2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
در یک خانواده محترم ، جایی که مادر ، پدر و مادر بزرگ وجود دارد ، یک نوزاد زندگی می کرد. و همه چیز با او خوب بود ، تا اینکه مادر و پدر در مجاورت خود شکافی پیدا کردند. البته ، به همین دلیل ، هم مادر و هم پدر مشغول وصله این ترک بودند و مدتی به پسر خود اجازه دادند تا توضیحات خارق العاده خود را درباره رویدادهایی که با او اتفاق می افتد وارد کند.
به هر حال ، بچه نمی تواند برای مدت طولانی به گلدان عادت کند ، به دلایلی دوست داشت مدت طولانی تحمل کند ، و سپس پشت مبل پنهان شود و نیازهای طبیعی خود را درست در شلوار خود برآورده کند. احتمالاً والدین و مادربزرگ بسیار تلاش کردند تا کودک را به توالت آموزش دهند ، اما ظاهراً آنها این کار را به گونه ای انجام دادند که کودک با ترس از گلدان ، توالت و او همیشه نمی توانست به تنهایی به توالت برود ، نه به ندرت تمام خانواده در این امر شرکت کردند ، بیشتر مادر.
با توجه به شرایط فوق (شکاف در رابطه) ، کودک احساس نمی کرد کاملاً محافظت شده است ، با خانواده در ارتباط است. اگر والدین مشغول تنظیم روابط خود هستند ، که مطمئناً زنگ خطر را برای مادر به ارمغان می آورد ، مادربزرگ نگرانی خود را از آنچه در خانواده اتفاق می افتد ، تجربه می کند و با سرسختی وارد برنامه ای در مورد روانپزشکان می شود ، که در نتیجه از ایمان او به منجی حمایت می کنند. ناگهان ، در مرحله ای ، کودک از رفتن به مهد کودک خودداری کرد ، که این امر اضطراب والدین را بیشتر کرد و شکاف روابط آنها را بیشتر عمیق کرد. پدر نمی توانست از مادرش حمایت کند ، تنها تصمیم او این بود که ، مهم نیست ، به رفتن به مهد کودک ادامه دهد و در این زمان مادربزرگ برنامه های عرفانی او را تماشا کرد و به همراه کودک به زندگی حیوانات علاقه مند شد. بنابراین ، یک نوزاد پنج ساله به راحتی تصویری از جهان را برای خود ایجاد کرد ، پر از میکروب ، مار ، سگ ، ارواح ، طاغوت ، که برای اولین بار در خواب به سراغ او آمدند و او نمی توانست به تنهایی بخوابد و واقعاً نمی توانست به پدر و مادرش بگو چرا و سپس آنها شروع به ظاهر شدن در فضای واقعی کردند و برای خود یک توالت انتخاب کردند ، به ویژه در مهد کودک. ظاهراً کودک پنج ساله با شرم آشنا شده بود و قبلاً فهمیده بود که پسران نباید بترسند (نفوذ پدر). بنابراین ، او تمام ترس ها و بینش های خود را از همه پنهان کرد.
بچه با دختری ملاقات کرد که او نیز همین ترس ها را در گذشته داشت ، او به راحتی می توانست احساس کند که پسر کوچک در حال چه چیزی است و او را دعوت کرد تا در مورد موضوعی ترسناک نقاشی کند. یک چیز جالب به نظر می رسد: در هیچ تصویر مادران ، پدران ، مادربزرگ ها دیده نمی شود ، اما مارها ، سگ ها ، دایناسورها در تلاش برای بلعیدن او بودند. تنها موجودی که او را نترساند و بخاطر او دوست داشت ، یک گل عجیب با یک برگ سبز بود. پسر نمی تواند حرفش را قطع کند ، یک رویا را ترسیم کند ، جایی که با ترس و وحشت تنها در اتوبوس خالی سوار می شود. و هنگامی که توانست متوقف شود ، گفت که ترس های زیادی دارد و کاغذ کافی برای کشیدن همه آنها وجود ندارد. ما تصمیم گرفتیم تا زمانی که ترس ها برطرف نشود ، بهتر است به مهد کودک نرویم و درمان بیشتر به والدین نیاز دارد تا به کودک. این داستان تا حد ابتدایی ساده است ، اگر به راحتی و به طور طبیعی مشکلات کوچک کودکانه می تواند زندگی کودک را به طور اساسی تغییر دهد و تبدیل به یک مشکل بزرگ شود ، اگر اهمیت و توجه کافی را به آنها ندهید ، اگر از آنها منحرف نشوید. مشکلات بزرگسالان را درک نمی کنند و کودک میدان مشترک را جذب می کند (این نگران کننده است).
