2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
اولین تصور غلط این باور است که یک فرد بالغ بیولوژیکی از نظر روانی یک فرد بالغ است. این مطلقا چنین نیست. سن روانی اکثر بزرگسالان از نظر زیست شناسی نوجوانی و نوجوانی است. این امر با وجود واکنش های دوران کودکی مانند کینه ، گناه ، بی مسئولیتی ، تعارض و غیره تأیید می شود. و مهمتر از همه ، خودمحوری که همه واکنشهای مخرب از آن سرچشمه می گیرد. مردم دائماً شکایت می کنند ، بهانه می آورند ، تحقیر می کنند و در عین حال احساس حق می کنند ، حتی بدون داشتن اطلاعات موثق. مهم است که این فرض را کنار بگذاریم که همه افراد بالغ هستند - اکثر مردم کودک هستند. هنگام ایجاد ارتباط باید به این نکته توجه کرد.
تصور غلط دوم این باور است که همه بزرگسالان باهوش هستند. متأسفانه این مطلقا چنین نیست. عقل عبارت است از توانایی تفکر آزاد ، منطقی ، با اتکا به ارزشهای بیشترین هماهنگی ممکن با جهان. به راحتی می توان ثابت کرد که انسانها موجودات باهوشی نیستند. اگر مردم منطقی بودند ، حداقل یکدیگر و محیط زیست را تخریب نمی کردند. جامعه ای که در آن کودکان از گرسنگی و بیماری می میرند ، در حالی که غذا وجود دارد و دارو نمی تواند از افراد باهوش تشکیل شود. یافتن هوش به هیچ وجه آسان نیست. ما در الگوهای شناختی که از طریق تربیت و آموزش آموخته می شود فکر می کنیم. این نقطه مقابل تفکر منطقی آزاد است. بنابراین در حال حاضر ، ما شبه هوشمند هستیم.
سومین تصور غلط این است که اگر شخصی بیدار است ، پس بیدار است ، یعنی در هوشیاری روشن است و از آنچه انجام می دهد و آنچه در حال رخ دادن است آگاه است. افسوس که اینطور نیست. مردم اغلب در حالت حواس پرتی هستند ، به جزئیات ناچیز توجه می کنند ، اغلب به نکته اصلی توجه نمی کنند. اگر ما با یک طرف صحبت می کنیم ، حتی نمی توانیم روی این واقعیت حساب کنیم که او هر کلمه ما را می شنود ، چه برسد به درک متقابل. درک متقابل در برقراری ارتباط موضوعی است که باید مورد توجه قرار گیرد.
یکی از مخرب ترین توهمات این است که ما معتقدیم یک واقعیت عینی مشترک برای همه وجود دارد که همه ما در آن زندگی می کنیم. این اشتباه است. همه آنچه می بینیم ، می شنویم و احساس می کنیم تصاویری در ذهن ما هستند. این تصاویر به خودی خود بوجود نمی آیند ، بلکه نتیجه تفسیر ما از داده های حسی هستند. در بیشتر موارد ، مردم نمی دانند چگونه ذهنیت ادراک خود و دیگران را در نظر بگیرند. و آنها به دنبال درک بهتر نیستند ، آنها با جهان طوری رفتار می کنند که گویی مستقیماً همه چیز را در جهان درک می کنند و درک می کنند. در عین حال ، حتی بدون اینکه بدانید چقدر اشتباه است. متأسفانه ، مردم توانایی درک نسبتاً ضعیف و گاهی کاملاً ناتوان را دارند ، به ویژه آنچه با تصویر آنها از جهان مطابقت ندارد. در نتیجه ، یک فرد در دنیای تخیلی و بسیار مخدوش خود زندگی می کند.
مشکلات ارتباطی اغلب در نتیجه انتظارات بیش از حد از مردم ایجاد می شود. چنین انتظاراتی بر اساس این باور دوران کودکی ما است که افراد ایده آل در افسانه ها توصیف می شوند. در حقیقت ، هیچ انسان کاملی وجود ندارد. مردم ناقص و متناقض هستند. این بدان معناست که هنگام برقراری ارتباط با مردم ، باید یاد بگیرید که بر روی موضوع اصلی تمرکز کنید ، بدون اینکه به نقص های ناچیز فردی چسبیده باشید.
این مقاله به لطف آثار وادیم لوکین ، دانیل گلمن و نصرت پزشکیان ظاهر شد.
دیمیتری دودالوف
توصیه شده:
تصورات غلط معمولی از زنان در معرض تجاوز (خشونت خانگی)
پیامدهای تجاوز کلامی همچنین بر حوزه فکری یک زن تأثیر می گذارد. یک زن در مورد خود و رابطه خود با یک شریک پرخاشگر شروع به اشتباه می کند. زنان همیشه نمی توانند هذیان هایی را که بر آنها تحمیل شده است به روشنی بیان کنند ، اما این ایده ها آنقدر در آگاهی آنها ریشه دارد که به نظر آنها حقیقت ، واقعیت است و اصلاً ایده ای در مورد واقعیت نیست.
کیم سعید. "خودشیفته یک فرد آسیب دیده است" و تصورات غلط دیگر
در سالهای اخیر ، مقالات و کتابهای مربوط به خودشیفتگی اینترنت را فرا گرفته است. من اغلب تعجب می کنم که آیا اینترنت ما را به یک جامعه ترک اعتیاد تبدیل کرده است؟ همه چیز به اندازه کافی بی گناه شروع می شود. شریک زندگی (یا دوست ، همکار ، عضو خانواده) شما به گونه ای رفتار می کند که احساس می کنید مانند Quasimodo از نوتردام دو پاریس هستید.
تصورات غلط معمولی از زنانی که در روابط خود سوءاستفاده روانی می کنند
بر اساس کتاب "چگونه با پرخاشگری کلامی کنار بیاییم". این کتاب به مشکل خشونت خانگی اختصاص داده شده است. پیامدهای تجاوز کلامی همچنین بر حوزه فکری یک زن تأثیر می گذارد. یک زن در مورد خود و رابطه خود با یک شریک پرخاشگر شروع به اشتباه می کند.
باورهای غلط در مورد زمان و سن
ما ممکن است 2 نظر نادرست در مورد زمان و سن داشته باشیم. 1. ما زندگی می کنیم ، بسیاری را برای بعد کنار می گذاریم. گویی زندگی ما نقطه پایانی ندارد. 2. ما با افزایش سن مان را مسدود می کنیم. یکبار در یکی از سمینارهای روانشناسی چنین ایده ای را شنیدم.
ترس های اساسی مردم در مورد گروه درمانی
گروه درمانی امروزه یکی از رایج ترین زمینه ها در زمینه خدمات روانشناسی است. اگر 10-15 سال پیش کار گروهی بیشتر در کار با مشکلات تک متداول بود ، به عنوان مثال ، هنگام کار با اعتیاد به الکل یا مشکلات اضافه وزن ، اکنون این گروه از افراد کاملاً متفاوتی تشکیل شده است که در زمینه های مختلف زندگی دچار مشکل می شوند.