2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
کی از چی میترسه ،
که با آن اتفاق می افتد ، -
نیازی به ترس از چیزی نیست.
این آهنگ نوازش می شود
پتا ، اما نه این یکی ،
و دیگری نیز
شبیه اوست …
خداوند!
A. Akhmatova
ترس … اخیراً ، به نظر می رسد که در هوا آویزان است ، به طور فعال پشتیبانی می شود و حتی توسط همه رسانه ها مورد حمایت قرار می گیرد. مشتریان با این سوال "چه اتفاقی می افتد؟" وحشت زده می شوند. کار بعدی چیه؟ " و من به عنوان یک روانشناس باید جواب بدهم. نه برای رسانه ها ، نه پس از نه سال کار در کانال مرکزی و شناختن این "آشپزخانه" ، تماشای تلویزیون را به کلی متوقف کردم ، چیزی که برای همه آرزو می کنم. در شرایطی که فقط ترسناک است چه باید کرد؟ برای آینده ، برای کودکان ، برای محیط زیست و غیره و غیره
اول از همه ، شما باید درک کنید که ترس وجود دارد و این طبیعی است. در اصل در ما تعبیه شده بود. وقتی شخصی از چیزی نمی ترسد ، این در حال حاضر عجیب است. اگر ترس وجود نداشت ، ما شیشه می خوردیم ، جلوی یک کامیون عجله می دویدیم ، سیم های برهنه می گرفتیم … ترس دفاع ما است! و البته ما را از مرگ محافظت می کند. به نظر می رسد (من عمداً ساده سازی کرده ام) اگر تجارت سقوط کند ، هیچ پولی وجود نخواهد داشت ، به این معنی که چیزی برای خرید غذا وجود نخواهد داشت ، به این معنی که من می میرم؟!
اساس همیشه پذیرش ترس از مرگ است. او هست هنوز کسی ترک نکرده است اما حالا باید چکار کنیم؟ می توانید درباره مرگ زیاد صحبت کنید. البته بهتر است با یک متخصص با ترس کنار بیایید. در اینجا هیچ توصیه جهانی وجود ندارد. اول ، درک کنید که ترس ها می توانند واقعی (هنگامی که کامیون به سمت شما هجوم می آورد) و غیر واقعی (به عنوان مثال ، ترس از قضاوت توسط همکاران) باشد. اما مکانیسم فیزیولوژیکی در بدن در هر دو مورد یکسان عمل می کند. با افزایش آدرنالین ، تپش قلب ، "افزایش هوشیاری" و غیره یعنی. بدن در حالت شتاب کار می کند ، به این معنی که سریعتر فرسوده می شود! بنابراین ، تا عصر فرد احساس می کند کاملا خسته شده است! آیا می فهمی؟ برای بدن شما مهم نیست که ترس واقعی است یا نه. این روند هنوز ادامه دارد. بنابراین چرا عمداً با افزودن ترس های ساختگی به او در این زمینه کمک می کنید؟ به هر حال ، خانم های عزیز ، تعجب نکنید که انواع تزریقات آرایشی و بهداشتی مغذی دوام چندانی ندارند … آنها در این مسابقه به سادگی توسط بدن بلعیده می شوند. پس از همه ، پوست نیز اندامی است که در تمام فرایندها شرکت می کند.
متأسفانه ، ما به سادگی از بیشتر ترس ها آگاه نیستیم ، به آنها عادت کرده ایم و توجه نمی کنیم! یک افراط دیگر نیز وجود دارد: "مبارزه" با ترس. لازم نیست با او دعوا کنید! او به هر حال برنده خواهد شد! زیرا ترس ذاتاً ذاتی ماست! وقتی شخصی می گوید: "من بر ترس خود غلبه کرده ام" ، اینطور نیست. اول ، ترس های زیادی وجود دارد. ثانیا ، او غلبه نکرد ، بلکه سرکوب کرد. من او را به جایی بسیار عمیق برده ام. و دیر یا زود ، این ترس همچنان خود را نشان می دهد ، اما فقط در قالب نوعی بیماری جسمانی. ترس باید به عنوان حفاظت پذیرفته شود و از آنچه هست تشکر شود! از طریق ترس ، گاهی شهود می تواند خود را نشان دهد ، که می گوید: "نیازی به رفتن به آنجا نیست! اونجا!"
روزی روزگاری من با یک تمرین ساده بسیار متزلزل شدم ، آن را و شما امتحان کنید. برای شروع ، بازنشسته شوید تا کسی شما را اذیت نکند. قلم و کاغذ بردارید. حالا تصور کنید فقط یک ماه فرصت دارید زندگی کنید. مهم نیست به چه دلایلی. اما این فقط یک ماه است. چگونه آن را انجام خواهید داد؟ با کی؟ چه کاری را اول انجام میدهید؟ دوست داری کی رو ببینی؟ چه باید گفت؟ فکر کنید و بنویسید. این مهمترین چیز است.
و در نهایت ، مثل مورد علاقه من در مورد نصرالدین.
حاکم ظالم و نادان به نسرالدین گفت:
اگر شما به من ثابت نکنید که واقعاً آن درک عمیقی را دارید که به شما نسبت می دهند ، شما را به دار می آویزم.
نصرالدین بلافاصله اعلام کرد که می تواند پرندگان طلایی را در آسمان و شیاطین دنیای زیرین را ببیند. سلطان از او پرسید:
- چطور می تونی این کار رو بکنی؟
ملا پاسخ داد: "شما به چیزی جز ترس نیاز ندارید."
توصیه شده:
من می خواهم مادر شوم! یا آنچه مانع باردار شدن یک زن می شود: در مورد ترس ها ، در مورد اهداف و انگیزه
بیشتر و بیشتر ، هم در مشاوره و هم در زندگی ، با زنان زیبا و موفقی ملاقات می کنم که همه چیز دارند و برای بچه دار شدن عجله ندارند و حتی گاهی اوقات یک خانواده دارند. و وقتی عقربه های ساعت زندگی آنها ، مانند سیندرلا ، نیمه شب به صدا در می آیند و در زندگی واقعی به آستانه 40 سالگی نزدیک می شوند ، به نظر می رسد که بیدار می شوند و می فهمند که زمانی که طبیعت برای مادر شدن به آنها داده است شروع می شود.
فقط منو رها نکن! ترس از دست دادن شریک زندگی ، ترس از رها شدن. آسیب رها کردن
برخلاف ترس از طرد شدن ، که بر اساس احساس شرمندگی برای نیازهای احساس شده و ویژگی های شخصی است ، ترس از رها شدن بسیار عمیق تر از وحشت ناشی از فراموشی ، عدم است. چگونه بفهمیم فردی این ترس را دارد؟ دلایل وقوع آن چیست؟ باید باهاش چکار کنم؟ به طور کلی ، ریشه های این بیماری را باید در اوایل کودکی ، در سن حداکثر یک سالگی جستجو کرد.
در مورد کیسه های چای نزدیک ، تنها و فشرده نشده
سالها پیش ، در مقاله ای ، با لیستی از بیهوده ترین اختراعاتی روبرو شدم که به خاطر اعضای یک جامعه خنده دار از ژاپن توسط شوخی ها اختراع شده بود. بنابراین در میان چیزهای غیر ضروری ، اما از نظر فنی امکان پذیر ، تخته دارت بادی ، چراغ قوه با انرژی خورشیدی و یک کیسه چای ضد آب ظاهر شد.
ترس از سر خوردن. لذت و ترس. تجزیه و تحلیل یک شغل
درخواست مشتری. آلنا ، کمکم کن با ترس کنار بیام! هفته آینده ما با همسرم به پیست اسکی می رویم ، به نظر می رسد همه چیز فوق العاده است - آرامش ، عاشقانه ، زیبایی ، اما من از قبل می دانم: من دوباره می ترسم ، با غلبه بر ترس ناامید کننده و وحشتناک از فرودهای خطرناک ، اگرچه این این اولین باری نیست که من در سفر با شوهرم همراهی می کنم … به طور کلی ، من در اسنوبورد خوب هستم ، اما با تظاهر سوار می شوم ، همیشه چیزی را اشتباه می پذیرم … آیا دلیل خاصی پشت این ترس وجود دارد؟ بیایید به آن فکر ک
وابستگی به هم مجاورت پیوست. در مورد این ، و نه تنها. (3 قسمتی)
اعتیاد رابطه من با دیگری بر اساس تثبیت است ، هنگامی که از طرف دیگر قطع می شوم و خود را در این رابطه از دست می دهم. مقایسه های توصیفی: "نور مانند گوه ای روی او جمع شد" ، "بدون او به هیچ وجه" ، "ما یک کل هستیم ، دو نیمه"