2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
مقالات برای من همیشه آسان بوده است ، و من رویای دانشکده روزنامه نگاری دانشگاه دولتی مسکو را در سر داشتم. ما آن زمان در قفقاز شمالی ، در نالچیک زندگی می کردیم.
در پایان کلاس نهم ، پدرم بر اثر سکته قلبی درگذشت و او در روز المپیاد جمهوری درگذشت ، جایی که من برای مقاله خود مقام اول را کسب کردم. کلمه "نوشتن" برای من معنای ناخوشایندی به خود گرفت.
دقیقاً یک سال بعد ، بعد از جشن ، مادرم گفت که نمی گذارد من به مسکو بروم:
"شما وارد هر دانشگاه دولتی مسکو می شوید!"
و من برای ورود به م Instituteسسه آموزشی استاوروپول رفتم.
در طول تحصیل ، همه دانش آموزان به بهترین شکل ممکن به صورت پاره وقت کار کردند. من همچنین شغلی پیدا کردم ، به عنوان نظافتچی به نانوایی رفتم ، و از آنجا چند روز بعد به دلیل نامناسب بودن حرفه ای با صدای بلند بیرون رفتم.
- و بازوهای دختر از کجا رشد می کند؟ - مدیر فروشگاه بعد از من عصبانی شد.
یکبار گزارش من در تیراژ زیاد موسسه به روزنامه جوانان منطقه استاروپول رسید و من ، به طور غیرمنتظره و غیرمنتظره ، بیست و دو روبل دریافت کردم! گاهی اوقات من شروع به نوشتن یادداشت برای "گروه جوانان" می کنم ، که برای آن 20-25 روبل پرداخت می کردند! در پایان دهه 80 قرن گذشته ، این وضعیت بسیار مناسب بود ، اما من هرگز این موضوع را جدی نگرفتم.
بلافاصله پس از فارغ التحصیلی از م institسسه آموزشی ، به روانشناسان مراجعه کردم تا با مجموعه های خود برخورد کنم. من فکر می کردم که رابطه من برای من کار نمی کند ، زیرا من از نظر ظاهری بدشانس بودم ، با وجود تلاش های زیاد برای لاغر شدن ، همیشه کمی اضافه وزن داشتم.
این "خط خطی" بود که به من کمک کرد تا از رقابت بزرگ برای بخش بازآموزی در دانشگاه دولتی مسکو عبور کنم. این مقاله ای بود در مورد اینکه چرا می خواهم روانشناس شوم.
سه سال بعد با شوهرم آشنا شدم. در آن زمان ، من قبلاً "سوسک هایم را با نام می شناختم" و یاد گرفتم که احساس زیبایی کنم ، که از تأثیرگذاری بر تعداد رو به رشد اسب سواران من دریغ نکرد. با داشتن چندین مسکو در زرادخانه من ، من فردی را از شهر Elektrostal در منطقه مسکو انتخاب کردم ، عامل تعیین کننده در انتخاب من یک مورد بود. شوهر آینده من فارغ التحصیل شد ، آرزو داشت و از من دور بود ، دانشکده روزنامه نگاری دانشگاه دولتی مسکو!
شوهرم اغلب سعی می کرد توانایی های ادبی من را کاهش دهد ، که من خودم واقعاً به آن اعتقاد نداشتم و روانشناسی برای مدت طولانی مورد توجه توده های گسترده نبود.
چندین سال او به عنوان روانشناس در کتابخانه کودکان کار کرد. او عاشق کارش بود ، من اغلب برای اجرا در مدارس و حتی در رادیو دعوت می شدم ، فقط حقوق ماهانه کافی بود. به منظور خرید مواد غذایی دقیقاً برای یک هفته ، و سپس رویای تحصیلات تکمیلی باید سالها به تعویق افتاد ، هیچ چیزی برای پرداخت هزینه تحصیل وجود نداشت.
دهه نود قرن گذشته گذشت ، بسیاری از انتشارات سازماندهی شدند ، شوهرم اخراج شد و من مجبور به فروش شدم.
من مجبور بودم آنها را دوست داشته باشم تا در فروش موفق باشم. این کار سختی نبود زیرا همیشه به مردم علاقه مند بودم.
وقتی به سن پترزبورگ نقل مکان کردیم ، من به عنوان شغل موقت به املاک و مستغلات رفتم. با این حال ، "هیچ چیز دائمی تر از موقت نیست"!
او به مدت طولانی در این منطقه اقامت کرد و به مقام مدیر منابع انسانی رسید. به احتمال زیاد ، این اتفاق افتاد زیرا در ابتدا خریداران به آگهی های من در روزنامه ها سرازیر می شدند و سپس یکی از صاحبان بزرگترین آژانس های املاک رزومه من را بسیار دوست داشت و مدرک روانشناسی من از یک دانشگاه معتبر نقش مهمی ایفا کرد.
من آموزش ها را "با صدای بلند" انجام دادم ، زیرا نوشتن موارد و تمرینات جالب برای هر موقعیت خاص برای من همیشه آسان بود.
و وقتی تمرین خصوصی خود را شروع کردم. من در ابتدا یادداشت های بی تکلف و صادقانه ای نوشتم ، که اولین آنها یک چرخه بود
مقالات آنها را در یک گله ترسو دنبال می کردند ، مشتریان با آنها تماس می گرفتند ، تکنیک ها و تمرینات جدید و اصلاح شده متولد می شد.
امروزه تعداد زیادی مشتری وجود دارد که من می توانم هزینه خرید آنها را که می خواهم با آنها کار کنم انتخاب کنم.
و حتی بعدها ، سالها ، سالها ، من دوباره پایان نامه خود را هدف قرار دادم و میل به نوشتن در این امر به من کمک می کند.
حالا احساس می کنم جای خودم هستم. من این سایت را به خاطر فرصتی برای پیاده سازی دو جهت مورد علاقه خود - روان درمانی و روزنامه نگاری ، بسیار دوست دارم.
و ، همانطور که قبلاً نوشتم ، یک بار ، طبق گفته کنفوسیوس زندگی می کنم.
توصیه شده:
چگونه نقاط ضعف خود را در نقاط قوت خود ادغام کنیم
من می خواهم این موضوع جالب را با یک موضوع معروف شروع کنم. آنچه ما آن را معایب می دانیم نقاط قوت بالقوه ما هستند. برخورد با معلولیت ها ، در واقع فرصتی را برای یافتن خود و متولد شدن به عنوان یک فرد ، به عنوان یک فرد می دهد. سیستم عصبی ما به قدری ساختار یافته است که ما برای "
تجزیه و تحلیل شخصیت SWOT: دستورالعمل های گام به گام برای تجزیه و تحلیل نقاط قوت و ضعف شما
تجزیه و تحلیل SWOT روشی است که معمولاً توسط مشاغل و شرکتها برای ارزیابی نقاط قوت و ضعف آنها و عوامل خارجی که ممکن است بر توسعه تأثیر بگذارند ، استفاده می شود. در واقع ، از این ویژگیها است که مخفف عبارت است از: نقاط قوت (نقاط قوت) ، نقاط ضعف (ضعف) ، فرصتها (فرصتها) و تهدیدها (تهدیدها).
چرا من در زندگی خود بدشانس هستم؟ چرا، چرا
سالها در طول زندگی ، مردم از خود س questionsال می پرسند: چرا من می خواهم ثروتمند شوم و در تمام زندگی خود کاری جز تأمین هزینه های زندگی انجام نمی دهم. چرا نمی توانم با یک شریک زندگی شایسته ملاقات کنم. چرا همه مردانی که با آنها برخورد می کنم ضعیف ، بازنده ، زن زن یا گیگولو هستند.
چگونه می توان نقاط ضعف و قوت یک نامزد را در مصاحبه تشخیص داد؟
ضرب المثلی وجود دارد که می گوید: "تئاتر با چوب لباسی آغاز می شود." تنها با انتخاب مناسب می توان تیم خوب و قوی ایجاد کرد. و نکته دوم این گفته این است که اثربخشی افراد به نوع فعالیتی که انجام می دهند بستگی دارد. این در مورد عملکرد و مسئولیت ها است.
جدید قدیمی است که به خوبی توسعه یافته است
زمان سال نو فرا رسیده است ، صرف نظر از اینکه فرد چقدر سن دارد ، بسیاری منتظر چیز جدیدی هستند (مقاله در شب سال نو نوشته شده است ، اما با تغییرات زندگی ارتباط دارد). و حتی اگر آنها 5 آرزو نکنند در حالی که زنگ ها در حال نواختن هستند ، حداقل آنها این فکر را می کنند که چیز جدیدی در پیش است.