فرزند خوانده. حق به گذشته

فهرست مطالب:

تصویری: فرزند خوانده. حق به گذشته

تصویری: فرزند خوانده. حق به گذشته
تصویری: عاشق نشو ای دل . . . . با تنهایی سر کن 2024, آوریل
فرزند خوانده. حق به گذشته
فرزند خوانده. حق به گذشته
Anonim

به مدت 11 سال من رئیس صندوقی بودم که به کودکان بدون مراقبت والدین کمک می کند. جلوی چشم من ، بچه های سنین مختلف خانواده جدیدی پیدا کردند

شخصی "فرزندخوانده" شد (کودکی تحت سرپرستی) ، و شخصی به فرزند خواندگی پذیرفته شد. در مورد دوم ، خانواده این فرصت را دارند که راز فرزندخواندگی را رعایت کنند و کارکنان مقامات سرپرستی و همه افرادی که در این فرایند دخیل هستند طبق قانون موظف به رعایت این راز هستند.

و در حال حاضر انتخاب والدین جدید - آیا آنها به کودک حق گذشته فعلی خود را می دهند یا نسخه خانواده جدید جایگزین آن می شود.

کودک لحظه ای که از یتیم خانه خارج می شود به دنیا نمی آید. او خانواده ، مادر و پدر داشت. زني او را بيرون آورد و او را به دنيا آورد. مردی پدرش شد آنها درباره او فکر کردند ، او را به خاطر آوردند ، احتمالاً او را هم اکنون به یاد دارند.

او پدربزرگ و مادربزرگ خودش را دارد ، احتمالاً خواهر و برادر ، شاید پسر عمو. او جایی دارد که از آنجا آمده است. یک طایفه بزرگ وجود دارد که او از فرزندان او است.

حتی اگر یک شاخه آلو را روی درخت سیب بکارید ، از منابع درخت سیب تغذیه می کند و همچنان ادامه دهنده درخت آلو است. آلو باقی می ماند

در مقطعی ، مادرش تصمیم گرفت که نمی تواند از کودک حمایت کند و او را تحت مراقبت دولت قرار داد. این یک داستان وحشتناک است. اما به این ترتیب زن فرزند خود را نجات می دهد.

یا کودک را از خانواده گرفته بودند ، جایی که دیگر امکان حضور او وجود نداشت. خانواده ای که او در آن زندگی می کرد به قدری مخرب بودند که دولت مجبور شد برای زنده نگه داشتن کودک مداخله کند.

شاید والدینش فوت کردند و کسی نبود که او را ببرد (این نادرترین مورد است).

بیشتر اوقات ، کودک بستگان دارد ، اما آنها به دلایل مختلف مسئولیت او را بر عهده نمی گیرند. درباره تولد او به سادگی به برخی گفته نمی شود. شخصی از حضانت خود او خودداری می کند. و آنها به کسی نمی دهند (و این کار را به درستی انجام می دهند).

اما خانواده اصلی او هرچه باشند ، هنوز خانواده او باقی می مانند. این همان سینه ای است که از آنجا آمده است.

هر شخصی حق دارد از ریشه های خود ، از والدین واقعی خود مطلع شود. این به هیچ وجه والدین فرزندخوانده را بی ارزش نمی کند.

شناخت ریشه های شما برای هر شخصیتی بسیار مهم است. این ریشه ها به هر کجا منتهی می شوند.

داستان من بخشی از من است سابقه خانوادگی من بخشی از شخصیت من است. ریشه هایم را بریدم ، ریشه های جدید را ریختم ، آنها به من اجازه رشد دادند ، بله ، در برخی از مواقع برای من مهم بود که زنده بمانم. اما من می خواهم بدانم اهل کجا هستم. که مرا به دنیا آورد که قبل از من آمد که اجداد من هستند

بازگرداندن خط زندگی ، بازگرداندن تاریخ بدون لکه های سفید ، بدون جعل و اختراعات "برای خیر" به فرد این فرصت را می دهد که به دانش خود متکی باشد.

