2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
در هفده سالگی ، برای اولین بار ، من عاشق مردی شدم که سه سال از من بزرگتر بود.
پاییز گرم فوق العاده ای بود. من تازه وارد اولین سال دانشکده پزشکی شدم.
با ترس و وحشت طعم شیرین هندوانه را به خاطر می آورم ، که من و دوستم به نوبه خود به آپارتمان خود در یک خانه خصوصی که با هم اجاره کرده بودیم کشیدیم ، و سپس عصر آن را در تراس خوردیم و خندیدیم ، یادم نمی آید چه چیزی …
او همسایه زندگی می کرد و اغلب به دیدار ما می آمد …
اما وقتی معلوم شد که ما نمی توانیم قرار بگذاریم ، زیرا او قبلاً دوست دختری داشت که او را دوست داشت و سرانجام با خوشحالی ازدواج کرد ، و وقتی او با مهربانی مرا در آغوش گرفت ، گونه ام را بوسید و گفت: "ایروچکای عزیز ، هنوز خواهی داشت همه چیز! "، - من مطمئن بودم که زندگی من به پایان رسیده است!
آن شب و در هفته های بعد بشدت گریه کردم … به سختی خودم را مجبور کردم از تخت بلند شوم و به کلاس هایی بروم که اگرچه برای من جالب بودند ، اما خودم را در آن حرفه نمی دیدم ، و با این حال بسیار درس خواندم با پشتکار ، این بسیار عالی است … من با دوستانم به کنسرت و تئاتر رفتم … و حتی با کسی ملاقات کردم … اما در اعماق وجودم من به شدت معتقد بودم که زندگی من هنوز به پایان رسیده و هرگز آغاز نشده است …
اما چقدر اشتباه کردم آن زمان!
از این گذشته ، اکنون از اوج سالهای گذشته ، تجربه ، عمق احساسات و تحصیلاتم (به هر حال ، در پایان آن سال تحصیلی ، با این وجود ، حرفه ای را به دلخواه انتخاب کردم و برای تحصیل به عنوان روانشناس رفتم) ، من اکنون به وضوح می فهمم که آن شب ، زندگی من ، بر اساس حقیقت ، تازه شروع شده است!
و به همین دلیل…
او به من درس ارزشمندی داد که در زندگی ما همیشه به خواسته خود نمی رسیم و این در واقع یک تراژدی نیست ، بلکه انگیزه ای برای تجسم رویاها و خواسته های مهم دیگر (و شاید حتی بیشتر) است. این یک گام آسان در مسیر پذیرش خود نبود …
پس از آن گفتگوی بسیار چشمگیر با معیارهای یک دختر هفده ساله ، من شروع به نوشتن شعرهای زیاد (خوب و نه چندان خوب) کردم ، که بهترین آنها قبلاً در ماه فوریه در مجله معتبر ادبی چاپ شده بود. و درست در آن زمان من معتقد بودم که استعداد نوشتن دارم ، این مطلب ارزشمند است و می تواند نه تنها برای من ، بلکه برای دیگران نیز لذت بخش باشد. یک گام دیگر در مسیر پذیرش خود …
او احساسات من را پذیرفت و آنها را برابر دانست. بله ، او نمی تواند متقابلاً آنها را متقابل کند ، اما آنها را پذیرفت و نظر خود را به اشتراک گذاشت. نمی دانم چه چیزی زیباتر از این است که کسی احساسات دیگری را بدون ترس و قضاوت بپذیرد. از این گذشته ، او نشان می دهد که "شما برای من به عنوان یک شخص مهم هستید!" و اینکه "من از شما و احساسات شما نمی ترسم!" این گام بعدی در مسیر پذیرش خود بود …
سپس گامهای بیشتری را در این مسیر دشوار و دشوار برداشتم و می دانم که کمتر از این انجام نخواهم داد.
اما حیف که من وقتی این همه تلخ و صادقانه برای عشقم که کاملاً رخ نداده بود و وقتی نمی خواستم زندگی کنم ، همه اینها را نفهمیدم.
با این حال ، چقدر شگفت انگیز است که من این را درک می کنم ، در حالی که زندگی نه تنها ادامه نمی یابد ، بلکه در میان زیباترین جلوه های خود است.
و در حقیقت برای من بسیار هیجان انگیز و دلپذیر است که این را به خاطر بسپارم ، در حالی که چیزهای زیادی واقعاً وجود دارند و مطمئناً موارد بیشتری نیز وجود خواهد داشت!..
توصیه شده:
اولین بار است که به روان درمانگر مراجعه می کنید؟ در مورد جلسه اول
بنابراین ، فرض کنید شما قبلاً تصمیم گرفته اید که می خواهید به چه کسی برسید. شما ممکن است یک س questionال یا س questionsالاتی را ثبت کرده باشید که در آن از روان درمانگر انتظار کمک دارید. همانطور که کارشناسان می گویند روز اولین جلسه یا مصاحبه اولیه فرا رسیده است.
انتقاد از خود ، حمایت از خود ، پذیرش خود
انتقاد از خود ، حمایت از خود ، پذیرش خود-این مراحل در فیلمنامه درمانی است که به معنی یادگیری مهارت عشق به خود است. این مقاله قصد دارد به روانشناسان نشان دهد که چگونه می توانید در درمان عزت نفس پایین و خودداری از این راه پیش بروید. بقیه نشان می دهد که با چه کسی چنین کاری را شروع کنید.
ماسک حالت روانشناسی انسان در ماسک در طول دوره کروناویروس
حالت ماسک افراد نقاب دار: ویژگی های روانشناسی در زمان همه گیری ویروس کرونا بیش از سه ماه است که در بسیاری از کشورها واقعیتی تلخ است. این 100 روز بیماری همه گیر به روانشناسان سراسر جهان اجازه می دهد تا مشاهدات و تعمیم های خاصی از نحوه تغییر روانشناسی افراد تحت فشار این شرایط نه تنها ناخوشایند ، بلکه شرایط یک سیستماتیک و طولانی مدت را انجام دهند.
روان درمانی یک روان درمانگر ، یا اینکه چرا روان درمانی طولانی مدت با یک درمانگر همیشه م Moreثرتر است
مقاله ای در مورد اینکه اگر هرکسی روانشناس خاص خود را داشته باشد چه عالی خواهد بود! من فقط می خواهم افکار خود را به اشتراک بگذارم. من فکر می کنم که جهان آرام تر خواهد بود ، اگر هرکسی روانشناس خود را داشته باشد ، اضطراب در ما کمتر خواهد بود.
بیمار شوید یا اندکی تأمل در روابط سمی (از چرخه "درمانگر بدون ماسک")
من طبیعتاً ایده آلیست هستم. شاید این هنوز یک بحران جوانی است که من را به یاد خودم می اندازد ، یا شاید برای من راحت تر است ، یا … اما مهم نیست که چرا اینطور است ، برای من مهم است که با این ایده آرمانی وارد رابطه شوم و آنها را بسازم . اما این هم بد نیست.