چرا شاد بودن ترسناک است؟

تصویری: چرا شاد بودن ترسناک است؟

تصویری: چرا شاد بودن ترسناک است؟
تصویری: تکنیک های شاد بودن در هر شرایطی !!! 2024, ممکن است
چرا شاد بودن ترسناک است؟
چرا شاد بودن ترسناک است؟
Anonim

صحبت های زیادی درباره این است که شخص می خواهد شاد باشد. مردم با اشتیاق اعلام می کنند که حق دارند شاد باشند. آنها می گویند این خوشبختی است که آنها می خواهند. با این حال ، در عمل ، تعداد کمی از افراد واقعاً خوشبخت وجود دارند. چطور؟ همه خوشبختی می خواهند ، و چیزهای مختلف ، اما ناراضی؟

یکی از دلایل این وضعیت ترس معمولی است ، اما اعتراف به آن برای افراد بسیار دشوار است. تصور کنید که همه چیز را که می خواهید (جنبه مادی: پول ، ماشین ، هواپیما ، تجارت) دارید ، رابطه خوبی دارید ، 100 understanding درک متقابل وجود دارد ، سلامتی شما واقعاً شما را خوشحال می کند و همه چیز در زندگی پیش می رود. در همان زمان چه احساسی خواهید داشت؟

در نگاه اول به نظر می رسد که یک فرد باید احساس خوبی داشته باشد ، اما همیشه اینطور نیست. هنگام مشاوره ، هنگامی که ما در چنین شرایطی با مشتریان کار می کنیم ، اغلب افراد دچار تردید و عدم اطمینان می شوند. که به راحتی تبدیل به ترس می شوند. از خوشحالی خود بترسید.

در بیشتر موارد ، ما باورهایی در درون خود داریم که نقش منع شادی خود را ایفا می کند. علاوه بر این ، این باورها توسط افرادی که محیط نزدیک ما را تشکیل می دهند ، مشترک است. به عبارت دیگر ، افراد نزدیک از این ممنوعیت ها کاملاً حمایت می کنند.

جنبه مادی این اعتقاد است که نمی توان با کار صادقانه پول زیادی به دست آورد. فقط برای سرقت یا بدست آوردن آن به روش مشکوک دیگری. بهانه خوبی برای عدم تمایل شما به کار ، ریسک و امتحان کارهای جدید. این بهانه شریف فقر است. و اگر فردی واقعاً بتواند خود را به دست آورد ، پول زیادی دریافت کند و صادقانه باشد ، بنابراین ، بر این اساس ، دیگر به چنین اعتقادی پایبند نیست. و این بدان معناست که دیگر از این جعبه شن استفاده نمی کنید. و این به معنای محکومیت ، سوءظن و از دست دادن اعتماد به نفس است. اما ، این بسیار ترسناک است که در بین خود غریبه شوید.

در مورد رابطه فقط دو باور وجود دارد "همه مردان بز هستند" و "همه زنان احمق هستند". یک فرد به طور ناگهانی با شخصی که از او استفاده نمی کند ، احترام می گذارد ، در شخص خود و شریک یا شریک خود با تمام حق آزادی انتخاب رابطه ایجاد می کند. در عین حال ، او اصلاً او را بز یا احمق نمی داند.

این طبیعی است که در ابتدا به او حسادت و کفر می شود. بعداً ، با این "احساسات روشن" به عنوان یک خائن رفتار نمی شود. در واقع ، در مورد آن الگوها ، در مورد بزها و احمق ها ، بیش از یک نسل رشد کرده است. و او (مرد) می تواند این کار را متفاوت انجام دهد ، این به ندرت بخشیده می شود.

اصلا ارزش صحبت در مورد سلامتی را ندارد. به هر حال ، حتی اگر شخصی از الکل امتناع کند ، او در حال حاضر تقریباً بیمار و غیرقابل اعتماد تلقی می شود. و اگر در همان زمان او همچنین شروع به انتخاب فعالیت بدنی و غذایی کند که برای او مفید است ، و نه آنچه مورد قبول است ، و حتی عالی به نظر برسد ، طبیعتاً ، این یکی نه تنها حسادت ، بلکه نفرت را نیز ایجاد می کند. از چه کسی بیشتر متنفریم؟ درست دشمنان. انسان با محیط خود دشمن می شود. و واقعا ترسناک است.

فقط تصور کنید که شما به یک فرد شاد تبدیل شده اید ، اما در عین حال ، در نظر عزیزانتان ، دشمن شده اید. به گفته یکی از مشتریان ، چنین شادی ای بیهوده لازم نیست. یعنی خوشبختی ما بستگی به این دارد که چقدر به ما اجازه داده شود تا باورهای محیط خود را دریافت کنیم.

صداقت با خود در اینجا بسیار کمک می کند. به خصوص در آن لحظات که باید اعتراف کنید که افراد نزدیک دیگر آنقدرها نزدیک نیستند. و آنها واقعاً بهترین را برای شما نمی خواهند. به هر حال ، بیشتر از همه ، بستگان مراجعه کنندگان از روانشناسان و روان درمانگران خوششان نمی آید. از آنجا که وقتی شخصی در طول کار تغییر می کند ، مدیریت او در حال حاضر بسیار دشوار است و نمی توان مانند قبل دستکاری کرد.

خوشبختی همیشه بسیار شخصی است و البته هر کس مختص به خود است. بنابراین ، بهتر است صادقانه به خودتان اعتراف کنید که می خواهید شاد باشید یا مطابق باورها و ارزیابی های دیگران باشید.وقتی به درک این می رسیم که خوشبختی نیازی به اثبات ندارد ، فرد بدون احساس گناه ، شروع به لذت واقعی در زندگی می کند.

با شادی زندگی کنید! آنتون چرنیخ.

توصیه شده: