2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
یک توهین تلخ آمد …
"خوب ، چگونه می تواند … به هر حال ، من همیشه به او کمک کردم ، او را دلداری دادم. وقتی شوهرش او را ترک کرد ، آنها ساعت ها با تلفن تماس گرفتند و مکالمات نجات بخش را انجام دادند. او پول قرض کرد ، هرگز امتناع نکرد. گاهی اوقات بر نمی گردد - هیچ! اکنون برای او سخت است ، دو فرزند وجود دارد ، او باید بزرگ شود. ما با موسسه دوست صمیمی بودیم ، غمها و شادیها را تقسیم می کردیم. گاهی اوقات ، چون او با شوهرش نزاع دیگری داشت ، من شب را با بچه ها می گذراندم. به نظر می رسد که او را ترک کرده است. سپس آنها البته جبران کردند. داشتم به خانه برمی گشتم. فرزندان او مانند خانواده هستند ، اغلب دور هم می دویدند. من غذا می دهم ، وقتی پدر و مادر سر کار هستند بازی می کنم و به خانه می روم."
زن دوباره شروع به گریه کرد. او ، که در دفتر روانشناس من نشسته بود ، از قبل شروع به گریه کرد
"می بینید … خیلی توهین آمیز است! اون به من نیاز نداشت همانطور که او برای بار دوم ازدواج کرد ، این همه ، و او راه خود را به من فراموش کرد ، او حتی تماس نمی گیرد. اکنون به نظر می رسد زندگی او بهبود یافته است ، آنها با همسر جدیدش زندگی می کنند. او چندین بار اشکهایش را با دستمال پاک کرد. سپس ، با آرام شدن ، او ادامه داد. خوب درآمد دارد ، پول در خانه ظاهر شد. و او مرا فراموش کرد چرا من الان به او نیاز دارم؟ کسی نیست که از او شکایت کند ، به هیچ کمکی احتیاج نیست ، ظاهرا …"
کینه … تلخ ، بی رحمانه روح را با یک سوال بی پایان پاره می کند: "چرا آنها این کار را با من می کنند؟ چرا دوستی با من ارتباط برقرار نکرد؟ من چه گناهی با او کردم؟"
و در حالی که او ، روبروی من نشسته و در دوستی از دست رفته زن عزادار است ، متوجه نمی شود که رابطه آنها با دوستش به یک دلیل ساده و طبیعی پایان یافته است. فردی که او دوست جدایی ناپذیر خود می دانست به سادگی از نیاز به ارتباط متقابل ناپدید شد. اینطور ناپدید شد و بس! دوست دختر (سابق؟) در حال حاضر نیازها و علایق فوری دیگری دارد که با موفقیت متوجه می شود.
و حالا با آن چه باید کرد؟ چگونه می توانید خود را از کینه مخربی که مانع خواب آرام در شب می شود ، رها کنید؟ ببخشید و فراموش کنید - این کار نمی کند. کینه تنها به اعماق روح می رود و در آنجا پنهان می شود.
و واقعا چیست - رنجش؟ این همیشه نتیجه ناامیدی است. اگر متوجه شدید این کلمه جالب است! این از "جذابیت" می آید ، یعنی - توهم ، ایده ما از "چگونه باید باشد". اینها انتظارات ما از یک فرد است. به یاد داشته باشید: "دوستی که در مشکل است ترک نمی کند ، زیاد نخواهد پرسید …" در دوران کودکی به ما آموختند که مردان واقعی (زنان) چگونه باید رفتار کنند ، دوستی چیست … ما این مفاهیم کودکانه از روابط بین مردم را حمل می کنیم به بزرگسالی و وقتی با چیزی روبرو می شویم که با این ایده ها مطابقت ندارد ، عصبانی می شویم ، آزرده می شویم و دیگران را سرزنش می کنیم. اگرچه در واقعیت ما فقط این توهمات خود را بر روی افراد واقعی "قرار می دهیم". کسانی که می توانند مفاهیم خاص خود را درباره دوستی ، عشق ، روابط به طور کلی داشته باشند. کاملاً متفاوت ، متفاوت از ما! بنابراین ناامیدی بسیار در انتظار ماست. و کینه متولد می شود ، که در زیر آن عصبانیت با ناسازگاری با ایده های ما در مورد اینکه چگونه باید باشد پنهان می شود.
حتی دلخور شدن به یک معنا دلپذیر است (هرچند عجیب به نظر برسد). از این گذشته ، دلیلی وجود دارد که برای خود ، فقرا ، بسیار خوب متاسف باشید! و سپس این نتیجه را بگیرید "مردم شر هستند. نمی توانی به کسی اعتماد کنی. اگر روح خود را برای شخصی باز کنید ، او در آن تف می کند. " و در خود ، در ترحم خود سکوت کنید.
فقط چه چیزی خواهد داد؟ چگونه می تواند به شما در شاد زیستن کمک کند؟
اما یک گزینه دیگر و مفیدتر نیز وجود دارد. اول ، بزرگ شوید و درک کنید که مردم با ایده های شما در مورد زندگی مطابقت ندارند. آنها این مفاهیم را دارند - خودشان. و همچنین نیازهای آنها ، که آنها با کمک شما متوجه می شوند. هنگامی که این نیازها ناپدید می شوند یا شیء دیگری ظاهر می شود که این نیازها را بهتر برآورده می کند ، می توانند شما را ترک کنند. و اشکالی ندارد. به هر حال ، آیا شما خودتان کار اشتباهی انجام می دهید؟ به عنوان مثال ، آیا هرگز تحت فشار رابطه ای قرار نگرفته اید که دیگر مناسب شما نیست؟ و آیا شما سعی نکرده اید که به هر طریق ممکن از آنها دوری کنید؟
توهم ایجاد نکنید - مردم را همانطور که در واقعیت هستند بپذیرید.آیا چیزی وجود دارد که شما آن را دوست ندارید ، دوست ندارید؟ نتیجه گیری کنید ، تصمیم بگیرید - چه چیزی و چگونه تغییر کرده و زندگی کنید. با آرامش. جرم نیست.
توصیه شده:
بیماری به عنوان راهی برای به دست آوردن شادی. رفت و آمد به بیمارستان
مریض شدن سالم نیست. درد می کند ، درد می کند ، ناراحت کننده است. درمانده ، تحریک پذیر است. این نیاز به تلاش زیادی دارد ، برای بدن هزینه بر است ، هزینه دارد ، برنامه ها را خراب می کند ، تمام خانواده را در آماده باش قرار می دهد. و با این حال ، روزی خود را در اینجا می بینیم - در بیماری و در بیمارستان.
چگونه می توان با سوختن احساسی کنار آمد؟
سعی کنید مشخص کنید که دقیقاً چه چیزی شما را خسته و ضعیف می کند - کار می کنید؟ ارتباط؟ ارتباط با کودک؟ 📌 دقیقاً در محل کار - یک رئیس دائماً انتقاد کننده یا یک فعالیت خسته کننده؟ 📌 دقیقاً در یک رابطه - دعواهای مداوم یا ناتوانی در شنیدن چیست؟ 📌
توهین های توهین آمیز
"سنکا" فیلسوف رومی کمی بیش از دو هزار سال پیش گفت: "طبیعت طوری تنظیم شده است که توهین بیشتر از کارهای خوب به یاد می آید. خوبی فراموش می شود و توهین ها سرسختانه در حافظه نگهداری می شوند." و هیچ چیز تغییر نکرده است! در مورد کسی ، اما برای من ، یک جرم مانند لکه جوهر روی یک سفره سفید برفی است:
چگونه می توان با جدایی هنگام کنار گذاشتن کنار آمد؟
شخص واقعاً پس از جدایی از یک عزیز چه احساسی دارد / اوه / به شرطی که ، همانطور که می گویند ، رها شده باشد. البته کینه ، درک نادرست از موقعیت و دلایلی که منجر به آن شد ، و صادقانه خشم ، عصبانیت. متعاقباً ، در بیشتر موارد ، همه به این دلیل خلاصه می شود که فرد احساس گناه می کند.
مشکلی پیش آمد
اگر ناگهان بسیار سرگرم می شوید و سرشار از خوشبختی هستید و اصلاً به هیچ چیز اهمیتی نمی دهید ، شاید همه چیز همینطور است. اما … اگر درست نباشد چطور؟ چگونه بفهمیم که همه چیز واقعا عالی است و وقتی فقط اختراع ما است ، چگونه تفریح را از شبه سرگرم کننده تشخیص دهیم؟ من فکر می کنم.