2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
اپیگراف - اگزیستانسیالیسم واقعی فقط در منطقه وجودی فرانسه تولید می شود ، هر چیز دیگری اضطراب جرقه ای دارد. (Bernard-Henri Montaigne Montesquieu ، مقاله اول مبارزه با گفتمان ساز و apsullivan)
آقای یالوم یکبار 4 واقعیت وجودی را مشخص کرد که تجربه نهایی انسان را تعریف می کند. نهایی - زیرا آنها با بیشترین وضوح پایه های اساسی وجود واقعی را نشان می دهند. به بیان دقیق ، این داده ها در هرکسی که خود را موجودات زنده می داند وجود دارد ، اما آنها به هیچ وجه تجلی خود را برای هر فرد تضمین نمی کنند. با توجه به اصالت و در نتیجه ایجاد مرزهایی که فقط موضوع می تواند در آن ظاهر شود ، آنها فقط زمانی شروع به اعمال نفوذ می کنند که آگاهی توانایی نزدیک شدن به این مرزها را داشته باشد. در همه موارد دیگر ، می توانید تمام زندگی خود را در جایی در مرکز وجود خود بگذرانید ، بدون اینکه در تجربیات شدید خود را بشناسید ، در حالی که به نظر می رسد مختصات معمول شروع به تحریف می کنند و پشتیبانی های معمول شکست می خورد. واقعیتهای وجودی آخرین ستونها و مرزهای دیدگاه انسان گرایانه هستند که هربار می توانید به آنها متوسل شوید و در مورد قابلیت اطمینان جهان شخصی خود دچار تردید شوید.
آقای یالوم در زمینه ابعاد وجودی کار بسیار خوبی انجام داده است ، با این حال ، هنوز سوالات زیادی در این زمینه وجود دارد. به عنوان مثال ، تا چه حد ویژگی های وجودی که توسط او مشخص شده است نهایتاً نهایی است یا می توان آنها را از مبنای اساسی تری نیز استنباط کرد؟ و در اینجا - تدام - چشم انداز علم ذهن بودایی به کمک ما می آید. من می توانم این - البته فقط متوسط - پاسخ این جالب ترین سوال را ارائه کنم. همه داده های وجودی را می توان به بیش از دو کاهش داد ، اگرچه چهار عدد نمادین تر است. هرگاه سوژه به محدودیت های وجودی فردی خود نزدیک شود ، وجود فردی به خودی خود بنیادی می شود که همه دیگران از آن مشتق شده اند.
سعی کنید ، برای شروع ، تصور کنید که آنجا نیستید. نه از نظر مرگ جسمی ، بلکه به دلیل عدم وجود همان احساس من ، به خاطر حفظ آن هر آنچه در زندگی برای شما اتفاق می افتد اتفاق می افتد. زندگی بیولوژیکی به عنوان پایه نهایی بر اتم کربن تکیه می کند ، شاید در جایی از جهان زندگی بر اساس اتم سیلیکون و غیره وجود داشته باشد. به سختی می توان تصور کرد که در جایی دیگر هستی وجود داشته باشد ، که اساس آن نه احساس فرد من ، بلکه چیز دیگری است ، احتمالاً فرا فردی و مافوق فرد. این به سادگی در تجربه ما وجود ندارد. و بنابراین ، این اساسی ترین مرز است ، پس از رسیدن به آن ، مانند حکاکی معروف فلاماریون ، می بینید که چگونه آسمان زمین را لمس می کند و می پرسید ، پس آسمان چیست؟
در این زمینه ، می توانیم چیزی بسیار عاشقانه بگوییم ، به عنوان مثال ، مرگ در واقع ، اصلی ترین چیزی است که در زندگی اتفاق می افتد یا چیزی شبیه آن. روانکاوها و دیگران قبلاً در این مورد صحبت کرده اند. این مهم است که مرگ - یکی از موارد وجودی که به گفته یالوم - در قرائتی دیگر به زندگی به صورت یک انفجار از موجودات فردی تبدیل می شود که فراتر از آن بدون مرگ نمی توان پیش رفت. اما بوداییان برعکس استدلال می کنند - آنها می گویند ، برای شروع زندگی ، لازم نیست منتظر مرگ باشید ، بلکه بعداً بیشتر در مورد آن منتظر بمانید. بنابراین ، دومین دلیل مهم برای این فرایند کنجکاو چه خواهد بود؟
ما قبلاً به این بنیاد اشاره کردیم - وجود فردی به تأیید ، حفظ و توسعه مداوم نیاز دارد. اگر به رویدادهای ذهن مانند از بیرون نگاه کنید ، معلوم می شود که آگاهی دائماً در حرکت است: ما تلاش می کنیم از این حالت روحی به حالت دیگر منتقل شویم ، که ناشی از ناراحتی و تشنگی است. ما درگیر انواع فرایندهای احساسی می شویم و همانطور که منطق درونی آنها به ما می گوید عمل می کنیم. در کمبود ، ما امیدواریم به وضعیتی برسیم که رضایت نهایی را بتوان در آن تجربه کرد ، اما آن را پیدا نمی کنیم.
اگر این س youال را بپرسید - چه چیزی در حال حاضر من را تحریک می کند - پس در اعماق هر فعالیتی می توانید اضطراب مربوط به این واقعیت را پیدا کنید که همه چیز به نحوی اشتباه پیش می رود. و چگونه دقیقاً مشخص نیست. در این مرحله ، وجودی ، در مورد معنا ، یا به عبارت دقیق تر ، بی معنایی ، جنبه مهمی از بودن را به عنوان عذاب تلاش برای حرکت در جایی دور از مکان یا وضعیتی که اکنون در آن هستید توصیف می کند. پس از همه ، اگر متوقف شوید ، گویی همراه با این ، معنی از بین می رود.
بنابراین اجازه دهید دو واقعیت اساسی وجودی به عنوان فردیت و ناقص بودن تعیین شوند. این جایی است که سرگرم کننده آغاز می شود. سوژه پشتوانه نهایی خود را پیدا می کند ، روی احساس خود سرمایه گذاری می کند و به گروگان معانی که به طور تصادفی در این خود پدید می آید تبدیل می شود. همه اینها منجر به چیزی می شود که بوداییان کلمه رنج را می نامند ، که به نوبه خود متکی به چسبیدن و دلبستگی به نسخه خاصی از واقعیت است که در احساسات به ما ارائه شده است. از این گذشته ، هر آنچه در داخل سر اتفاق می افتد به نظر ما واقعی است ، اینطور نیست؟ بنابراین ، بوداییان علاوه بر این که رنج دارای ویژگی هستی شناختی است ، ادعا می کنند که راه خاصی را می دانند که با پیروی از آن می توان بر رنج غلبه کرد. به عبارت دیگر ، فراتر رفتن از مواردی که آن را تعریف می کنند.
برای انجام این کار ، شما باید یک کار نسبتاً ساده انجام دهید ، یعنی تجاوز فراتر از افق خود. و در چنین فرمول بندی افراطی ، راه رهایی از رنج وحشتناک ترین چیزی است که یک فرد زنده تا کنون با آن روبرو شده است ، زیرا تصور وجود او در تجربه فعلی غیرممکن است ، زیرا زمینه های دیگری غیر از فردیت دارد. و معنی بنابراین ، برای ضربه زدن به چنین نقطه ای در قلب تاریکی های روانی ، نوعی "جهش ایمانی" لازم است ، که در آن می توانید بر این واقعیت تکیه کنید که دیر یا زود با یک پایه واضح تر ملاقات خواهید کرد ، و ناپدید نمی شوید. پرتگاه جنون و زوال روانی
روان درمانی به خوبی با فضایی که حول تقاضای معناداری شکل گرفته است ، عادت کرده است. ما به مشتریان آموزش می دهیم تا از تجربیات ناظری استفاده کنند که قادر است متوجه سرگردانی های ذهنی شود ، نه اینکه بدون قید و شرط درگیر آنها شود. با این حال ، همه اینها در چارچوب قطب فردیت رخ می دهد ، که مانع آن غیرقابل حل است. اما روان درمانی ، به عنوان یک عمل سکولار ، به سختی ارزش ادعای بیشتری را دارد. کافی است که او به طور فعال از اصل تجاوز استفاده کند - مطالعه خود در مرز آنچه من را مشخص می کند و ایجاد افق های جدید ، که در آن داستان کاملاً متفاوتی وجود خواهد داشت. آنچه اتفاق می افتد ، هنوز با من است.
توصیه شده:
ناظر وجودی
اخیراً من به این روند فکر می کنم ، بدون آن ، به نظر من ، هیچ تغییر شخصیتی ، هیچ تغییر جدی در زندگی غیرممکن نیست. این اغلب در مطب روانشناسان / روان درمانگران ظاهر می شود ، زیرا بدون آن ، هرگونه روان درمانی از هر جهت هیچ اثر ماندگاری نخواهد داشت (و اغلب - حتی هر گونه ملموس).
گناه وجودی
منبع: budurada.livejournal.com "وقتی ذات اصلی شخصیت [ذاتی] نفی یا سرکوب می شود ، فرد بیمار می شود ، گاهی صریحاً ، گاهی پنهان می شود … این ذات درونی شکننده و حساس است ، به راحتی تسلیم کلیشه ها و فشارهای فرهنگی می شود … حتی با انکار ، به طور مخفیانه به زندگی ادامه می دهد و دائماً نیازمند به فعلیت است … هر ارتداد از ذات خود ما ، هر جنایتی علیه طبیعت ما در ناخودآگاه ما ثابت است و باعث می شود که خود را خوار بدانیم.
درد خود گمشده. هیستری: علل ، درک و رویکرد وجودی
6 اکتبر ، در چارچوب چهاردهمین حوزه روانشناسی به نام پروفسور واسیلی زنکوفسکی ، تحت رهبری B.S. برادران ، دانشگاه ارتدوکس روسیه میزبان سخنرانی دیگری توسط روان درمانگر مشهور اتریشی آلفرد لانگل بود. پروفسور لانگل در مورد مشکل فوری و پیچیده ای مانند هیستری به شرکت کنندگان و مهمانان حوزه گفت.
کسانی که در کیهان گرفته نمی شوند یا چرا DARCISSIS از بودایی ها خوششان نمی آید
بوداییان می گویند زندگی رنج می برد. و رنج چیزی است که باید بر آن غلبه کرد. اما زندگی با از بین رفتن رنج متوقف نمی شود. از این رو ، رنج مقدمه زندگی است . شخص دارای اندام خاصی است تا بتواند رنج را تجربه کند ، دیگر برای هیچ چیز دیگری مناسب نیست.
دیمیتری زاخارچنکو. واقعیتهای مخدوش و جایگزینی ارزشها
(D.S. -Damian Sinaisky، I - مصاحبه کننده) I: داستان با دیمیتری زاخارچنکو و رشوه 8 میلیارد روبل طنین بسیار بزرگی را برانگیخت. همکارانش ، مدیریت مستقیم او بسیار متأسفند که این اتفاق برای او رخ داده است. آنها در حالت شوک هستند. از آنجا که همه اینها ، پشت سر آنها است ، و هیچ کس مشکوک نبود که چنین داستان جنایی در آنجا در حال وقوع است.