" ، "گسترش" را انجام داده ام. در نتیجه ، نگاه ورا جهت خود را به سمت پله ها تغییر داد ، در امتداد آن او فرار کرد و سرش بالا رفت. در این مرحله ، من پیشنهاد کردم از پله ها بالا بروم و با تمرین آشنا شوم ، که بعداً ، در صورت لزوم ، اجازه ورود به حالت منبع را می دهد.
به طبقه دوم رفتیم. ورا را دعوت کردم تا راحت روی صندلی بنشیند و با نفس عمیق ، هنگام بازدم چشمانم را ببندم. از او خواستم بدنش آرام شود و از تخیلش خواستم او را به جایی ببرد که بتواند عمیق نفس بکشد ، به جایی که بتواند بار نگرانی ها را کنار بگذارد …
شرح این مکان به شرح زیر بود:
- من در یک چمنزار سبز هستم ، در اطراف علف های روشن ، آبدار و سبز … هوا تمیز ، تازه است …
پرسیدم: "حالا دوست داری چه کار کنی؟"
- اینجا بمان ، آرام باش …
بعد از اینکه توصیف هوای علفزار را تکرار کردم ، ورا نفس عمیقی کشید و شانه هایش را راست کرد. از شما خواستم به آنچه که انرژی زندگی ، انرژی رشد را به این چمن آبدار و سبز می دهد توجه کنید.
- علف انرژی را از زمین ، از خورشید ، نشاط را از نسیم ملایم دریافت می کند …
پس از این پاسخ ، از ورا خواستم که مدتی با این جهان یکی شود ، دنیای هماهنگی ، پاکی ، جهان احاطه شده و اشباع شده از انرژی زندگی …
پس از اتمام این تمرین ، ورا برداشت های خود را به اشتراک گذاشت:
- احساس کردم تمام بدنم پر از انرژی است. انگار سنگینی دست ها برطرف شد. وزن را از روی شانه هایم انداختم و آنها صاف شدند. تنفس راحت تر شد ، خستگی از بین رفت.
زن با تشکر از تخیل خود برای کار انجام شده ، با من به طبقه اول که گفتگوی ما در آنجا آغاز شد ، فرود آمد.
از ورا خواستم که دوباره وقایع آن شب را به خاطر بیاورد و پرسیدم که کجا این وقایع را می بیند.
- حالا می بینم که آب آنجا فراتر از آستانه است. احساس می کنم او به زودی می رود …
پس از این توصیف ، من از ورا خواستم که یک ساعت از نظر ذهنی جلو برود و آنچه را که برای تصویری که توضیح داده شد ، شرح دهد.
- تصویر بسیار دور شده است و دیگر مرزهای مشخصی ندارد … به نظر می رسد حل می شود. من می دانم که این گذشته است ، احساس می کنم پشت آن است …
در پایان گفتگوی ما ، این سال را مطرح کردم: "در نتیجه ملاقات ما چه چیزی به دست آوردید؟"
- آرامش ، احساس اعتماد به نفس ، درک این که من قدرت این را دارم که کسب و کارم را بالا ببرم ، خانه ام را ترمیم و تجهیز کنم … که زندگی ادامه دارد …
توصیه شده:
چند بار باید به روانشناس مراجعه کرد؟
می توانید با عادی شروع کنید و مدت طولانی توصیف کنید که همه چیز فردی است و تعداد جلسات (تعداد آنها) بر اساس نیازها و توانایی های مالی مشتری تعیین می شود. برنامه و ساعات رایگان روانشناس (روانکاو یا رواندرمانگر) در نظر گرفته شده است. یا می توانید به سادگی شروع کنید:
دیدگاه روانشناس: شبکه های اجتماعی ، بازی های رایانه ای ، اینترنت
این هفته ، برنامه ای با مشارکت من قرار بود با موضوع اینترنت ، شبکه های اجتماعی و بازی های رایانه ای به رادیو برود. انتقال لغو شد ، اما تحولات باقی ماند و من تصمیم گرفتم آنها را در قالب یک وبلاگ در قالب پرسش و پاسخ به اشتراک بگذارم. امروزه نقش اینترنت و شبکه های اجتماعی بسیار زیاد است.
نامه از بدن با یادداشت های حاشیه ای
در زندگی هر یک از ما ، دیر یا زود ، حالت "مکث" ایجاد می شود ، هنگامی که برای درک تغییرات ایجاد شده در آن متوقف می شویم. پس از آن ، تنها دو راه وجود دارد: زندگی مانند گذشته یا تغییر چیزی ، بهبود ، اصلاح. "یادم می آید وقتی بعد از مدت ها به من توجه کردی و یخ کردی.
با کباب کردن نمی توانید وزن کم کنید. کاما اختیاری است. 9 راز تغییر تابستان از یک روانشناس
"من در حال رژیم گرفتن هستم" ، "من نمی توانم" ، "من قبلاً شکم بزرگی دارم" ، "من رژیم غذایی مناسب دارم" ، "من در واقع تناسب اندام دارم" - آنچه شما فقط نمی خواهید از مردم در بهار ، در آستانه تابش داغ تابستان خورشید ، چنین درخشان و تأیید کننده زندگی بشنوید … اما جلوتر - تعطیلات ماه مه هنگامی که اکثر شهرها (مطمئناً بخش مرکزی و جنوبی کشور ما) در یک رویداد با نام بلند "
روانشناسی و ورزش ، و یا اینکه تصادفات تصادفی نیستند (یادداشت های یک روانشناس)
یک روز عصر ، در پایان روز کاری ، دانش آموز کلاس یازدهم به دفتر من آمد ، در حالی که من در یک مدرسه خصوصی عمومی به عنوان روانشناس مشغول به کار بودم. با پذیرش دعوت من برای گذراندن ، بازدید کننده من ، بگذارید او را آندری صدا کنیم ، روبرویم نشست و گفتگویی را آغاز کرد ، اصل آن این بود که فردا در یک مسابقه کیوکوشینکای شرکت می کرد و آیا این مسابقات را برنده بود یا نه ، بستگی به این دارد که روز دوشنبه به مدرسه بیاید (آیا لباس سفید خواهد بود یا مشکی را بر تن خواهد کرد).