داستان دیگری در مورد دختر بچه 5 ساله ای که می ترسید بدون مادر تنها بماند ، از مهد می ترسید و به طور کلی می ترسید که جایی فراموش شود ، این خانواده همچنین در رابطه بین والدین ، رویاهای خود شکاف داشت. و تخیلات در واقعیت نیز مملو از شخصیت های کارتونی وحشتناک (ارواح ، مردان سیاه پوست) بود. این اردوی وحشتناک شبانه روی دختر سرازیر شد و او یاد گرفت که با کمک شمشیری که توسط جوجه اردک ارائه شده بود با او مبارزه کند و بعداً ناجی و دوست او شد.
در پایان این داستان ، می خواهم بگویم که برای هر کودکی در این سن ، مهم است که باور کنیم که همه چیز با او خوب خواهد بود ، او زندگی می کند ، که همیشه در مواقع دشوار کسی به کمک می آید و بهتر است که به جای جوجه اردک ، اصل نجات والدین یا افراد نزدیک باشد. زیرا اگر چنین نجات دهنده طبیعی در دوران کودکی وجود نداشته باشد و نیاز به ایمنی همچنان اهمیت داشته باشد ، نجات از طریق شیمی ، دین ، عرفان ، غذا (از طریق هرگونه اعتیاد) حاصل می شود.
توصیه شده:
وقتی شریک یک توالت عاطفی است
هرگز نباید تسلیم هیستری شوید ، زیرا در صورت وقوع ، می تواند تبدیل به یک عادت شود و بارها و بارها خود را تکرار کند. ما باید قدرت را در خود پرورش دهیم. الیزابت گیلبرت. بخور ، دعا کن ، عشق بورز اخیراً ، مقالات زیادی در اینترنت درباره خطرات سرکوب احساسات منفی در اینترنت ظاهر شده است.
گلدان جهانی
در دنیای مدرن ، پدیده ای مانند "تعلل" (از لاتین Pro - به جای ، و crastinus - فردا) احتمالاً برای همه آشنا است. آیا زمان آن رسیده است که دست به کار شویم؟ البته ، البته ، فقط روزنامه بخوانید ، قهوه بنوشید ، سیگار بکشید ، خرده های سفره را پاک کنید و در مورد آخر هفته با دوست من تماس بگیرید.
دو گلدان در هر قاشق یا هدف بازی
این تکنیک از طریق یک دوست روانشناس به من و از یک روانشناس دیگر به او آمد که نگفت از کجا آن را گرفته است. بنابراین ، متأسفانه ، من نمی توانم تألیف ایده را نشان دهم. اما من این ایده را دوست داشتم - بنابراین آن را به اشتراک می گذارم! بنابراین ، ما در اینجا نیازی به منطق نداریم.
روانشناس خصوصی کودکان: چه چیزی به ایجاد ارتباط با کودکان کمک می کند
روانشناس خصوصی کودکان: چه چیزی به ایجاد ارتباط با کودکان کمک می کند. نکاتی از روانشناس خصوصی کودک در مورد نحوه ارتباط با کودکان. مطالعات نشان داده است که سه عامل بر محیط خانه تأثیر می گذارد: شایستگی والدین ، سازگاری کودک و رضایت زناشویی.
وقتی شریک یک توالت عاطفی است (قسمت 2)
در مقاله قبلی ، سعی کردم موضوع بیان بی رویه احساسات را لمس کنم. داستان پرونده مشتری که در آن بیان شد به خوبی پایان یافت. اما داستانهای دیگری نیز در تمرین من وجود دارد. یک مشتری ، اجازه دهید او را النا ، 37 ساله صدا کنیم ، با یک درخواست به من مراجعه کرد: