بازیهای غیر کودکانه

تصویری: بازیهای غیر کودکانه

تصویری: بازیهای غیر کودکانه
تصویری: بازی های کودکانه 2024, ممکن است
بازیهای غیر کودکانه
بازیهای غیر کودکانه
Anonim

Ksyusha نمی خواست به مدرسه برود ، او نمی فهمید چرا بچه های دیگر از نزدیک شدن ماه سپتامبر خوشحال هستند. به هر حال ، شما باید با یک لباس خاردار وحشتناک راه بروید ، نیم روز پشت میز خود بنشینید …

نه ، او واقعاً شادی همسالان خود را درک نکرده بود.

اما موافقت نکردن و درک نکردن این موضوع در بین دوستان یک چیز است ، نشان دادن خواسته های واقعی خود به بزرگسالان یک چیز دیگر است. Ksyusha ، با تأسف ، متوجه شد که عدم تمایل او برای رفتن به مدرسه ، و حتی بیشتر از این ، رد آشکار ، مادربزرگش را بسیار ناراحت کرد.

او مادربزرگش را دوست داشت و نمی خواست او را ناراحت کند ، بنابراین به سرعت با صدایی شاد به س questionال احمقانه بزرگسالان یاد گرفت: "آیا می خواهید به مدرسه بروید؟" و سپس ، شادمان است که اضافه کنم که فرم قبلاً وجود دارد و دفترچه ها آماده هستند …

در عین حال ، هر بار ، او به پهلوی مادربزرگ خود نگاه می کرد و با آرامش آه می کشید ، می دید که چگونه مادربزرگ شانه هایش را با افتخار صاف می کند و می گوید با تمام ظاهر خود ، آنها می گویند ، می بینید که من چه نوه آگاهی دارم.

عصر 31 اوت ، بعد از گردهمایی "شاد" ، مادربزرگ ، کیوشا را در رختخواب گذاشت ، با صدای توطئه کننده گفت: "فردا شما دختر مدرسه ای خواهید شد" …

این عبارت شامل همه چیز بود - عشق ، غرور و شادی برای نوه اش و کسوشا مادربزرگ خود را در آغوش گرفت ، بی سر و صدا از خود خوشحال بود که مادربزرگ حقیقت را نمی داند.

سکوت مدت ها پیش در آپارتمان برقرار شد و کسوشا همچنان به فانوس که در پنجره اش تابیده بود نگاه می کرد و به افکار کودکانه خود در مورد زندگی خود ، در مورد مادربزرگش ، در مورد آنچه که خواهد بود و آنچه خواهد بود فکر می کرد ، و سپس آهی شدید کشید و همه چیز را پرتاب کرد. از سرش خارج شد و برای خودم تصمیم گرفت - من یاد خواهم گرفت که این مدرسه را دوست داشته باشم ، زیرا بازی با بزرگسالان را در بازیهای آنها یاد گرفتم …

و حالا بخواب… خواب…

توصیه شده: