عقل سلیم یا چگونه از خود در برابر تغییرات محافظت کنیم

تصویری: عقل سلیم یا چگونه از خود در برابر تغییرات محافظت کنیم

تصویری: عقل سلیم یا چگونه از خود در برابر تغییرات محافظت کنیم
تصویری: RUQYA COURSE 19 BENHALIMA ABDERRAOUF درس الرقية 19 2024, ممکن است
عقل سلیم یا چگونه از خود در برابر تغییرات محافظت کنیم
عقل سلیم یا چگونه از خود در برابر تغییرات محافظت کنیم
Anonim

اوگنیا با عبور از آرایشگاه ، به یاد آورد که می خواهد برای کوتاهی مو ثبت نام کند. آیا او محاسبه کرده است که هزینه راه رفتن او چقدر است؟ برای چه مدت می تواند در استاد ثبت نام کند؟

ساختن طرحی به نام "زن باید زیبا باشد" اوگنیا متوجه نشد که چگونه شروع به چانه زنی با خود کرد. او استدلال کرد که داشتن مدل موی زیبا یا افزودن این پول به کفش برای کودک چقدر برای او اهمیت دارد.

"آیا پول اضافی برای این کار دارید؟ اگر تمام روز را در محل کار خود بگذرانید ، کجا می توانید زمان پیدا کنید؟ و چقدر به مدل مو نیاز دارید؟ " - Evgenia از خود س askedال کرد. غالباً عقل سلیم در برنامه ها دخالت می کرد ، که با آنها وزن می کرد که در مورد خود و عزیزانش چه کار کند. "بهتر است برای کودک کفش بخرید ، و مدل مو صبر می کند!" - اوجنیا تصمیم گرفت.

چگونه می توانست کوچکتر را فراموش کند؟ او با احساس گناه ، از عقل سلیم خود تشکر کرد ، که موارد مهمتر از ظاهر او را به یاد می آورد.

اما عزت نفس به من آرامش نمی داد: "من یک زن هستم و باید زیبا باشم! اینجا والیا ، همسایه ، و مانیکور و پدیکور است ، و من از او بدتر چه هستم؟ نه ، من موهایم را مرتب می کنم و شوهرم به من کفش می دهد. و این واقعیت که من خودم را متوقف می کنم؟ گویی من حق مدل مو و سایر لذت های زنانه را ندارم. من همه کارها را برای کسی انجام می دهم ، اما اکنون نگران خودم هستم."

یک بار ، اوگنیا می خواست برای تحصیل برود ، به این امید که با تحصیلات عالی بتواند یک شغل با حقوق خوب بدست آورد. آزاد کردن زمان برای خانواده و استراحت. از اینکه صبح تا عصر سه بار شخم بزنید و همچنان در هزینه خود صرفه جویی کنید.

با این حال ، عقل سلیم او را متوقف کرد و توصیه کرد که پسر بزرگتر بهتر است تحصیلات خود را به تعویق بیندازد. و هزینه خواهد داشت. صدای "عقل سلیم" اوگنیا به کسی یادآوری کرد. او هنوز نمی تواند تشخیص دهد که کجا او را شنیده است؟ همانطور که ناگهان متوجه شد - که مادرش نیز به همان شیوه استدلال می کرد ، که بیشتر برای دیگران انجام می داد تا برای خودش.

او همچنین اوگنیا را بزرگ کرد: "چگونه می توانید فراموش کنید که برادر خود را از مهد کودک ببرید!؟ شما به رقص خود فکر می کنید ، اما آیا می توانید به مادر خود کمک کنید؟ " یا "آنجا که پدر از سر کار به خانه آمد ، می توانست شام را گرم کند ، نه اینکه بنشیند و نقاشی بکشد!" چیزهای زیادی وجود داشت که او به خاطر نمی آورد. اما تربیت مادر خوب حک شده بود. و او با وجدان ، همانطور که شایسته یک دختر خوب است ، از آن در زندگی خود استفاده می کند.

در رابطه با همسرش ، وضعیت مشابهی رخ داد ، مانند مادر و پدرش. اوگنیا می خواست در مورد بقیه صحبت کند. ما مدتهاست مسافرت نرفته ایم. اما او عصر هنگام بازگشت از محل کار به او نگاه می کند و با این س stopsال که "چرا او را اذیت می کنی؟" او به یاد می آورد که چگونه مادرش سعی کرد با پدرش در مورد زندگی روزمره صحبت کند ، و او پاسخ داد که او خسته است و او با عذرخواهی ، دیگر هیچ سالی نپرسید. بنابراین او که نگران خسته شدن شوهرش بود ، صحبت را برای دفعه بعد به تعویق انداخت. و این برای سومین سال ادامه دارد.

چرا من نگران این تعطیلات هستم؟ اما من برای خودم نیستم. من می خواهم در مورد تعطیلات خانوادگی صحبت کنم. و احساس می کنم فقط نگران خودم هستم. عجیب است ، همه چیز مانند خانه والدین است … - اوگنیا استدلال کرد. - من در خواسته های خود متوقف می شوم ، من قوانین و سنت های خانواده را حفظ می کنم. بنابراین من آن را به فرزندانم منتقل می کنم و آنها به فرزندان خود …

به همین دلیل ، من می دانم که اکنون چگونه اتفاق می افتد. البته همانطور که فردا خواهد بود ، اما هنوز در این مورد اطمینان بیشتری وجود دارد. نمی دانم اگر برای مطالعه ، موهای خود را اصلاح کنم ، در مورد استراحت و سایر مسائل مهم با شوهرم صحبت کنم ، چه اتفاقی می افتد. و بنابراین همه چیز معلوم است.

حقیقت این است که چیزی وجود دارد - من هرگز نمی دانم که این کار را می کنم. باید چکار کنم؟ وانمود می کنم که به آن فکر نکرده ام. من سعی می کنم با فریب خود ، خودم را نجات دهم. جالب است که نتیجه می گیرد؟"

در همان لحظه ، اوگنیا به یاد آورد که می خواهد برای شام گوشت بپزد و به سمت مغازه حرکت کرد. حالا او در حال فکر کردن به خانواده بود …

از SW. دیمیتری لنگرن ، درمانگر گشتالت

توصیه شده: