نیازها: چگونه افراد خود را از دیگران متمایز کنیم

فهرست مطالب:

تصویری: نیازها: چگونه افراد خود را از دیگران متمایز کنیم

تصویری: نیازها: چگونه افراد خود را از دیگران متمایز کنیم
تصویری: چطور دیگران را شیفته خود کنیم 2024, آوریل
نیازها: چگونه افراد خود را از دیگران متمایز کنیم
نیازها: چگونه افراد خود را از دیگران متمایز کنیم
Anonim

خوانندگان عزیز!

آیا تا به حال به این فکر کرده اید که اساس شادی روزمره چیست؟ بحثهای پیچیده روزمره در مورد ضروریات ، در مورد عشق و فداکاری نیست ، بلکه در مورد عناصر ساختاری ساده شادی است؟ نه؟ سپس شما را دعوت می کنم تا با هم فکر کنیم!

اگر همه چیز را ملموس و نامحسوس خلاصه کنیم که ما را خوشحال می کند ، می توان با خیال راحت این را گفت ارضای نیازها کلید خوشبختی وجود دارد اما آیا ما همیشه خوشحال هستیم؟ خیر چرا؟

فقط دو گزینه وجود دارد:

  1. ما نیازهای خود را برآورده نمی کنیم.
  2. نیازهایی که ما به آن عادت کرده ایم در واقع مال ما نیست.

جالب هست؟ سپس اجازه دهید ادامه دهیم!

بیایید در مورد نیازها صحبت کنیم

نیاز دارد - مفهوم گسترده است اما اجازه دهید از دیدگاه روانشناسی که برای ما مناسب است به آن نگاه کنیم.

نیاز ، فقدان چیزی (از نظر فیزیولوژیکی یا روانی) و حالتی است که پس از آن بوجود می آید. میل را با نیاز اشتباه نگیرید.

بیایید یک مثال بزنیم. آیا خرید خودرو ضروری است؟ نه ، این یک خواسته است. چرا؟ از آنجا که از نظر فیزیولوژیکی ، ما قادر هستیم بدون ماشین وجود داشته باشیم ، از نظر روانی نیز. اما ریشه این میل نیاز است. نیاز به شناخت ، آسایش ، آدرنالین ، ارتباط ، رعایت و غیره. با توجه به نیازها ، ما یک ماشین راحت خریداری می کنیم که بنزین زیادی "نمی خورد" ، خیلی راحت کثیف نمی شود و تعمیر آن امکان پذیر است. با هدایت خواسته های خود ، ما یک اتومبیل اسپرت سفید خریداری می کنیم و مرتباً آن را بر روی دست اندازها خراب می کنیم و پیری را برای مدیر سالن تضمین می کنیم.

روانشناس آبراهام مزلو به طور فعال در مطالعه نیاز به عنوان یک پدیده روانشناختی مشارکت داشت ؛ همچنین توسط اریک برن مورد مطالعه قرار گرفت و هنری موری توضیح داد. برای درک بیشتر ، پیشنهاد می کنم نسخه های آنها را به طور مختصر مرور کنید.

آبراهام مزلو به دلیل توانایی ایجاد نیازها در هرم سلسله مراتبی با توجه به سطح توسعه شناخته شده است.

طبق نظریه مزلو نیاز دارد تا زمانی که در سطوح پایین کمبود وجود داشته باشد ، سطوح بالاتر را نمی توان برآورده کرد. و این منطقی است. اگر به این موضوع فکر کنید ، حتی زمانی که یک سوترا صبحانه نمی خورد ، حتی یک دانشجوی فقیر هم نظریه ای ندارد:)

اما به طور جدی ، خوشبخت کسی است که می داند چگونه همه دسته نیازها را برآورده کند. یا چه کسی می داند چگونه از داشته های خود لذت ببرد.

اریک برن از نظر ساختاری و کمتر عملگرا برخورد کرد. او تنها سه نیاز روانی را که دارای شخصیت ما هستند ، شناسایی کرد. ای.برن آنها را "گرسنگی" نامید. در ابتدا ، او بر سه قحطی تمرکز کرد.

  1. گرسنگی حسی نیاز به تماس فیزیکی با افراد دیگر است.
  2. گرسنگی برای تشخیص عبارت است از توجه و پذیرش به هر شکلی که در دسترس است.
  3. گرسنگی ساختاری نیاز به سازماندهی و ساختاردهی زمان است.

برخی از پیروان برن گرسنگی تحریک کننده و جنسی را در انواع جداگانه متمایز کردند و این عمل جنسی تقریباً تنها راه برای برطرف کردن تمام گرسنگی نامیده شد. اگر به آن فکر کنید ، این حقیقت خاص خود را دارد.

چرا از این "قحطی ها" اطلاع داریم؟ بله ، فقط به این دلیل که نارضایتی مزمن این گرسنگی علت واقعی روان رنجوری ها است - افسردگی ، نوراستنی ، فوبیا و دیگران. در اینجاست که تقریباً همه مشکلات روانی نهفته است

خودتان قضاوت کنید ، مثلاً فردی که گرسنگی او برای شناخت از دوران کودکی برطرف نشده است. او ، در سطح ناخودآگاه ، به دنبال محیطی است که این تشخیص را می دهد و روشهای جستجو همیشه ایمن نیستند. شخصی که به طور مزمن وجود خود را به رسمیت نمی شناسد ، از او درخواست کمک نمی کند ، مطمئن خواهد بود که هیچ کس به تعریف نیاز ندارد و نمی توان او را دوست داشت. نتیجه چنین اعتماد به نفس مادام العمر چه خواهد بود!

یکی دیگر از محققان نیازهای انسان بود هنری موری.

نیاز دارد به نظر او ، آنها در ابتدا روان زا هستند ، یعنی با خواسته های روح همراه هستند نه بدن.موری همچنین نیازها را به نیازهای ثانویه و اولیه تقسیم کرد. نیازهای اولیه از نظر موری- اینها مواردی هستند که در ابتدا برای زنده ماندن ضروری بودند (غذا ، آب ، خواب و موارد مشابه) ، موارد ثانویه همیشه دارای معنای روانی هستند.

اگر همه چیز با اولیه مشخص است ، پس نیازهای روانی- مکالمه جداگانه 5 مورد از آنها وجود دارد:

  1. هدف - آرزو - این عدم نمایشگرایی (این جلب توجه ، تمایل به تحت تأثیر قرار دادن) ، در دستیابی و تعیین اهداف ، به رسمیت شناختن ، یعنی در موقعیتها و نقشهای خاص است.
  2. نیاز مادی (داشتن کالاهای مادی ، ساختار و سازماندهی).
  3. نیازهای قدرت (در پرخاشگری ، سلطه ، در اجتناب ، در تحقیر خود ، در احترام).
  4. نیاز به قدردانی شامل نیاز به تعلق ، مراقبت ، کمک ، پاسخ احساسی است.
  5. اطلاعات - این نیاز به کسب و بازگشت دانش ، تبادل تجربه (اعم از فکری و احساسی) است.

موری معتقد است که دقیقاً نیازها و راههای تحقق آنها اساس چیزی است که شخصیت نامیده می شود. هر دو بیشتر تحت تأثیر محیط قرار دارند.

از همه اینها می توان برای درک نیاز پس از واقعیت استفاده کرد. تفاوت بین "خواستن" و "نیاز" را درک کنید.

خارجی و داخلی

آنچه ما انجام می دهیم ، چگونه رفتار می کنیم و حتی افکاری که در اکثر موارد به آن فکر می کردیم بر تأیید متمرکز است. بله ، بله ، نه برای برآوردن نیازهای شما ، یعنی:

  1. برای تأیید گرفتن
  2. محکوم نشو

ببینید دو معیار قطبی چیست. آنها ماهیتی سناریویی دارند. مثل این؟ اینها عادت های دوران کودکی است. از آنچه که ما عادت داریم در پاسخ به اقدامات خود انتظار داشته باشیم - تأیید یا عدم محکومیت.

فرض کنید یک دختر کوچک کاتیا ، پنج ساله ، در 8 مارس برای مادرش نقاشی کشید. مادر کاتیا می تواند با تأیید و شادی به این امر واکنش نشان دهد ، در نتیجه به کاتیا نشان دهد که تلاشهای او و حقیقت توجه او چقدر مهم است. مادر کاتیا نیز می تواند آن را بدیهی بداند و به هیچ وجه عکس العمل نشان ندهد ، نکته اصلی این است که کاتیا دیوارها را نقاشی نکرده و کثیف نشده است. در پایان ، مادر کاتیا می تواند انتقاد از دخترش را برای نقاشی شلخته ، دست های کثیف و اتاق نامرتب آغاز کند.

