2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2024-01-12 20:57
غالباً فردی با اختلال شخصیت مرزی در یک رابطه به عنوان یک کودک دمدمی مزاج عمل می کند و از شریک خود انتظار دارد در رابطه با او نقش والدین بی قید و شرط را دوست داشته باشد ، یعنی "مرزبان" شریک زندگی را به عنوان پسوند والدین خود درک می کند. - پدر یا مادر.
با این حال ، رابطه "مرزبان" با والدینش بی ابر نبود ، او هرگز با آنها احساس امنیت نمی کرد ، هرگز از ترس سوء تفاهم و محکومیت به خود اجازه نمی داد خودش باشد ، رابطه او با والدینش همیشه دور و بدون عمق بود ، گشاده رویی ، در نتیجه "نگهبان مرز" نگرش دوسویه ای نسبت به یک عزیز داشت - از یک سو ، عشق ، و از سوی دیگر ، نفرت. وقتی والدین نمی خواستند او را همانطور که هست بپذیرند ، کینه ، عصبانیت و خشم در او ایجاد شد ، والد به عنوان دشمنی در نظر گرفته شد که می خواهد او را نابود کند. پس از بروز خشم ، احساس گناه شد و عشق به والدین بازگشت ، اما عشق سطحی است. از آنجا که "مرزبان" دچار بی اعتمادی شده است ، فکر می کند که والدین او نیازی ندارند یا والدین او را برای اهداف شخصی خود استفاده می کنند ، به همان دلایلی که او با او رابطه برقرار می کند - به دلیل احساس ترس خود از بودن تنها ، بدون حمایت والدین ، بدون احساس اجتماع و حداقل برخی از آنها در حداقل گرما.
چنین نگرشی را می توان در کودکان معتاد به الکل مشاهده کرد که می توانند پول والدین خود را بدزدند و حتی آنها را مورد ضرب و شتم قرار دهند ، اما از ترک آنها خودداری کرده و به مدرسه شبانه روزی بروند ، از هر طریق ممکن محافظت و توجیه می کند. دقیقاً همان مدل روابطی که "مرزبان" با شریک خود اجرا می کند - او از او انتظار عشق بی قید و شرط را دارد که از مادرش دریافت نشده است ، در حالی که خودش قادر به عشق برابر و متقابل نیست ، و استراتژی اجتناب را درک می کند. همانطور که او از ترس رد شدن می ترسید چهره واقعی خود را به مادرش نشان دهد ، می ترسد که او را هم اکنون به شریک خود نشان دهد به همین دلیل ، و بنابراین صمیمیت واقعی با "مرزبان" عملاً دست نیافتنی است ، و در صورت دستیابی ، پس از یک دوره طولانی روان درمانی با هدف خلاص شدن از شر اضطراب و بی اعتمادی بالا. مرزبان یک فرد باهوش است ، می تواند بر مردم پیروز شود و زیبا صحبت کند ، اما در زندگی خانوادگی ، اغلب اینها مکالمات عمیق و طولانی در مورد هیچ چیز خواهد بود. او نقش یک فیلسوف را بازی می کند ، اما وقتی طرف مقابل سعی می کند موضوع احساسات متقابل را با او در میان بگذارد ، از مکالمه دور شود و او را به صراحت برساند. برای "نگهبان مرز" این موضوعات بسیار دردناک است و بنابراین او ترجیح می دهد در ماسک نجابت خود باقی بماند ، به هر نحوی از گفتگوی عمیق اجتناب کند (با تغییر موضوع ، با کمک استدلال در مورد چیزی انتزاعی ، با استفاده از مثل ، استعاره) ، گفتگوی مستقیم و صریح او نمی تواند انجام دهد.
اجتناب همچنین می تواند به صورت رابطه جنسی طرفی باشد تا راهی برای "مرزبان" باشد تا به خود (و همچنین به والدین ، شریک زندگی) خود ثابت کند که هیچکس نمی تواند او را کنترل کند ، زیرا نیاز به داشتن یک رابطه کوچک ، دنیای فانتزی که هیچ کس در مورد آن نمی داند و به عنوان راهی برای نزدیک شدن به یک شریک قانونی از آن دور می شود. علاوه بر این ، هدف خیانت به گونه ای انتخاب شده است که آزادی "مرزبان" را مطالبه نمی کند ، هیچ تهدیدی برای او ایجاد نمی کند: به عنوان مثال ، شوهر با یک زن متاهل که از او نیز می ترسد روابط برقرار می کند خانواده اش را نابود می کند و بنابراین ادعا نمی کند که بر معشوق خود تسلط کامل دارد. اعتیاد به الکل ، گردهمایی های مداوم با دوستان ، اعتیاد به کار و … نیز می تواند نوعی اجتناب باشد. روابط با "نگهبان مرز" همیشه کاملاً متشنج است: اگر همه چیز طبق سناریوی او پیش رود ، او آرام و صلح جو است ، اما اگر چیزی اشتباه پیش آمد ، باعث بروز خشم می شود ، تا تغییر تجاوز به مالکیت ، حیوانات ، کودکان و خود شریک زندگی پس از بروز تجاوز ، "مرزبان" احساس گناه را تجربه می کند ، تا قسمت های پاراسوئیدی یا تلاش برای خودکشی.شریک توسط "نگهبان مرز" به صورت دوسویه درک می شود ، نه به عنوان یک فرد کامل با شایستگی ها و معایب خاص خود ، بلکه به عنوان ایده آل یا ناچیز. امروز او می تواند شما را نفرین کند و با آخرین کلمات به شما زنگ بزند ، مدارک طلاق را ارائه دهد ، و فردا در پای شما قرار دارد ، با این تفکر "چگونه می توانستم در مورد طلاق از این شخص فوق العاده فکر کنم!".
برای یک "مرزبان" دشوار است که به انتقادات خود گوش دهد ، این می تواند باعث بروز عصبانیت او شود ، به دلیل افزایش آسیب پذیری ، احساس حقارت و فقدان تصویر پایدار از "من". برای او دشوار است که در مورد احساسات و نیازها ، اعتقادات خود صحبت کند. غالباً آنچه او در مورد خود فکر می کند ، چیزهای درون فردی است. به عنوان مثال ، از کودکی ، مادرم به پسرش القا کرد که او یک سرمایه گذار درخشان در آینده است ، بعداً او این اصل را به عنوان اعتقاد خود پذیرفت ، اما پس از اولین شکست ها یا آنچه کسی او را بی استعداد می نامد ، به سرعت ارزش خود را کاهش می دهد محکومیت خود ، و همچنین حرفه او ، سرمایه دار ، و دوباره در جستجوی خود است. انتقاد از "مرزبان" خشم او را برمی انگیزد زیرا منجر به کاهش ارزش خود و آرمان هایش می شود. و در نبود ایده آل ها احساس پوچی و درماندگی می کند. زندگی جنسی "مرزبان" اغلب به همان اندازه سطحی است و برای او و شریک زندگی بسیار رضایت بخش نیست. "مرزبان" از ترس تسلیم شدن کامل در برابر شریک زندگی خود و احساس شرمندگی ، رابطه جنسی سطحی را بدون دخالت عاطفی و پیش بازی طولانی مدت ترجیح می دهد. بنابراین یک زن اظهار داشت که وقتی شریکش با نوازش طولانی می شود ، عصبانی می شود ، بهتر است او لباس هایش را پاره کرده و بلافاصله رابطه داشته باشد. همچنین ، "مرزبان" همیشه تصویری از یک ایده آل خاص ، به نظر او ، زن (مرد) را در سر خود نگه می دارد ، که شریک زندگی او هرگز به آن نمی رسد. اغلب او در مورد رابطه جنسی با این ایده آل به عنوان چیزی متعالی ، پر از اشتیاق و تجربه احساسی خیال می کند ، و رابطه جنسی با شریک واقعی آن را بی ارزش می کند تا جایی که تمام جذابیت را برای او از دست می دهد و از برقراری رابطه جنسی با او امتناع می ورزد. شریک "نگهبان مرز" همیشه این احساس را دارد که سایه شخصی بین آنها وجود دارد - ایده آل خاص ، سابق (سابق) یا آینده. "مرزبان" می تواند امروز بگوید "من فقط موقت با شما زندگی می کنم تا کسی را پیدا کنم که بهتر باشد" ، و فردا از شما درخواست بخشش کند و اطمینان دهید که "شما بهترین هستید عزیزم".
به ندرت در میان "مرزبانان" طرفداران سادومازوخیسم وجود دارد که نه تنها در مورد آن خیال پردازی می کنند ، بلکه از بازی های مبتنی بر تسلط و تسلیم در رابطه جنسی نیز استفاده می کنند. کل این ماسک زدن از یک سو یک نیاز درونی است و از طرف دیگر راهی برای فرار از صمیمیت واقعی و جستجوی انواع شواهد عشق شریک زندگی است. رفتار "نگهبان مرزبانی" را می توان با زندگی با شریک صبور و محبت آمیزی که با طغیان خشم خود ، با تغییرپذیری همدردی می کند ، اصلاح کرد ، توهین ها و اظهارات او را در نظر نگرفت و برای او الگویی نشان داد. کنترل خود ، همدلی در روابط با دیگران ، برای ارائه عشق و حمایت او. تنها با چنین شریکی "نگهبان مرزی" شروع به تغییر بهتر می کند و شخصاً رشد می کند ، علیرغم این واقعیت که او ممکن است خسته کننده و زمینی به نظر برسد ، بیش از حد آرام و بدون مزاحمت-خطر زیادی برای برخورد با یک فرد وجود دارد. تحریک از "مرزبان" ، که او بسیار دوست دارد. همچنین ، یک دوره روان درمانی طولانی مدت برای بازسازی "من" شخصی ، بازگرداندن خودخواهی ، آموزش خودتنظیمی و ایجاد اعتماد و همدلی می تواند مرزبان را به زندگی عادی برگرداند. "مرزبان" قبل از هر چیز باید درمانگر بودن را بیاموزد.
توصیه شده:
"من عاشق شریک زندگی ام هستم ، اما نمی خواهم با او رابطه جنسی داشته باشم." جستجوی میل جنسی از دست رفته
یکی از مشاوره های مکرر زوج های متاهل ، کافی نبودن یا عدم جذابیت جنسی به شریک زندگی است. "ما یکدیگر را دوست داریم ، خوب کار می کنیم ، اما نمی خواهیم رابطه جنسی داشته باشیم و این کمی نگران کننده است." "همسرم مرا روشن نمی کند. من دیگر او را نمی خواهم"
تخیلات جنسی ، بازی های جنسی ، انحرافات جنسی
بیشتر اوقات ، تخیلات جنسی به عنوان افکار جنسی با محتوای غیرواقعی درک می شوند. یا چیزی که هنوز در تجربه واقعی قرار نگرفته است ، اما افکار در مورد آن هیجان انگیز است و این احساس وجود دارد که در واقعیت ممکن است آن را دوست داشته باشید (که این یک واقعیت نیست).
رابطه جنسی زنان و مردان نگرش به رابطه جنسی در جنس های مختلف
نظرسنجی اخیر در ایالات متحده ، "آیا ترجیح می دهید یک لباس موفق خریداری کنید یا رابطه جنسی شگفت انگیز داشته باشید؟" نتایج زیر را ارائه داد: زنان خرید را در 46 preferred و رابطه جنسی - در 41 preferred را ترجیح دادند. مردان خرید را در 14 preferred و رابطه جنسی - در 76 preferred را ترجیح می دهند.
خیانت تقلب معنای بیولوژیکی قدرتمندی دارد که با این واقعیت ارتباط دارد که رابطه جنسی با شما با رابطه جنسی با شخص دیگری مبادله شده است ، شما را در موقعیت اجتماعی رد کرده و تحقیر کرده و شما را در حاشیه غریزه قرار داده است
قرنهاست که خیانت با ضربه ای به قلب با خنجر مقایسه می شود. واقعیت این است که تقلب یک معنی بیولوژیکی قوی دارد که با این واقعیت ارتباط دارد که رابطه جنسی با شما با رابطه جنسی با شخص دیگری مبادله می شود ، شما را در موقعیت اجتماعی رد کرده و تحقیر می کند ، شما را در حاشیه غریزه باروری قرار می دهد و شما را تنها می گذارد.
شوهر نمی خواهد با همسرش رابطه جنسی داشته باشد. چرا؟ دلایلی که شوهر در رابطه جنسی پیشقدم نمی شود؟
شوهر نمی خواهد با همسرش رابطه جنسی داشته باشد؟ برای شروع گفتگو ، من یک مثال از موقعیت مرد و نامه ای از ایمیل خود را به شما می دهم: اسکندر ، 41 ساله. تجربه ازدواج من 16 سال است ، همسرم ایرینا ، دو دختر در حال بزرگ شدن هستند. بسیاری از مردم به خانواده ما حسادت می کنند ، برای بسیاری ما یک نمونه واقعی هستیم.