چرا من در زندگی خود بدشانس هستم؟ چرا، چرا

فهرست مطالب:

تصویری: چرا من در زندگی خود بدشانس هستم؟ چرا، چرا

تصویری: چرا من در زندگی خود بدشانس هستم؟ چرا، چرا
تصویری: اگر فکر می کنید بدشانس هستید، این را تماشا کنید 2024, آوریل
چرا من در زندگی خود بدشانس هستم؟ چرا، چرا
چرا من در زندگی خود بدشانس هستم؟ چرا، چرا
Anonim

سالها در طول زندگی ، مردم از خود س questionsال می پرسند:

  • چرا من می خواهم ثروتمند شوم و در تمام زندگی خود کاری جز تأمین هزینه های زندگی انجام نمی دهم.
  • چرا نمی توانم با یک شریک زندگی شایسته ملاقات کنم.
  • چرا همه مردانی که با آنها برخورد می کنم ضعیف ، بازنده ، زن زن یا گیگولو هستند.
  • چرا همه دختران فقط به کیف پول چاق علاقه دارند ، علاوه بر این ، همه آنها تقلب می کنند.
  • چرا بسیاری از مردم به سراسر جهان سفر می کنند ، اما من در یک دفتر غبارآلود و گرم نشسته ام ، شلوارم را پاک می کنم و تنها چیزی که برای من باقی می ماند این است که عکس های آشنایانم را از مکان های زیبا در شبکه های اجتماعی بررسی کنم.
  • چرا برخی در زندگی خوش شانس هستند ، در حالی که دیگران خوش شانس نیستند.
  • چرا می خواهم یک ماشین خارجی زیبا جدید رانندگی کنم ، به موسیقی مورد علاقه ام گوش دهم ، و با یک مینی بوس ضعیف در یک حرکت مداوم حرکت کنم.
  • چرا می خواهم در خانه روستایی خودم زندگی کنم ، در گلها دفن شده ام ، اما در یک ساختمان قدیمی خروشچف در حومه شهر زندگی می کنم.
  • چرا من فرزندی ندارم ؛
  • چرا همکارم ، بدون اینکه در محل کار خود زحمت بکشد ، 2 برابر بیشتر درآمد دارد ، من مانند اسب شخم می زنم ، و رئیس نیز ناراضی است.

و بسیاری دیگر از "چرا؟" هر شخص لیست جداگانه ای از جمله "چرا" دارد.

من نیز از این قاعده مستثنی نیستم ، من همچنین چنین فهرستی داشتم ، جایی که سوالات مختلف زیادی وجود داشت.

در اینجا چند مورد از آنها وجود دارد. به عنوان مثال ، چرا من خانه زیبایی با گل ، جنگل مخروطی و رودخانه ای در این نزدیکی ندارم. چرا ماشین وجود ندارد ؛ چرا نمی توانم با شخص مناسب آشنا شوم و ازدواج کنم؟ اوضاع فقط زمانی تغییر کرد که من در عمل (و نه در تئوری) تصمیم گرفتم علل اصلی مشکلاتم را بررسی کنم.

واقعیت این است که همه این سوالات متعدد "چرا" س questionsالات مربوط به آگاهی یا ذهن هستند و آگاهی - واقعیت ما را در حدود 7 forms شکل می دهد ، و این چندان زیاد نیست.

کار آگاهی با حوزه دانش ، افکار ، کلمات ، رویاها ، اهداف ، تجزیه و تحلیل ، و زنجیره های منطقی مرتبط است. سهم آگاهی در زندگی ما به ترتیب تنها 7 درصد است و می تواند بیش از 7 درصد بر زندگی ما تأثیر بگذارد. بنابراین چه چیزی در حقیقت در شکل گیری واقعیت ما در سطح جهانی تأثیر می گذارد؟

البته شما قبلاً حدس زده اید و از منابع متعدد می دانید که تأثیر اصلی بر زندگی ما توسط ناخودآگاه اعمال می شود و سهم آن حدود 93 است.