اگر این الگوهای رفتاری مادر مادام العمر بود و در تمام طول زندگی با کاتیا با مادرش ارتباط داشت ، چگونه کاتیا می تواند رشد کند؟

در حالت اول ، کاتیا به عنوان یک زن با اعتماد به نفس در ارزش و توانایی های خود بزرگ شده بود ، که قادر است به موقع به نیازهای خود توجه کرده و به آن پاسخ دهد ، زیرا انتظار واکنش ناکافی را ندارد.

در مورد دوم ، کاتیا بی طرف خواهد بود ، و به احتمال زیاد زنی است که تا حدی در برابر نیازهای خود "کور" است ، زیرا وقتی آنچه را که می خواهد انجام می دهد ، هیچ واکنشی نشان نمی دهد ، پس چرا به نیازها فکر می کنیم؟

در مورد اخیر ، هر یک از نیازهای کاتیا با احساس گناه ، ناامنی و حتی عصبانیت نسبت به خود همراه خواهد بود.

این مثال ساده نشان داد که درک ارزش نیازهای شما چقدر مهم است. مهم نیست چقدر مستقل هستیم ، از همان دوران کودکی بر واکنش متمرکز شده ایم. ما یاد می گیریم که به افکار و احساسات خود با یادآوری واکنش های اولیه افراد مهم نسبت به آنها پاسخ دهیم. و این از همان بدو تولد شروع می شود ، زمانی که کودک قادر است فقط حالت عاطفی مادر را درک کند. این یک حقیقت اثبات شده است.

این چگونه به شما کمک می کند تا خود را از دیگران متمایز کنید؟

همانطور که در بالا ذکر شد ، ارزش یک چالش به پاسخ داخلی آموخته شده به رضایت بستگی دارد. با حساسیت به واکنش های دیگران از دوران کودکی ، ما رفتاری را می آموزیم که یا واکنش مثبت ایجاد می کند یا واکنش منفی. همه چیز بستگی به این دارد که آیا ما عشق کافی داشته ایم.

اگر شناخت والدین کافی بود ، ما یاد می گیریم که به گونه ای واکنش نشان دهیم که احساس رضایت کنیم ، و اگر عشق کمی وجود داشت ، هر گونه عکس العملی را تحریک می کنیم. به عنوان یک کودک ، مهم است که حداقل قدری به رسمیت شناخته شود. این احساساتی را به ما می دهد که به آنها وابسته هستیم.یا رضایت (مادر تعریف می کند) ، یا فقط شناختن (مادر توجه را جلب کرد).

وقتی بزرگ می شویم بر احساس مورد انتظار (حفظ شده) تمرکز می کنیم.

به عنوان مثال ، کاتیا ما عادت کرد که برای چیزی تمجید کند و احساس رضایت و شادی کرد. همین احساس در 30 سالگی ایجاد می شود ، زمانی که او در مورد ارضای نیازهای خود فکر می کند. اگر کاتیا انتظار محکومیت داشت ، می توانست احساس ترس و کینه داشته باشد و به نیازهای خود فکر کند. در بزرگسالی ، او ناخودآگاه نیازها و خواسته های خود را با ترس از قضاوت مرتبط می کند.

همه اینها ناگزیر به این واقعیت منجر می شود که انتظارات "خوشایند" از نیازها به عنوان دلخواه خود و ناخوشایند - به عنوان غریبه های غیر ضروری یاد گرفته می شود.

اکنون بیایید با جزئیات بیشتری در مورد نحوه تشخیص نیازهای خود از نیازهای دیگران صحبت کنیم.

برخی از نیازها یا خواسته های اساسی خود را روی یک تکه کاغذ بنویسید. بگذارید نیمی از کسانی باشند که شما راضی کرده اید ، و دومی - ناراضی. به لیست نگاهی بیندازید و در مورد آنچه در هر مورد انتظار داشتید فکر کنید.

برای درک اینکه چه کسی نیاز خاصی دارد ، می توانید سوالات زیر را از خود بپرسید:

  • ارضای این نیاز شخصاً به من چه خواهد داد؟
  • چه احساسی دارم وقتی به او فکر می کنم؟
  • اگر او راضی نباشد چه اتفاقی برای احساسات من می افتد؟
  • اساس چیست (اگر ما در مورد یک تمایل صحبت می کنیم - شما باید یک نیاز را پیدا کنید)؟
  • دیگر چگونه می توانم این احساس را بدست آورم؟
  • چه کسی دیگر از برآوردن این نیاز سود خواهد برد؟
  • آیا اگر این نیاز را اکنون برآورده کنم ناراحت می شوم؟
  • اگر الان این کار را نکنید چه اتفاقی می افتد؟

البته ، شما نباید به هر نیازی مانند آن فکر کنید ، اما اگر فکر چیزی باعث تردید یا احساسات پیشین شما می شود ، تنبل نباشید و آن را انجام دهید. برای درک مزایا ، به یک مثال توجه کنید:

کاتیا می خواهد پروژه را زودتر از موعد مقرر به شرکت تحویل دهد. در عین حال ، نیازی فوری وجود ندارد ، اما او از فکر "سفت شدن" احساس ناراحتی می کند. او می فهمد که هیچ ایرادی در اجرای به موقع وجود ندارد ، اما در سطح احساسات او ناراحت است. با مراجعه به روانشناس ، کاتیا توصیه های فوق را انجام داده و به این سوالات پاسخ می دهد:

  1. ارضای این نیاز شخصاً به من چه خواهد داد؟ - رضایت ، آرامش.
  2. چه احساسی دارم وقتی به او فکر می کنم؟ - تنش ، اضطراب ، آمادگی ، انتظار.
  3. اگر او راضی نباشد چه اتفاقی برای احساسات من می افتد؟ - اضطراب ، ترس ، گویی انتظار مجازات ، ظلم ، حقارت.
  4. اساس چیست (اگر ما در مورد یک تمایل صحبت می کنیم - شما باید یک نیاز را پیدا کنید)؟ - نیاز به شناخت و ساختار.
  5. دیگر چگونه می توانم این احساس را بدست آورم؟ - اگر کار به موقع انجام شد ، از تلاش ها بخواهید ، نظر همکاران و بستگان را در مورد عناصر مفهومی پروژه بپرسید.
  6. چه کسی دیگر از برآوردن این نیاز سود خواهد برد؟ - رئیس
  7. آیا اگر این نیاز را اکنون برآورده کنم ناراحت می شوم؟ - بله ، من نگران می شوم.
  8. اگر الان این کار را نکنید چه اتفاقی می افتد؟ - چیزی جز تنش درونی و احساس "شکست" خود.

از پاسخ ها مشخص است که نیازی عینی به "برنامه پنج ساله در سه سال" نیست. اما تصور صرف انجام همه کارها به موقع باعث ناراحتی شدید کاتیا ، اضطراب و به عبارت دیگر ترس می شود.

بدیهی است ، این نیاز به سریعتر ، بالاتر و قوی تر به او تعلق ندارد. این یک تجربه عجیب و غریب در دوران کودکی است ، زمانی که امکان تأیید و در نتیجه ایمنی وجود داشت ، فقط با انجام بهتر و سریعتر همه کارها.

برای جلوگیری از تجربه این ناراحتی در کاتیا چه می توان کرد؟ به او بیاموزید که احساسات بوجود آمده را تجزیه و تحلیل کند و به او کمک کند تا ساختار و مرزهای خود را بسازد. کاتیا باید به روان درمانی می آمد.

همه می توانند این تمرین را در خانه انجام دهند و چیزهای زیادی را که متعلق به اوست و آنچه از تجربه گذشته اش است ، بیاموزند. این اولین قدم خواهد بود.

بنابراین ، امیدوارم متوجه شده باشید آنچه نیازهای ما را شکل می دهد … تا صبح ، همه اینها را در سه معیار "نیازهای من" ترکیب کرده ام:

  1. یک نیاز عینی برای برآوردن نیاز وجود دارد.
  2. عدم برآوردن نیاز منجر به عواقب ناخوشایندی برای وضعیت داخلی نمی شود.
  3. برآوردن نیازها مزایای شخصی را در اینجا و اکنون به همراه دارد.

علاوه بر این ، درک آنچه واقعاً وجود دارد - یک خواسته یا نیاز ، مهم است. با دانستن نیازها ، می توانید بفهمید که پشت خواسته ها چیست و راهی راحت و قابل قبول برای رضایت پیدا کنید.

اگر این مطالب برای شما مفید بود - برداشتهای خود را در زیر بنویسید! اگر چیزی در مورد خرابکاری فهمیده اید و می خواهید خودتان را بهتر درک کنید - برای مشاوره بیایید. شناختن خود همیشه جالب و مفید است!

توصیه شده: