2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
اوگنیا با عبور از آرایشگاه ، به یاد آورد که می خواهد برای کوتاهی مو ثبت نام کند. آیا او محاسبه کرده است که هزینه راه رفتن او چقدر است؟ برای چه مدت می تواند در استاد ثبت نام کند؟
ساختن طرحی به نام "زن باید زیبا باشد" اوگنیا متوجه نشد که چگونه شروع به چانه زنی با خود کرد. او استدلال کرد که داشتن مدل موی زیبا یا افزودن این پول به کفش برای کودک چقدر برای او اهمیت دارد.
"آیا پول اضافی برای این کار دارید؟ اگر تمام روز را در محل کار خود بگذرانید ، کجا می توانید زمان پیدا کنید؟ و چقدر به مدل مو نیاز دارید؟ " - Evgenia از خود س askedال کرد. غالباً عقل سلیم در برنامه ها دخالت می کرد ، که با آنها وزن می کرد که در مورد خود و عزیزانش چه کار کند. "بهتر است برای کودک کفش بخرید ، و مدل مو صبر می کند!" - اوجنیا تصمیم گرفت.
چگونه می توانست کوچکتر را فراموش کند؟ او با احساس گناه ، از عقل سلیم خود تشکر کرد ، که موارد مهمتر از ظاهر او را به یاد می آورد.
اما عزت نفس به من آرامش نمی داد: "من یک زن هستم و باید زیبا باشم! اینجا والیا ، همسایه ، و مانیکور و پدیکور است ، و من از او بدتر چه هستم؟ نه ، من موهایم را مرتب می کنم و شوهرم به من کفش می دهد. و این واقعیت که من خودم را متوقف می کنم؟ گویی من حق مدل مو و سایر لذت های زنانه را ندارم. من همه کارها را برای کسی انجام می دهم ، اما اکنون نگران خودم هستم."
یک بار ، اوگنیا می خواست برای تحصیل برود ، به این امید که با تحصیلات عالی بتواند یک شغل با حقوق خوب بدست آورد. آزاد کردن زمان برای خانواده و استراحت. از اینکه صبح تا عصر سه بار شخم بزنید و همچنان در هزینه خود صرفه جویی کنید.
با این حال ، عقل سلیم او را متوقف کرد و توصیه کرد که پسر بزرگتر بهتر است تحصیلات خود را به تعویق بیندازد. و هزینه خواهد داشت. صدای "عقل سلیم" اوگنیا به کسی یادآوری کرد. او هنوز نمی تواند تشخیص دهد که کجا او را شنیده است؟ همانطور که ناگهان متوجه شد - که مادرش نیز به همان شیوه استدلال می کرد ، که بیشتر برای دیگران انجام می داد تا برای خودش.
او همچنین اوگنیا را بزرگ کرد: "چگونه می توانید فراموش کنید که برادر خود را از مهد کودک ببرید!؟ شما به رقص خود فکر می کنید ، اما آیا می توانید به مادر خود کمک کنید؟ " یا "آنجا که پدر از سر کار به خانه آمد ، می توانست شام را گرم کند ، نه اینکه بنشیند و نقاشی بکشد!" چیزهای زیادی وجود داشت که او به خاطر نمی آورد. اما تربیت مادر خوب حک شده بود. و او با وجدان ، همانطور که شایسته یک دختر خوب است ، از آن در زندگی خود استفاده می کند.
در رابطه با همسرش ، وضعیت مشابهی رخ داد ، مانند مادر و پدرش. اوگنیا می خواست در مورد بقیه صحبت کند. ما مدتهاست مسافرت نرفته ایم. اما او عصر هنگام بازگشت از محل کار به او نگاه می کند و با این س stopsال که "چرا او را اذیت می کنی؟" او به یاد می آورد که چگونه مادرش سعی کرد با پدرش در مورد زندگی روزمره صحبت کند ، و او پاسخ داد که او خسته است و او با عذرخواهی ، دیگر هیچ سالی نپرسید. بنابراین او که نگران خسته شدن شوهرش بود ، صحبت را برای دفعه بعد به تعویق انداخت. و این برای سومین سال ادامه دارد.
چرا من نگران این تعطیلات هستم؟ اما من برای خودم نیستم. من می خواهم در مورد تعطیلات خانوادگی صحبت کنم. و احساس می کنم فقط نگران خودم هستم. عجیب است ، همه چیز مانند خانه والدین است … - اوگنیا استدلال کرد. - من در خواسته های خود متوقف می شوم ، من قوانین و سنت های خانواده را حفظ می کنم. بنابراین من آن را به فرزندانم منتقل می کنم و آنها به فرزندان خود …
به همین دلیل ، من می دانم که اکنون چگونه اتفاق می افتد. البته همانطور که فردا خواهد بود ، اما هنوز در این مورد اطمینان بیشتری وجود دارد. نمی دانم اگر برای مطالعه ، موهای خود را اصلاح کنم ، در مورد استراحت و سایر مسائل مهم با شوهرم صحبت کنم ، چه اتفاقی می افتد. و بنابراین همه چیز معلوم است.
حقیقت این است که چیزی وجود دارد - من هرگز نمی دانم که این کار را می کنم. باید چکار کنم؟ وانمود می کنم که به آن فکر نکرده ام. من سعی می کنم با فریب خود ، خودم را نجات دهم. جالب است که نتیجه می گیرد؟"
در همان لحظه ، اوگنیا به یاد آورد که می خواهد برای شام گوشت بپزد و به سمت مغازه حرکت کرد. حالا او در حال فکر کردن به خانواده بود …
از SW. دیمیتری لنگرن ، درمانگر گشتالت
توصیه شده:
عقل احساسی. زمزمه عقل یا صدای قلب ..؟
احتمالاً ، بسیاری از ما گاهی فکر می کردیم چه چیزی به برخی از افراد اجازه می دهد کلمات مناسب ، لحن صحیح را بیابند و استدلال ها را در موقعیت های بحث برانگیز به درستی ارائه دهند ، در حالی که افراد دیگر ، شاید کمتر تحصیل کرده ، گم می شوند ، گیج می شوند و به هدف نمی رسند.
هویج ، چوب و عقل سلیم: من می خواهم کودک را تغییر دهم. چگونه؟
روانشناسانی که با درخواست های فرزندپروری کار می کنند و به ویژه من با چه چیزی روبرو هستند؟ اغلب با این واقعیت که والدین (بیشتر اوقات مادر) به دنبال پاسخ های ساده و راه حل هایی برای س hisال خود از متخصص هستند و انتظار دارند. و در مواجهه با غیبت آنها و پیشنهاد روی آوردن به فرآیندهای دیگر:
چگونه از خود در برابر بی ادبی و توهین محافظت کنیم
اغلب گفته می شود که نیازی به واکنش نسبت به بی ادبی ندارید ، باید از این بالاتر باشید ، و اگر واکنش نشان می دهید ، به این معنی است که همه چیز با مرزهای شخصی شما مرتب نیست. اما در پاسخ به بی ادبی و توهین به ما ، مغز با انتشار برخی مواد شیمیایی واکنش نشان می دهد.
چگونه از تحقیر و توهین افراد به خود جلوگیری کنیم؟ چگونه عزت نفس خود را بالا ببریم بدون اینکه اجازه دهیم خود را تحقیر کنیم؟
پاسخ این سوال بسیار ساده و کوتاه است - فقط اجازه ندهید! حداقل به نحوی به حملات دیگران واکنش نشان دهید - یک کلمه یا نصف کلمه ، اما یک عبارت پاسخ باید اجباری باشد! عدم وجود هرگونه واکنش در برابر تلاش برای تحقیر شما ، به عنوان یک شخص ، برای توهین به شما چیست؟ اول از همه ، این کاهش سطح عزت نفس است.
چگونه در برابر تأثیرپذیری مقاومت کنیم؟ افزایش اضطراب. چگونه خود را بپذیریم؟
امروزه ، بسیاری از افراد برای کاهش اضطراب خود "برای کمک" به فالگیرها ، روانشناسان و اخترشناسان مراجعه می کنند ، اما آنها دقیقاً اطلاعاتی را که می خواهند بشنوند دریافت نمی کنند ، بنابراین سطح اضطراب فقط افزایش می یابد . چرا مردم به چنین متخصصانی مراجعه می کنند؟ آنها می خواهند اضطراب خود را کاهش دهند ، به این ترتیب سعی می کنند مسئولیت را از خود بر عهده شخص دیگری بگذارند ("