2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
"اجازه دهید همه وارد شوند ، اجازه ندهید کسی بیرون برود؟" درباره مرزهای شخصی
آیا این برای شما اتفاق افتاده است؟ یک دوست (همکار ، خویشاوند) بدون وقفه (درباره خودش ، مشکلات یا موفقیت هایش) صحبت می کند و صحبت می کند و شما دیگر نمی دانید چگونه از شر او خلاص شوید ، آزاردهنده است. شما با نیم گوش گوش می دهید ، نگاه می کنید ، روی صندلی خود تکان می خورید و سعی می کنید به وضوح توضیح دهید که ، آنها می گویند ، شما باید بروید ، کار دارید. و به نظر نمی رسد او توجه داشته باشد و مانند یک پرنده طوطی بی خیال ، بدون وقفه به پخش خود ادامه می دهد. او حتی مکث نمی کند جایی که می توانید خود را وارد کنید: "ببخشید ، من باید بروم." و به نوعی قطع … ناخوشایند است. بنابراین شما زحمت می کشید و به همه چیز در جهان نفرین می کنید.
یا ، به عنوان مثال ، یک دوست درخواست می کند ، اما شما وقت ندارید ، نه به او. اما امتناع از آن سخت است. و شما موافقت می کنید ، با وجود این واقعیت که مجبور خواهید بود زمان مورد نیاز خود را به تعویق انداختن کار یا استراحت اختصاص دهید.
آیا درخواست کمک هرچند کوچک برای شما دشوار است؟ آیا فکر می کنید - چرا شخص را تحت فشار قرار می دهید؟ بهتر است خودتان این کار را انجام دهید ، در غیر این صورت امتناع می کند یا در پاسخ از شما می خواهد کاری را برای شما دشوار انجام دهد.
آیا این اتفاق می افتد که مشکلات دیگران را به ضرر علایق خود حل کنید؟
آیا به ارتباط با کسانی که شما را دوست ندارند ، احترام نمی گذارند و - بر این اساس - بدون این که بپرسید آیا برای شما مناسب است ، ادامه می دهید؟ یکی از مشتریان من به این س answeredال پاسخ داد: "اوه ، چقدر خسته شده ام از خویشاوندان" دوست داشتنی "که آخر هفته ها هر هفته تابستان بدون هشدار به خانه ما می آیند (بخوانید: بدون اعلام جنگ!). و آنها همچنین طوری رفتار می کنند که گویی از حضورشان خوشحال شده اند. آنها استراحت می کنند ، سرگرم می شوند: کباب ، نوشیدنی ، مکالمات بی پایان. و من و شوهرم می خواهیم در تخت ها حفاری کنیم ، از آرامش و سکوت لذت ببریم. از سر و صدای شهر خسته می شویم! اما شما نمی توانید آن را بیرون بیندازید - آنها آزرده خواهند شد. خویشاوندان همه یکسان هستند ("اشتباه شود" - بی سر و صدا به طرف خود زمزمه می کند).
اگر خود را در این شرایط تشخیص دهید ، به این معنی است که چیزی در مرزهای شخصی شما اشتباه است. مرزهای شما را تضعیف کرد.
افرادی که دارای مرزهای ضعیف هستند اغلب مقدار زیادی انرژی مورد نیاز خود را برای حفظ روابط صرف می کنند ، هرچند که متوجه شوند این روابط آنها را نابود می کند. چرا این اتفاق می افتد؟ این اغلب با ترس از تنهایی ، بی فایده بودن یا قضاوت همراه است. اگر انتظارات دیگران را برآورده نکنم ، آنها مرا ترک خواهند کرد. " این میل به "خوب برای همه" است. و راهی مستقیم به روان رنجوری!
چه باید کرد؟
اول: درک اینکه ما - خودمان ، به عنوان یک شخص - به چنین افرادی نیاز نداریم. شما به چیزی از ما نیاز دارید - زمان ، انرژی ، توجه … اگر از دادن همه اینها دست بردارید ، رها خواهید شد ، دریغ نکنید! آیا ارزش این را دارد که زندگی خود را هدر دهید فقط برای حفظ توهم خود در مورد نیاز بودن؟
دوم ، مسئولیت زندگی را در دستان خود بگیرید و آن را آنطور که صلاح می دانید مدیریت کنید. فقط شما تصمیم می گیرید که نیرو ، زمان و انرژی خود را در کجا صرف کنید. نه شما به معنای مرزهای شما با دیگران نیست. آنها دقیقاً نقض می شوند تا زمانی که شما خودتان تعیین نکنید که چه کسی و چقدر به زندگی شما اجازه می دهد.
زندگی خود را انجام دهید نه زندگی دیگران. و سپس او شما را با تمام رنگهای خود خوشحال خواهد کرد!
توصیه شده:
درباره مرزهای شخصی
امروزه درباره مرزها مطالب زیادی گفته شده است. درباره مرزهای ایالت ها. در مورد نقض مرزها ، در مورد حفظ مرزها. به هر حال مرز چیست؟ این برای چیست؟ ویکی پدیا این پاسخ را می دهد: "مرز یک خط یا حصار واقعی یا خیالی است که محدوده هر موضوع یا شی را مشخص می کند و این موضوع یا شی را از دیگران جدا می کند.
لگد زدن به طاس یا اجازه دهید همه جهان منتظر بمانند
این عبارت از کجا آمده است ، من حتی نمی دانم. به احتمال زیاد ، A.S. پوشکین دوباره مداخله کرد. به یاد دارم یک افسانه وجود داشت "درباره کشیش و کارگرش بالدا". به یاد نمی آورم که کشیش لگدی به کارگری که در واقع چنین حرامزاده ای نبود ، زد.
درباره مرزهای شخصی ما
هر شخص استاد مرزهای خود است ، و فقط مختص خود است. تشخیص ، مطالعه و محافظت از مرزهای دیگران در صلاحیت و توان ما نیست. ما نمی توانیم بدانیم که آیا چارچوب شخص دیگری را نقض کرده ایم یا خیر ، اگر او در مورد آن به ما نگوید . و این مسئولیت اوست نه ما.
وقتی همه چیز به جهنم می رود! خوب ، اجازه دهید
آیا این احساس آشنا به نظر می رسد؟ من به جرات می توانم بسیاری را پیشنهاد کنم. وقتی به نظر می رسد که لحظه ای دیگر و کل جهان پیرامون ما به سادگی فرو می ریزد. در بین مردم یک ضرب المثل وجود دارد: "مشکل به تنهایی به وجود نمی آید." او همیشه یک شرکت را با خود می کشد و نه یک شرکت کوچک.
درباره افراد "سمی" و مرزهای شخصی
برای مدت طولانی من نمی توانستم به زبان ساده انسانی فرمول بندی کنم ، این چه نوع جانوری است - مرزهای شخصی؟ چگونه می توان فهمید که آنها نقض شده اند و چگونه می توان از آنها محافظت کرد؟ و سپس یک درک بسیار ساده از راه رسید: اگر آنچه آنها به شما می گویند شما را لمس نمی کند ، پس همه چیز خوب است.