ضمیر ناخودآگاه بیش از 12 برابر قوی تر از خودآگاه است! اعتقاد ما به چیزی ، که توسط احساسات و احساسات پشتیبانی می شود ، بسیار قوی تر از افکار ما است. اگر به شرایط زندگی خود نگاه می کنید ، مطمئن باشید هر چیزی که در آن "خوب" و "بد" است ، قبل از هر چیز توسط ناخودآگاه شما ایجاد شده است. ناخودآگاه ما وفادارترین دوست و همراه ما است ، اما اغلب می تواند به ضرر ما عمل کند. این بر اساس برنامه های تعبیه شده در آن است که واقعیت ما را به معنای واقعی کلمه تحقق می بخشد.

کار ناخودآگاه با احساسات ، تصاویر ، احساسات و حالات ما مرتبط است. اغلب ، ما متوجه نمی شویم که در ناخودآگاه ما چه می گذرد ، چه نوع زندگی عاطفی دارد. به نظر می رسد در سطح افکار ما آگاهانه خودرو می خواهیم (این امر 7٪ بر واقعیت ما تأثیر می گذارد) و احساس ترس همراه با احتمال تصادف و مرگ در ناخودآگاه (این بر واقعیت ما تأثیر می گذارد) 93 درصد)

کار با این همسویی نیروها بسیار ساده است - در واقعیت ما ماشین نداریم! اگرچه ما عمداً آن را در سطح افکار بسیار می خواهیم. با این حال ، ضمیر ناخودآگاه قوی است و به بقای ما و آسایش ما اهمیت می دهد ، بنابراین هر کاری ممکن است انجام می دهد تا ماشین ها در زندگی ما ظاهر نشوند.

به منظور مقایسه اندازه های آگاهی و ضمیر ناخودآگاه ، می توان اقیانوس بی پایان بزرگی را تصور کرد ، که در آن امواج روی سطح آن تغییرپذیر خواهند بود ، مانند افکار مردم ، این امواج آگاهی ما خواهند بود. و ناخودآگاه تمام قدرت اقیانوس است! به آرامی تغییر می کند ، قدرت باورنکردنی خلقت دارد. در تصویر می بینید که چقدر آنها با یکدیگر ارتباط دارند. هوشیاری با رنگ قرمز و ضمیر ناخودآگاه با رنگ آبی مشخص می شود.

ایده اصلی پشت سر گذاشتن نگرش های منفی بدیهیات زیر است:

هر آنچه در واقعیت من وجود دارد ، نتیجه خواسته های ناخودآگاه من است. همه چیز در زندگی من دلایلی دارد. به دلایلی من همه را ایجاد / ایجاد کردم. وقتی به نظر می رسد که ما چیزی را بسیار می خواهیم و این هنوز وارد زندگی ما نمی شود ، در این صورت بین آگاهی و ضمیر ناخودآگاه درگیری طولانی مدت وجود دارد. برای رسیدن به خواسته ما ، این تعارض باید برطرف شود و بفهمیم چه دلایلی در ناخودآگاه ما کمین کرده و مانع از دستیابی به نتایجی که در ریای آن هستیم ، می شود.

بگذارید برای شما مثالی بزنم

مادرم مدتها پیش طلاق گرفت و سالها متوالی می خواهد (در سطح ذهن ، آگاهی) با مردی ملاقات کند ، با او در عشق و هماهنگی زندگی شادی داشته باشد. سالها می گذرد ، او دیگر امید خود را از دست داده است. همه مردانی که سعی می کنند او را بشناسند ، او بلافاصله رد می کند و تنها بودن را انتخاب می کند. حتی فقط دوستی با مردان برای او سنگینی می کند.

اخیراً ، او از من درخواست کمک کرد تا کمی آنچه را که در حال رخ دادن است مشخص کند. از این گذشته ، او صادقانه می خواهد شاد باشد. در روند ارتباطات ، آشکار شد که او از مردان متنفر است ، از پدرش شروع می کند ، که از او وحشتناک ترسیده بود ، و از شوهرش ، که برای دیگری رفت ، خیانت کرد.

ما تصویر ناخودآگاه او را از یک مرد کشف کرده ایم - این درد ، رنج ، نفرت ، عدم اعتماد ، تحقیر ، تحقیر طبیعت مردانه و موارد دیگر است. این تصویر در ناخودآگاه زندگی می کند و به او اجازه ایجاد روابط با مردان را نمی دهد.

وقتی مشکلات را روشن کردیم ، مادرم بسیار ناراحت شد و در افکار خود فرو رفت. از این گذشته ، او حتی شک نمی کرد که چنین درگیری در درون خود داشته باشد. او عمق شرایط را درک کرد که با چنین نگرشی ناخودآگاه نسبت به مردان (با نفرت زیاد ، به نظر می رسید آماده شلیک به همه آنها با مسلسل است) ، به سختی می تواند با کسی ملاقات کند. و اگر این کار را انجام دهد ، او نیز ظالم است. در این مورد ، آگاهی (ذهن) به او می گوید که او مرد می خواهد. ضمیر ناخودآگاه ، مانند یک دوست وفادار ، او را در برابر شوهرش - ستمگر ، محافظت می کند تا آسیبی نبیند.

در نتیجه این درک ها ، مادر قبلاً کار خود را برای تغییر تصویر درونی خود از یک مرد آغاز کرده و پدر و شوهر خود را در سطح عمیقی بخشیده است. هنگامی که در سطح ناخودآگاه او واکنش احساسی مثبتی به مردان نشان می دهد و آگاهی می گوید "من می خواهم" ، درگیری از بین می رود و با وجود سن و اشتباهات گذشته ، فرد مناسب می تواند جذب زندگی او شود. به هر حال ، یک قانون دیگر وجود دارد - نگرش ناخودآگاه همیشه تحقق می یابد! اگر فقط به این دلیل ، ناخودآگاه یک اقیانوس است ، نه امواج در سطح آن.

چه کاری می توانید انجام دهید تا ذهنیت ناخودآگاه منفی خود را جلب کنید؟ بگذارید توضیح دهم که کلمات "منفی" و "مثبت" نسبتاً دلخواه هستند. در مثال ما ، نگرش "منفی" به این معنی است که من آنچه را که می خواهم ندارم. برخی از برنامه های ناخودآگاه مانع از رسیدن من به اهداف می شوند. ما را در چیزی محدود می کند.

اگر شما واقعاً چیزی را در زندگی می خواهید ، اما آن را ندارید ، و از خود س “ال می کنید "چرا من آن را ندارم؟" ، سپس ذهن (هوشیاری) دلایل منطقی را یادداشت می کند. اما اگر پاسخ این س inال را در ضمیر ناخودآگاه کشف کنید ، وقتی از پاسخ وی به س outال مطلع شدید ، بسیار شگفت زده خواهید شد. این پاسخ (نگرش منفی شما) واقعاً دلیل واقعی موقعیتی را که دوست ندارید برای شما توضیح می دهد. پاسخ آگاهی (ذهن ، افکار ، ایده ها ، کلیشه ها) بدون شک مهم است ، اما پاسخی که از ضمیر ناخودآگاه شما می آید - فقط آن است که واقعاً تصویر واقعی همه چیز را نشان می دهد.

در اینجا چند نمونه آورده شده است:

1. من خانه ای زیبا با گل ، جنگل مخروطی و رودخانه ای در این نزدیکی می خواهم

چرا من خانه ندارم؟

پاسخ آگاهانه: پول کافی برای یک خانه زیبا در یک مکان زیبا وجود ندارد. بسیار گران است. این کار سختی زیادی برای او می طلبد ، من اینقدر درآمد نداشته ام.

پاسخ ناخودآگاه: من خانه ندارم زیرا مرا به یک مکان می بندد ، آزادی حرکتم را محدود می کند و من می خواهم سفر کنم.

بنابراین ، نگرش منفی من این است که به نظر من داشتن خانه مساوی است با سلب آزادی حرکت از من. این بدان معناست که من خانه ندارم در واقع برای من مفید است (در سطح احساسات). من آزادم!

2. من می خواهم یک نویسنده موفق باشم

چرا من نویسنده موفقی نمی شوم؟

پاسخ آگاهانه: من تحصیلات لازم را دریافت نکردم. برای شروع خیلی دیر است. شکستن دشوار ، رقابت زیاد.

پاسخ ناخودآگاه: اما هیچ کس نمی تواند از کار من انتقاد کند. وقتی مورد انتقاد قرار می گیرم با درد روبرو نمی شوم. نویسندگان پول کمی می گیرند.

در این مورد ، نگرش منفی این است که اگر شخصی نویسنده شود ، کار او مورد انتقاد قرار می گیرد ، دردناک خواهد بود و علاوه بر آن ، منجر به فقر می شود.

در یک نسخه ساده ، فرآیند توسعه تاسیسات را می توان به 4 مرحله تقسیم کرد:

  1. افکار منفی را آشکار کنید. بتن ریزی کنید این اولین قدم به سوی زندگی است که رویای آن را دارید!
  2. بار احساسی نصب را حذف کنید.
  3. ساخت و ساز را برای smithereens ساختارشکن کنید. تا آن زمان ، تا زمانی که ایمان به او کاملاً از بین نرود.
  4. آخرین مرحله بازنویسی نگرش های منفی است. جایگزینی موارد قدیمی با موارد جدید و پربارتر.

درک و تنظیم مجدد تنظیمات ساده نسبتاً آسان است. این کاملا امکان پذیر است که خودتان آن را انجام دهید.

به عنوان مثال ، از خود س askingال بپرسید - "این وضعیت چگونه برای من مفید است" ، "چه مزایایی می تواند به همراه داشته باشد" و غیره.

حتی پی بردن به نگرشهای پیچیده تر که بر مشکلات جدی مزمن تأثیر می گذارد ، چندان آسان نیست (پاسخی ظاهر می شود ، که به نظر می رسد پاسخ است ، اما در واقع این فقط بهانه ای برای ذهن است) ، بدون ذکر شرح این نگرش. ممکن است یک دلیل برای بروز نگرش منفی وجود داشته باشد ، اما در روند زندگی عواقبی به همراه داشته است ، مزایای ثانویه.

علاوه بر این ، نگرش می تواند با عزت نفس ، عشق به والدین ، برخی از رویدادهای احساسی ناخوشایند دوران کودکی و غیره همراه باشد. در چنین مواردی ، حفاظت برای آگاهی و زندگی آن روشن می شود ، زیرا حفاظت شامل آن می شود - شما می توانید سالها در اطراف نصب و راه اندازی قدم بزنید ، مجموعه ای از مفروضات ، مشاجرات و افکار دیگر را در ذهن خود ایجاد کنید ، اما هرگز به آن نزدیک نمی شوید. فرمول بندی واقعی

من همچنین می خواهم توجه داشته باشم که یکی از م componentsلفه های مهم نتایج ما در زندگی ، درک مسئولیت در قبال زندگی و وقایع رخ داده در آن است.

برآوردن نگرشهای ناخودآگاه منفی به شما امکان می دهد به سرعت از حالت خارج شوید قربانیان (زندگی ، شرایط) - به حالت اطلاع (ما اکنون درک می کنیم که چرا "ما این را در زندگی خود داشتیم"). و سپس فرصت هایی برای تغییر سریع وضعیت زندگی وجود دارد.

من به خوبی از مثال خودم می دانم که ایجاد حالت قربانی دشوار است ، تغییر چیزی غیرممکن است ، شما می توانید سالها در یک مکان لغزش کنید و عمیق تر و عمیق تر در مرداب و اشک فرو بروید. اگر ما انتخاب کنیم که در حالت ذهن آگاهی زندگی کنیم ، مسئولیت کامل خود را در قبال زندگی خود درک کرده و بپذیریم ، واقعیت ما قابل کنترل می شود. درها و فرصت های جدیدی در حال باز شدن است که حتی به آنها مشکوک هم نبوده است.

درک اینکه همه چیز در زندگی من نتیجه خواسته های ناخودآگاه من است می تواند کلید تغییرات باورنکردنی زندگی باشد. شما می توانید نه تنها به برخی از خواسته های مادی خود پی ببرید ، بلکه می توانید از احساس عمیق گناه ، از ترس ، کینه و حتی بیماری های مختلف ، از جمله بیماری های مزمن ، خلاص شوید. امیدوارم مقاله من شما را به سمت افکار و اعمال جدید سوق دهد و زندگی و احساس خود را برای بهتر تغییر دهید. با پی بردن و کارکردن از طریق برنامه های منفی خود ، سرانجام خواهید توانست آنچه را که مدتها در آرزوی آن بوده اید ، بیابید ، خواه روابط هماهنگ ، ثروت مالی ، چشم اندازهای جدید در زندگی ، خارج شدن از دایره رویدادهای مکرر و موارد دیگر. بیشتر.

توصیه شده: