حقیقت متمایز از دروغ

تصویری: حقیقت متمایز از دروغ

تصویری: حقیقت متمایز از دروغ
تصویری: چرا انسان ها دروغ می گویند؟ 2024, آوریل
حقیقت متمایز از دروغ
حقیقت متمایز از دروغ
Anonim

حقیقت متمایز از دروغ

اینترنت مملو از آثاری درباره چگونگی تشخیص حقیقت از دروغ با حرکات چشم ، بلند شدن بینی و سایر لذت های صورت است. من همچنین تصمیم گرفتم پنج کوپک خود را برای حل این مسئله پرتاب کنم. چنین عبارتی وجود دارد: زیبایی در چشم بیننده است. من از زیبایی چیزی نمی دانم ، اما در اینجا یک دروغ وجود دارد ، گویی در گوش کسی است که گوش می دهد و باور می کند. مشکل این نیست که آنها به طرز ماهرانه ای به ما دروغ می گویند ، بلکه این است که ما به راحتی به این جریانات دروغ اعتقاد داریم ، "من خودم خوشحالم که فریب خورده ام" و این تمام … من قبلاً بارها نوشته ام که مغز ما توسط جعل شده است تکامل به اندامی بسیار کم مصرف … حقیقت می تواند ما را مجبور به عمل کند ، که البته کاملاً با ذائقه سر تنبل ما مطابقت ندارد. بنابراین ، ما آماده ایم به هرگونه مزخرفی ، از دموکراسی مستقل گرفته تا "او به من خیانت نکرده" با تمام حروف الفبا ، فقط برای اینکه هیچ کاری انجام ندهیم. اولین تز من ساده است - اگر دروغ به ما کمک کند هیچ کاری نکنیم و وضعیت موجود مورد علاقه خود را حفظ کنیم ، ما به راحتی فریب می خوریم.

نکته دوم دشوارتر از اولین مورد نیست - با این حال ، همانطور که می دانید ، این به چشم شما آسیب می رساند. فرض کنید من به شما می گویم که انسانها 6 دست و 5 پا دارند. حداکثر چیزی که می توانم در پاسخ به آن حساب کنم این است که انگشت خود را در معبد خود بچرخانید ، دروغ آشکار باعث ایجاد احساسات نمی شود. این جمله که افراد دارای 2 دست و 2 پا هستند نیز بعید است که باعث ایجاد واکنش احساسی قوی از طرف گفتگو شود ، ما همچنین به حقیقت آشکار اهمیتی نمی دهیم. اگر حقیقت برای ما غیرقابل قبول باشد ، مسئله دیگری است … فرض کنید مردی وجود دارد که همسرش به او خیانت می کند. سر چنین شخصی ، به طور معمول ، در مورد خیانت حدس می زند ، اما مغز صرفه جویی در انرژی ترجیح می دهد به چنین چیزهایی توجه نکند ، زیرا آنها مجبور به واکنش به آنها هستند و نیروی ، زمان و انرژی گرانبهایی را صرف می کنند. و بنابراین من حقیقت را از سریال "من نمی توانم سکوت کنم" به او اعلام می کنم ، آنها می گویند ، همسر شما زن راه رفتن شما است. چه اتفاقی می افتد؟ درست است ، من یک دشمن جدید پیدا خواهم کرد ، و کسی که به او می گویم موجی از احساسات منفی خواهد داشت. اتفاق مشابهی در طول تجزیه و تحلیل رویاها رخ می دهد. اگر سر "رویایی" داشت که باعث ایجاد احساسات منفی شد ، به نظر من ، کاملاً واضح است که مغز از طریق چنین رویائی به چیزی کاملاً غیرقابل قبول و ناخوشایند واکنش نشان داده است. بر این اساس ، تفسیر باید احساسات را با علامت منفی در فرد برانگیزد. اگر او در پاسخ به تفسیر شما شانه هایش را بالا انداخت و خمیازه ای کند ، پس یک رفیق عزیز اشتباه کرده است ، ما جستجوهای تحلیلی خود را ادامه می دهیم.

چندین نتیجه از این مورد وجود دارد. اول ، ما فریب خورده ایم ، نه به این دلیل که دروغگو ماهر است ، بلکه به این دلیل است که می خواهیم به چیزی ایمان بیاوریم که زندگی ما را در تعادل نگه می دارد. ثانیاً ، تلاش برای گرفتن یک دروغگو با حرکات صورت بی فایده است ، نه تنها به این دلیل که کار نمی کند ، بلکه به این دلیل است که ما او را با مغزی که فقط می خواهد فریب بخورد ، گیر می دهیم. سوم ، حقیقتی که ما نمی خواهیم همیشه از آن آگاه باشیم (!) احساسات عمیقاً منفی را برمی انگیزد. این احساسات ، دروغ سنجی است که در سر ما ساخته شده است.

و در نهایت ، چهارم ، اگر می خواهید کسی را فریب دهید ، باید در مورد چیزی که به کاهش تنش در سر شما و حفظ انرژی بیولوژیکی کمک می کند ، دروغ بگویید ، یعنی به شما این امکان را می دهد که بدون انجام هیچ کاری روی مبل ادامه دهید. هنوز تنهایی؟ نیازی نیست زمان و هزینه خود را برای تغذیه مناسب ، متخصصان زیبایی ، روان درمانگران هدر دهید ، نیازی نیست خودتان را مجبور کنید که به ملاقات بروید و مهارت های ارتباطی جدیدی را توسعه دهید. مشکل پیدا شده است ، چشم بد ، آسیب و تاج تجرد بر شما است. فقط یک روبل مهربان هزار روبل بپردازید ، و او با ارائه یک کلاه معجزه آسای ساخته شده از فویل جادویی ، همه مشکلات شما را حل می کند. در اینجا ساده ترین مثال یک دروغ ابتدایی و کلاهبردارانه است که ما مرتباً در زندگی روزمره با آن روبرو می شویم.

اوه ، بله ، یک لحظه دیگر ، همانطور که رفیق فراموش نشدنی هاوس گفت ، همه دروغ می گویند … اگر یک دروغ به شما اجازه دهد تنش را کاهش دهید ، یک فرد به احتمال زیاد با وجدان خود معامله می کند و دروغ می گوید.بنابراین ، مشکل این نیست که آنها به ما دروغ می گویند ، بلکه این است که سر ما به فریب خوردن عادت کرده است. اگر از اجتناب از احساسات منفی دست برداریم ، مغز را برای حل مشکلات آموزش می دهیم و مرتباً کارهایی را که نمی خواهیم انجام می دهیم ، فریب دادن ما بسیار دشوارتر می شود. لازم نیست فرض کنیم که افراد بد دروغ می گویند ، همه دروغ می گویند ، و از نظر تکامل ، دروغ یک استراتژی سودآور است ، به شرطی که تنها زرادخانه مهارت ها و ابزار ما نباشد …

توصیه شده: