2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
از ابتدای سال جاری ، همه ما با حوادث غیر منتظره روبرو بوده ایم. هیچ چیز چنین تغییر را پیش بینی نمی کرد ، اما شش ماه است که کل جهان با یک موضوع زندگی می کند - موضوع همه گیری جدید کروناویروس. آیا زندگی در قرنطینه آغاز تغییرات جهانی خواهد شد؟ پیش بینی کارشناسان متنوع است ، اما آنها در یک چیز مشترک هستند: عدم قطعیت. آینده مبهم است ، حال مبهم است - واقعیت جدید ما چیست؟
شش ماه از اولین کلمه "همه گیر" می گذرد. جهان ما مراحل شوک ، ترس و انکار را پشت سر گذاشت ، با رو در رو قرار گرفت. قبل از شیوع ویروس کرونا ، هیچ کس واقعاً تعداد افرادی را که از گرسنگی و درگیری های مسلحانه ، از آنفولانزا و بیماری های سیستمیک جان خود را از دست می دهند ، پیگیری نکرده است. اما اکنون همه رسانه ها صبح خلاصه ای از کسانی را که بیمار شده اند و در اثر ویروس جدید فوت کرده اند ، ارائه می دهند. در طول این شش ماه ، ما حتی شروع به درک چیزی در مورد این ویروس کردیم. در عوض ، جامعه علمی به ما اطلاع داد که چگونه می توانیم کم و بیش از خود در برابر آن محافظت کنیم ، اگرچه هنوز در مورد همان ماسک ها و دستکش ها اختلاف نظر وجود دارد - کسی می گوید که آنها م areثر هستند ، کسی - که آنها آسیب می رسانند. عدم اطمینان ، باعث ایجاد نگرانی می شود. علاوه بر این ، علاوه بر تهدید سلامتی ، مشکلات اجتماعی نیز ظاهر شده است. بسیاری از افراد شغل و بودجه خود را برای حفظ استاندارد زندگی معمول از دست دادند ، حوزه های ارتباطات ، ارتباطات و آموزش تغییر کرد. تجدید ساختار جهانی زندگی اجتماعی نمی تواند مردم را تحت تأثیر قرار ندهد ، زیرا تغییرات ناگهانی یک دوره قرار گرفتن در معرض یک آزمایش جدی برای روان است. البته ، فرد دارای توانایی و منابع سازگاری است. اما برای هر یک از ما ، این فرایند به صورت جداگانه انجام می شود. در نهایت ، سازگاری تنها زمانی امکان پذیر است که تماس با احساسات خود از بین نرود ، نادیده گرفتن واقعیت آنچه در حال رخ دادن است وجود ندارد.
چرا این مقدمه است؟ البته ، من یک روانکاو فعال هستم ، اما من ، مانند هر فرد دیگری ، مجبور شدم با شرایط واقعیت جدید سازگار شوم. خوشبختانه قبل از همه گیری ، من قبلاً تجربه تمرین آنلاین را داشتم. با این وجود ، انتقال کامل به این قالب برای چندین ماه برای من نیز به یک چالش جدید تبدیل شد. بنابراین ، درمان با درخواست های گوناگونی روبرو می شود ، اما من به ویژگی های دوران اخیر اشاره کرده ام: مردم از ذکر احساسات خود و چگونگی تجربه وضعیت فعلی اجتناب می کنند و در مورد "اینجا و اکنون" صحبت می کنند. گویی هیچ اتفاقی نمی افتد و به هیچ وجه روی آنها یا عزیزانشان تأثیر نمی گذارد. این بازی را به یاد بازی کودکی مان انداخت: هنگام فرار ، ما دستان خود را بلند کردیم و فریاد زدیم: "من در خانه هستم!" از نظر نمادین ، این بدان معنا بود که دسترسی کامل وجود ندارد. به همین ترتیب ، می توانید به طور نمادین از آنچه شما را می ترساند ، پنهان کنید. اما افسوس - این روش در برابر سقوط واقعی سنگ محافظت نمی کند.
به عبارت دیگر ، اطلاعات زیادی در مورد اضطراب وجود دارد ، بیماران من به خوبی در این مبحث تحصیل کرده اند ، که بسیار عالی است. اما با داشتن دانش نظری در مورد دندان درد ، ویروس آنفولانزا یا آپاندیسیت ، ما همچنان به پزشک مراجعه می کنیم. زیرا نظریه ها درمان نمی کنند. تجربه ، تعامل با کسانی که می دانند چگونه از این دانش استفاده کنند را درمان می کند. و خودپنداره اضطراب بسیار مخدوش است: به جایی می رسد که برخی مطمئن هستند که اصلاً نباید باشد. این درست نیست ، زیرا اضطراب یک احساس طبیعی انسان است. تجربه اضطراب حیاتی است ، زندگی است. در اضطراب ، یک توده انرژی ، به غلبه ، توسعه ، شکستن کمک می کند ، مانند جوانه ای که از سطح زمین می گذرد.
مردم اغلب به من می گویند: لطفاً من را از اضطرابم راحت کنید ، من نمی خواهم چیزی احساس کنم. من این س askال را می پرسم: آیا می خواهید مرده باشید؟ فقط یک مرده هیچ احساسی ندارد. انرژی اضطراب را می توان و باید تغییر داد و به سمت توسعه و آفرینش سوق داد و نه به سوی نابودی. چنین درخواستی به عنوان یک قاعده زمانی اتفاق می افتد که اضطراب به حدی شدید است که نمی توان به تنهایی با آن کنار آمد ، هنگامی که زندگی با سرعت و نیروی زیادی به فرد ضربه می زند.این اضطراب ، نیاز به انجام کاری ، تکمیل ، برآورده شدن ، کجا به نظر می رسد که گویی فردا خیلی دیر است ، گویی فردایی وجود نخواهد داشت؟
دلیلش این است که در جایی در ناخودآگاه پیرزنی با داس وجود دارد و راهی برای کنترل ورود او وجود ندارد. یعنی افزایش اضطراب یک مکانیسم جبران کننده ترس از مرگ است. به نظر می رسد می گوید: من باید زندگی را سریعتر انجام دهم - مرگ نزدیک است ، من آن را کنترل نمی کنم. این یک احساس بسیار دشوار است ، تحمل آن سخت است. تماس با این احساس دشوار است. اما در تماس بودن با او به معنای فرار نکردن از احساسات به منظور عملکرد مکانیکی است - آنها را تحت تأثیر قرار ندهید ، آنها را در شبکه های اجتماعی و بازی های رایانه ای غرق نکنید. تماس یک آشنایی است. از خود بپرسید: اکنون از چه می ترسم ، چه چیزی ناگهان من را ناراحت کرد؟ این پرسش از خود به درک ماهیت روح شما کمک می کند ، زیرا احساسات نقش مهمی در زندگی ذهنی ایفا می کنند.
در مقاله بعدی سعی می کنم به این موضوع بپردازم.
تصویر: مری ورونوف ، "اضطراب" ، 2005
_
آیا کنار آمدن با احساسات و تجربیات دشوار است؟ آیا واقعیت ترسناک است؟
بیا ، بیایید با هم یاد بگیریم که از ترس نترسیم.
روانکاو کارین متویوا
توصیه شده:
سرنوشت های مشابه در خانواده؟ وقت راه اندازی است
به عنوان مثال ، خانواده ای که مردان در آن زود می میرند - به دلایل مختلف ، و گاهی اوقات به دلایل یکسان. یا خانواده ای که در آن مردان فقط برای زنده ماندن ظاهر می شوند و مدت زیادی در آنجا نمی مانند ، در نتیجه زنان از نسل های مختلف به تنهایی فرزندان خود را بزرگ می کنند.
مهار ترس. راه اندازی مجدد
و در اینجا چه چیزی می توان گفت که جدید است؟ - تو پرسیدی. این موضوع کار نمی کرد مگر آنکه تنبل باشد. من به یک اندازه آن را به خطر می اندازم. علاوه بر این ، در جهان ، به نظر می رسد ، تنها 2-3 درصد از مردم بر ترس خود غلبه کرده اند. این امکان وجود دارد که یکبار دیگر یک کلمه در مورد او برای کسی مفید باشد.
راه اندازی مجدد
زمانی شما یک خدای مالی بودید ، یک رهبر موفق ، تازه در زندگی اداری. اما زمان در حال تغییر است: شما مجبور شدید ، راه اندازی شدید ، اخراج شدید - در یک کلام ، مجبور شدید کار رویایی خود را رها کنید. و اکنون شما نشسته اید ، مانند یک پیرزن در یک دهانه شکسته ، چانه خود را روی دست خود قرار داده اید و صورت شما کدر شده است.
راه اندازی مجدد 2.0
ریتا به آرامی در کنار پیاده رو خاکستری قدم می زد. سپتامبر که از روزهای آفتابی روشن خوشحال بود و عابران با عجله از آنجا می گذشتند. تابستان سپری شد و همه بهانه های قابل قبول "چرا همه چیز اشتباه است" و "من واقعاً بهانه نمی آورم ، این دوره آرامش تابستانی است"
نمونه ای از برخورد با آسیب های گذشته. بهبود سناریو ، راه اندازی طرح جدید
مورد با اجازه مشتری منتشر شده است. آلنا ویکتوروونا ، من فکر می کنم من می دانم که وضعیت شروع روابط سناریویی من با مردان چگونه بود - یک رویداد دیرینه در گذشته - یک قلدری کوتاه اما آسیب زا در مدرسه ابتدایی … اکنون همه چیز را به شما می گویم … این وضعیت با انتقال خانواده ما از کشوری به کشور دیگر همراه است.