و این احساس همیشه وجود دارد.

بسیاری از افرادی که از فرزندخواندگی بزرگسالان خود مطلع شده اند می گویند که همیشه آن را احساس کرده اند. آنها احساس کردند ، اما نمی توانند برای خود توضیح دهند که چه اتفاقی در حال رخ دادن است. اگرچه فرزندان خارج از فرزندخواندگی بیشتر شبیه والدین فرزندخوانده خود هستند تا فرزندان خونی. شگفت آور است ، اما ارگانیسم جهش می یابد تا در بسته خود "غیر قابل تشخیص از خود" شود. مواردی وجود دارد که فرزندان خوانده از بیماریهایی که والدین فرزندخوانده آنها از آن رنج می برند رنج می برند ، اگرچه این بیماریها فقط با ارث منتقل می شوند!

اسرار همیشه برای سیستم خانواده مضر است ، به ویژه اسرار مربوط به منشاء شما.

چرا ساکت هستند:

اگر بفهمد که بومی نیست بسیار ناراحت می شود.

شما می توانید کلماتی را پیدا کنید که کودک در این سن درک کند.

اگر در بیمارستان بماند:

"مادر شما جوان بود و بسیار ترسیده بود. هیچکس در اطرافش نبود که بتواند از او حمایت کند. او نمی دانست چه کار کند و از کجا پول بگیرد تا شما را جمع آوری کند. و اصلاً ایده ای نداشت که چگونه این کار را انجام دهد. بالاخره او مجبور بود کار کند و از شما مراقبت کند. او تصمیم گرفت شما را نجات دهد. و تو را در بیمارستان رها کرد. و بعد تو را دیدم. من بلافاصله فهمیدم که تو دقیقا همان کودکی هستی که من رویای آن را داشتم …"

به احتمال زیاد ، همه چیز اینطور بود.

اگر در سنی که آن را به خاطر نمی آورد از خانواده ناکارآمد کنار گذاشته شد.

"والدین شما در مراقبت از فرزندان خوب عمل نمی کردند.مردم از سرپرستی آمدند و دیدند شما چقدر بد آنجا هستید. آنها شما را به خانه کودک بردند. و ما مدتهاست به دنبال کودکی هستیم که به عشق ما نیاز داشته باشد. ما شما را دیدیم و فوراً فهمیدیم - شما مال ما هستید!"

وقتی بفهمد که سالها به او دروغ گفته اند بسیار ناراحت می شود.

باز هم ، کلماتی وجود دارد که به فرزند شما کمک می کند تا از این طریق عبور کند.

"ما می ترسیدیم شما را ناراحت کنیم ، به همین دلیل ما سالها سکوت کردیم."

او ما را ترک می کند و به دنبال خانواده خود می رود.

می توانید به او در یافتن خانواده اش کمک کنید. و با آنها آشنا شوید. بعید است که پسر یا دختر خوانده شما تصمیم به ترک شما گرفته و با خانواده اش زندگی کند. و آیا آنها آنجا منتظر هستند؟

بلکه او ، فرزند خوانده شما ، تصوری از خانواده خود خواهد داشت. او قادر خواهد بود زنی را که او را به دنیا آورده است ببیند ، که نه ماه است به او فکر می کند و احتمالاً اکنون فکر می کند. او می تواند با او آشنا شود. شاید بتوان پدرش را پیدا کرد. این اتفاق می افتد که او نمی داند که در جایی بچه ای دارد. شاید معلوم شود که این شخصی است که باید به آن تکیه کرد. اینکه بتواند کودک را در کاری حمایت کند.

کودک این فرصت را خواهد داشت که نه تنها به شما (خانواده خوانده اش) ، بلکه به خانواده خود نیز تکیه کند. این که آیا نتیجه می گیرد یا خیر ، یک سوال دیگر است.

اما گذشته او بازسازی خواهد شد.

دیگر هیچ نقطه خالی در سرنوشت او وجود نخواهد داشت. او در جای خود احساس سلامت خواهد کرد. او می فهمد در تمام این سالها چه اتفاقی برایش افتاده ، کجا بود ، چه چیزی باید تحمل می کرد (خانه کودک ، بخشهای کودکان رها شده در بیمارستان ها)

چرا باید حقیقت را به فرزند خوانده خود بگویید:

او یک دید کلی نسبت به خود و تاریخ شخصی خود خواهد داشت.

او خواهد فهمید که از کجا آمده ، خانواده اش کیست.

او قادر خواهد بود مادر خود را ببیند. یا بیا سر قبرش

او این فرصت را خواهد داشت که پدر خود را ببیند. اگر این امکان پذیر نیست ، ممکن است عکس هایی از پدرش داشته باشد. او ویژگی های بومی را مشاهده خواهد کرد. او می فهمد که خیلی شبیه چه کسی است.

او با برادران و خواهران ، خویشاوندان یا عموزاده های خود آشنا می شود. اگر همه آنها در خانواده های مختلف هستند ، می تواند آنها را پیدا کند ، آنها را ببیند. اگر او بخواهد ، می تواند با آنها ارتباط برقرار کند.

خانواده اش گسترش می یابد. اگر قبلاً فقط یک خانواده داشت که می توانست بر آن تکیه کند ، اکنون یک خانواده دیگر وجود خواهد داشت. اگر او بخواهد (و موفق شود) ، می تواند به شاخه خود ، به ریشه های بومی خود تکیه کند.

آیا خانواده اش او را می پذیرند ، آیا می خواهد ببیند ؛ او این افراد را دوست خواهد داشت ، خواه بخواهد چیزی مشترک با آنها داشته باشد - این سوال دوم است. اما او اطلاعات کاملی در مورد خود خواهد داشت ، داستانش دیگر احساس نشتی نمی کند و از درزها خزیده نمی شود.

این راز بزرگ دیگر بر شما سنگینی نمی کند. نه تنها همیشه این ترس وجود دارد که یکی از نزدیکان و نه خیلی زیاد به کودک بگوید ، این راز ما را مجبور می کند گذشته ای کاذب را اختراع کرده و با جزئیات پر کنیم. "ببینید ، شما دقیقاً مانند عمو ویتیا هستید ، شبیه او باشید." "و ما در خانواده خود نوازنده داشتیم ، شما نیز باید صدای عالی داشته باشید."

او نام خود را تشخیص می دهد. شاید او بخواهد آن را به خودش برگرداند.در بدو تولد ، مادر نامی را برای کودک تعیین می کند. کودک خوانده اغلب تغییر نام می دهد.

روزی روزگاری ، کودکان هنوز حقیقت را خواهند آموخت.

اما آنها می توانند او را در حال حاضر ، هنگامی که یک زندگی کامل در پیش دارند ، تشخیص دهند. و آنها وقت دارند که تصمیم بگیرند با این حقیقت چه کنند. آنها می توانند بستگان خود را بشناسند ، با آنها رابطه برقرار کنند (یا نه) ، آنها می توانند همه چیز را در مورد خانواده خود بیابند.

و آنها می توانند این حقیقت را در 45-50 سالگی بیاموزند ، زیرا تمام عمر خود را با احساس غیرقابل توضیح یک غریبه ، با احساس بیقراری ، احساس مکان خود زندگی نکرده اند. و وقتی آنها متوجه می شوند ، هیچکس آنجا نیست و کسی نیست که از او بپرسد.

جلوی چشمان من ، مردی 45 ساله سنگی را روی قبر پدرش بغل کرد ، عکس او را نوازش کرد و از اینکه در تمام این سالها احساس می کرد جایی است ، اما از آن خبر ندارد ، به شدت پشیمان شد.

هر شخصی حق داشتن گذشته را دارد.

و برای زمان حال

****

توصیه شده: